پنجشنبه 19 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محمد هاشمی‌: احتمال آمدن هاشمی رفسنجانی بيشتر شده است

مجتبی حسينی - اعتماد ـ آقای هاشمی تصميمی به آمدن نداشتند اما پس از درخواست‌های زياد، فکر می‌کنم تاحدودی از اين تصميم دست بردارند. مسائل سنی و جسمی و امثال اينها نمی‌تواند مانع باشد چرا که هنوز هم حاج آقا هر روز قبل از ساعت ۹ صبح به مجمع می‌آيند و تا پس از نماز مغرب و عشا دائما هم فعال هستند. حاج آقا مشکل جسمانی ندارند

ريشه تباری اتهامات به آيت‌الله هاشمی را بايد در ساواک، مجاهدين خلق و گروه‌های الحادی جست‌وجو کرد به نحوی که مجاهدينی‌ها پس از تغيير ايدئولوژی و کودتای درون‌گروهی‌ای که داشتند، بغض خود را نسبت به انقلابيون و مبارزان مسلمان و اشخاص موثر در اين جريان داشتند با اتهام‌سازی‌ها جاعلانه، عملياتی کردند

«اکبر هاشمی‌رفسنجانی» نامی است که اين روزها فضای سياسی کشور را به خود اختصاص داده است. همه می‌خواهند بدانند که تصميم نهايی او چيست. خيلی‌ها می‌خواهند او بيايد؛ خيلی‌هايی که خواسته‌شان را طی دو هفته گذشته در ديدار با هاشمی به گوش او رسانده‌اند. اما «خيلی»ها هم نمی‌خواهند او بيايد؛ خيلی‌هايی که در درون آنها از اعضای خانواده هاشمی هست تا راستگرايان سياسی. هر چه هست نام هاشمی‌رفسنجانی با انتخابات رياست‌جمهوری پيوند خورده است. در گفت‌وگو با محمد هاشمی‌رفسنجانی از او خواستيم تا از تصميم نهايی آيت‌الله برايمان بگويد. محمد هاشمی حرف‌های جالبی زد اما گويا او هم نمی‌دانست تصميم نهايی اکبر هاشمی‌رفسنجانی چيست.

* در حال حاضر از يک‌سو شاهد حضور حداکثری نامزدهای انتخابات جناح حاکم هستيم و از سوی ديگر کشور هم از مشکلات و نارسايی‌های زيادی رنج می‌برد. با توجه به اين شرايط برای برون‌رفت از وضعيت موجود، ايران و ايرانی به چه دولتی نياز دارد؟
- دولت بعدی بايد دولت فراگير باشد به اين معنا که دولت جناحی و حزبی و گروهی نباشد. دولتی باشد که تجربه اداره کشور را داشته باشد، بتواند مشکلات کشور را حل کند. مشکلات هم با حرف و شعار حل نمی‌شود. کشور نياز به برنامه دارد. بر همين اساس بايد دولتی برنامه‌محور سر کار بيايد. برنامه‌محوری اين دولت هم مستلزم رعايت اولويت‌هاست. برای شناسايی اولويت‌ها هم مجبور است تا تحليلی جامع، منصفانه و واقع‌بينانه از وضعيت کشور در حوزه‌های مختلف داشته و بدون تعصب هر آنچه هست را مورد توجه داشته باشد. برنامه دولت آتی بايد با محوريت نقاط ضعف و قوت کشور باشد.

* به نظر جنابعالی در ميان اين صف طولانی کانديداهای انتخابات بيشتر شاهد حضور چهره‌های سياسی هستيم يا برنامه‌ها؟
- من نمی‌دانم، اما کمتر درباره برنامه‌ها حرف می‌زنند.

* اينکه بيشتر چهره‌های سياسی مطرح باشند تا برنامه‌های دولت داری، حسن است يا يک نقص؟
- نه، اين آفت است. تجربه نشان داده اگر دولت برنامه نداشته باشد و بخواهد اقتضايی عمل کند گرفتار تسلسل باطل خواهد شد که هيچ نفعی برای کشور نخواهد داشت. اما وقتی برنامه مشخص باشد ديگر معلوم است که نقطه هدف اين دولت کجا خواهد بود. فرض کنيد نرخ تورم و بيکاری را از A درصد به B درصد برساند و کاهش دهد، يعنی نياز به هدف‌گذاری دارد و وقتی که نقطه ابتدا مشخص است، نقطه انتها يا هدف هم مشخص باشد تا دولتی که سر کار می‌آيد، بداند که ابتدای فعاليت خود که سال ۹۲ است تا انتهای برنامه چهار ساله خود که سال ۹۶ خواهد بود چه بايد بکند. به نظرم کشور ما امکانات خيلی خوبی دارد. برای اثبات اين ادعا می‌توان به گزارش‌های رسمی اشاره کرد که ايران را به لحاظ انرژی، نيروی انسانی و بازار کار در کنار امريکا و روسيه به عنوان يکی از کشورهايی معرفی کرده است که می‌توانند رشد اقتصادی رو به جلو داشته باشند.

* با توجه به شرايط امروز، دولت بعدی بايد دارای چه پارامترهايی باشد؟
- شرايط کشور در حال حاضر ايجاب می‌کند که دولت بعدی يک دولت برنامه‌محور باشد و بداند که کجا ايستاده و کجا بايد برود. بايد با يک برنامه‌ريزی ملی، نواقص و کاستی‌های موجود در حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی، سياسی و اقتصادی را برطرف کرد.

* آقای هاشمی، هشت سال است که يک دولت اصولگرا فرمان ماشين اجرايی کشور را در اختيار گرفت به نظر جنابعالی ثمره اين دولت اصولگرا برای ايران و ايرانی چه بوده است؟از سوی ديگر کمتر از شش هفته تا روز انتخابات باقی‌ مانده است؛ انتخاباتی که در آن شاهد حضور متکثر چهره‌های اصولگراهستيم. به نظر شما افکار عمومی به يک دولت اصولگرای ديگر اعتماد خواهند کرد؟
- در هشت سال گذشته نقاط قوت و ضعف توامان به همراه تجاربی وجود داشته است. اما به نظر من وقتی خود اصولگرايان هم از دولت فعلی رضايت ندارند و منتقد و مخالف اين دولت هستند افکار عمومی چگونه می‌توانند به اصولگرايان ديگری اعتماد کنند.

* حتی خيلی از اصولگرايان به دنبال اعلام برائت از احمدی‌نژاد هستند.
- بله، اعلام برائت از احمدی‌نژاد به يک رقابت ميان اصولگرايان تبديل شده است. همين امروز در يکی از اس‌ام‌اس‌هايی که سايت مشرق برايم ارسال کرده بود، ديدم که يکی از اين آقايان اصولگرا که حامی سرسخت آقای احمدی‌نژاد و دولت بوده، آمده و گفته که شمشيرمان را بلند کرده‌ايم و از اين قبيل حرف‌ها. يعنی در اين طيف و گروه اظهارات اين‌گونه هم وجود دارد که نشانه عدم رضايت جريان اصولگرايی از عملکرد دولت آقای احمدی‌نژاد است. نگاه اصولگرايان در روز اول از اين دولت با رفتارشان در اين روزها کاملا متفاوت است. اين دولت با يک اميد، با يک ايده و کلی حمايت سر کار آمد و آرزوهای بزرگی قرار بود با اين دولت محقق شود، اما هر چه به روز آخر اين دولت نزديک می‌شويم، می‌بينيم نه تنها اهدافی که مد نظر بوده، محقق نشده است که در بسياری از حوزه‌ها خلاف اين آرزوها اتفاق افتاده است.

* آقای دکتر بسياری از اصولگرايان وقتی که آقای احمدی‌نژاد به رياست‌جمهوری رسيد دولت وی را دولت امام زمان خواندند و آقای احمدی‌نژاد را معجزه هزاره سوم دانستند اما اين روزها می‌بينيم که اصولگرايان همين دولت را اين روزها دولت انحرافی معرفی می‌کنند. به اعتقاد اصولگرايان آقای احمدی‌نژاد و تيم ايشان درصدد ماندگاری در قدرت است که اين مساله منجر به دلهره و اضطراب اصولگرايان شده است. بر همين اساس شاهد آن هستيم که آنقدر که اصولگرايان در نقد و مخالفت با دولت احمدی‌نژاد سرعت گرفته‌اند، اصلاح‌طلبان عملکرد اين دولت را مورد نقد قرار نداده‌اندچرا که نه فضای اين کار را دارند و نه ابزار لازم برای نقادی را. در همين شرايط می‌بينيم که شعار زنده‌باد بهار از سوی جريان آقای احمدی‌نژاد سر داده می‌شود و ايشان در تفسير اين شعار می‌گويد که منظورمان از زنده‌باد بهار زنده باد امام زمان است. اما اصولگرايان زنده‌باد بهار را زنده باد مشايی و شعار انتخاباتی او می‌دانند. به نظر جنابعالی چه اتفاقی طی اين سال‌ها رخ داد تا اصولگرايانی که خودشان دولت فعلی را دولت امام زمان خوانده بودند به دنبال اعلام برائت از اين دولت و رييس دولت هستند؟چه اتفاقی رخ داد؟ آيا اين اعلام برائت برای نجات گفتمان اصولگرايی و ترميم نارضايتی افکار عمومی از اين گفتمان است يا آنکه اتفاق ديگری در شرف تکوين است؟
- تحليل اين مسائل پيچيده است. ما بيشتر به آن مساله‌يی که می‌توانيم اشاره داشته باشيم تهديدها و ريشه‌های اين تهديد‌ها نيست. ما تنها می‌توانيم روايت‌گر باشيم و بگوييم که آنچه ديروز اتفاق افتاده با آنچه امروز اتفاق افتاده است چقدر متفاوت بوده است. اختلافات درونی اصولگرايان به خودشان مربوط است و بنده و جريان سياسی‌ای که به آن تعلق دارم خيلی علاقه‌مند به اين نيستيم که وارد دعوای اصولگرايان با يکديگر بشويم.

* اين سوال را به اين جهت مطرح می‌کنم که برخی از اصلاح‌طلبان نقد عملکرد دولت فعلی را فرصتی برای بازگشت به عرصه سياسی می‌دانند. به اعتقاد اين افراد که به سخنان نخستين روز فروردين رهبری نظام در مشهد استناد می‌کنند اصلاح‌طلبان بايد از ظرفيت‌های موجود برای بازيگری سياسی استفاده کنند. اينان معتقدند که مديريت کشور توسط يک جناح سياسی ممکن نيست. به نظر شما اين اعتقاد، اعتقاد غلطی است؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


- در پاسخ به اين سوال‌تان بايد بگويم که دولت يازدهم متعلق به يک جريان فکری و سياسی نيست. اين دولت به اعتقاد من اصلا مهم نيست که اصولگرا يا اصلاح‌طلب باشد، کارگزار يا اعتدالگرا باشد. من می‌گويم با توجه به شرايطی که در کشور ما وجود دارد، کشور نياز به دولت و رييس دولتی دارد که برنامه‌محور باشد. اگر شناخت حقيقی از شرايط کشور وجود داشته باشد برنامه‌ها برای حل مصايب و رفع نواقص خيلی با يکديگر فرق نمی‌کنند. يعنی دولت اصولگرا يا دولت اصلاح‌طلب با برنامه می‌توانند مشکلات را برطرف کنند به شرط آنکه بدانند مشکلات کجای کار است و چه بايد کرد.

* با اين تفاسير اصلاح‌طلبان بايد در انتخابات حضور پيدا کنند؟
- بله، انتخابات يک پديده ملی است و وابسته به هيچ گروه و جناحی نيست. شرايط کشور هم بسيار حساس است. ما زندگی در يک مقطع حساس را در حال تجربه کردن هستيم. تجربه تمامی سال‌های پس از انقلاب نشان داده هر وقت مردم در صحنه حضور داشته‌اند به معنای حمايت مردم از نظام سياسی بوده است و اين حضور و حمايت برای دشمنان ايران هميشه جنبه بازدارندگی داشته است. ما در اين سه دهه همواره مورد تهديد بوده‌ايم اما هرگاه مردم وارد صحنه شدند ديده‌ايم که دشمنان چگونه از مواضع و برنامه‌های تهديدی خود عقب نشسته‌اند. بنابراين اصل شرکت در انتخابات به عنوان يک وظيفه ملی است.

* پس به اعتقاد شما قهر با صندوق کار غلطی است؟
- معلوم است که کار غلطی است. قهر از صندوق رای، قهر با خود است، چرا که نظام متعلق به يک فرد نيست متعلق به همه ملت است. همه مردم ايران حتی آنهايی که خارج از ايران زندگی می‌کنند صاحبان اين نظام و کشور هستند و حق دارند برای کشور تعيين تکليف کنند. اين نظام به راحتی به دست نيامده که به راحتی از دست برود. اين همه شهيد و جانباز و مفقودالاثر برای اين بود که يک نظام اسلامی و مردمی داشته باشيم. نمی‌توانيم نسبت به خون‌های ريخته شده برای تثبيت اين نظام بی‌توجه باشيم. انقلاب يک شبه به دست نيامده که يک شبه آن را از دست بدهيم. نظام سياسی ما با يک کودتا بر سر کار نيامده بلکه مبارزه مستمری بوده که به ثمر نشسته است. در نتيجه انتخابات و تعيين سرنوشت کشور يک وظيفه ملی است و همه با هم بايد برای حل مشکلات در انتخابات شرکت کنند. شرکت نکردن، خالی کردن صحنه برای کسانی است که همواره به دنبال عملياتی کردن ديدگاه‌های خودشان در پيکره نظام سياسی هستند. در اين پديده ملی که وجود دارد همه وظيفه دارند. من اعتقاد دارم که هر گروه سياسی اگر بخواهد واقعا احساس تکليف بکند در شرايط فعلی بايد بهترين‌هايشان را به مردم عرضه کنند، فرقی هم نمی‌کند اصلاح‌طلب باشد يا اصولگرا. من می‌گويم که در جبهه اصولگرايان اگر کسی وجود دارد که بهترين است، بايد اين بهترين را به مردم عرضه کنند چرا که شرايط حساس است و کشور به بهترين مردان خود نياز دارد.

* به نظر شما کانديداهای موجود بهترين‌ها هستند؟
- اين را من نمی‌دانم و خودشان بايد بگويند. هر گروهی بر اساس يک مکانيزم می‌تواند بهترينش را معرفی کند.

* يعنی با معرفی بهترين‌هاست که حماسه سياسی رقم می‌خورد؟
- بله، اين کار می‌تواند مردم را تشويق کند تا پای صندوق‌های رای بيايند و حماسه سياسی اينگونه است که شکل می‌گيرد. آنچه باعث خلق حماسه در انتخابات می‌شود دو مطلب است، يکی بحث رقابت واقعی است و ديگری انگيزه‌سازی برای مردم. بالاخره هر کانديدايی بايد سعی کند هوادارانش را ترغيب بکند تا در انتخابات حاضر شوند. از سوی ديگر برای مردم بايد انگيزه‌سازی شود. مردمی که می‌خواهند پای صندوق رای بيايند بايد برايشان خلق اميد و انگيزه کرد. اين مساله هم به برنامه محوری کانديداها و جريان‌های سياسی بازمی‌گردد.

* و اگر بهترين‌ها نيايند يا مجوز حضور به آنها داده نشود نبايد توقع مشارکت حداکثری داشته باشيم؟
- اينکه حماسه سياسی با حضور بهترين‌ها در عرصه انتخابات اتفاق می‌افتد حرف درستی است. اگر در انتخاباتی ببينيم که برای مثال پنج نفر حضور دارند و فرقی ميان آنها نيست يقينا اين مساله ديگر انگيزه‌يی برای حضور مردم در انتخابات باقی نمی‌گذارد اما مردم اگر تفاوت ميان کانديداها و برنامه‌ها را ببينند و رقابت واقعی را لمس کنند انگيزه پيدا می‌کنند تا درباره کانديداها و برنامه‌هايشان تحقيق کنند تا بفهمند که به چه کسی بايد رای بدهند. معتقدم که حماسه سياسی با کنار هم قرار گرفتن سلايق و ديدگاه‌ها مختلف است که شکل می‌گيرد اما اگر برخی در ظاهر بگويند که بايد مطالبه رهبری برای حماسه سياسی را عملياتی کنيم و در عمل از ابزاری که در اختيار دارند، نگذارند کانديداهای جناح رقيب‌شان وارد عرصه شود، مردم اين را می‌فهمند و نه تنها پای صندوق رای نمی‌آيند که به اين افراد هم بدبين می‌شوند. اما مهم‌تر از اينها اين مساله است که همه بايد به اين نکته توجه داشته باشند که شرايط کشور چه کسی را برای رياست‌جمهوری می‌طلبد که بيايد کشور را از اين وضعيت عبور دهد. مردم و گروه‌های سياسی و نخبگان، اشخاصی مد نظرشان هست و آنها را معرفی می‌کنند. نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده برخی نظرات مردمی است که وجدان عمومی جامعه چه کسی را می‌خواهد و در انتظار حضور چه کسی است. اگر به اين خواسته‌ها توجه شود ما هم اميدواريم که نتيجه مطلوب حاصل شود.

* آقای دکتر هشت سالی است که شاهد حاکميت يکدست در عرصه مديريت کشور بوديم؛ مساله‌يی که در مقطعی که اصلاح‌طلبان هم بر سر کار بودند درباره آن حرف و حديث‌های بسياری وجود داشت و گفته می‌شد که اگر حاکميت يکدست باشد بسياری از مشکلات حل می‌شود که اين اتفاق در اين دوره رخ داد و سران قوا همه اصولگرا بودند اما نه تنها مشکلات حل نشد که اختلافات در مقاطعی کشور را با بحران مواجه ساخت. به نظر جنابعالی آيا مديريت يکدست برای استمرار يکدستی خود اجازه حضور به جريان سياسی‌ای که دارای پايگاه مقتدر اجتماعی است را می‌دهد؟
- اين بحث‌ها هميشه مطرح بوده که حاکميت يکدست باشد يا حاکميتی از سلايق متفاوت. يکدست بودن پاسخگويی بودن را کاهش می‌دهد. اين يک اصل عمومی در مديريت است. ريشه برخی از اختلافاتی که بين سران قوا يا مسوولان پديدار شد ناشی از همين عدم پاسخگويی است. اما رقابت ميان سلايق سياسی متفاوت همواره باعث رونق کار و پاسخگو بودن است. من وقتی رقيب داشته باشم هميشه تصورم اين است که رقيبم در حال تعقيب و رصد من است تا ضعف من را بگيرد و با علم کردن آن، من را بکوبد. همين مساله باعث می‌شود تا من همواره تلاش کنم ضعفی از خودم به جای نگذارم و دربرابر هر سوالی، جواب اقناعی داشته باشم. اما وقتی خيالم راحت باشد که دست و پای رقيبم بسته است و من هر کاری بکنم، او نمی‌تواند حرفی بزند همين می‌شود که از درون دچار اختلاف با دوستان می‌شوم. ريشه همه انشعاب‌های سياسی خودشيفتگی بوده است. در اين دوره هم اصولگرايان گرفتار اين مساله شدند.

* آقای دکتر اگر موافق باشيد کمی درباره آيت‌الله هاشمی صحبت کنيم. اين روزها شاهد آن هستيم که نام آيت‌الله هاشمی فضای سياسی کشور را به خود اختصاص داده است. همه در حال گمانه‌زنی هستند که ايشان به عرصه انتخابات ورود پيدا خواهند کرد يا آنکه نخواهند آمد. جنابعالی از تصميم ايشان اطلاعی داريد؟
- بر اساس آنچه ايشان در ملاقات‌هايشان می‌گويند يا در ديدارهای خصوصی اظهار می‌کنند تصميمی به آمدن نداشتند اما پس از درخواست‌های زيادی که از ايشان شد، فکر می‌کنم تاحدودی باعث شده تا کمی از اين تصميم خود دست بردارند.

* مخالفت‌هايی که اين روزها با ايشان می‌شود باعث شده تا آيت‌الله هاشمی تصميم به نيامدن بگيرند؟ اين سوال را به اين جهت مطرح می‌کنم که اقبال و اشتياق اجتماعی فراوانی در حال حاضر برای حضور ايشان در انتخابات وجود دارد. شرايط جسمانی آيا می‌تواند دليلی برای نيامدن ايشان باشد يا آنکه در نيامدن احتمالی ملاحظات ديگری وجود دارد؟
- قاعدتا ملاحظات ديگری دارند. مسائل سنی و جسمی و امثال اينها نمی‌تواند مانع چنين مساله‌يی باشد چرا که هنوز هم حاج آقا هر روز قبل از ساعت ۹ صبح به مجمع می‌آيند و تا پس از نماز مغرب و عشا دائما هم فعال هستند. همين اخيرا هم که ايشان يک ساعت و نيم سر پا پشت تريبون می‌ايستند نشان از آن داشت که حاج آقا مشکل جسمانی ندارند.

* به نظر جنابعالی جنس تخريب‌های آيت‌الله هاشمی تا چه اندازه با تخريب‌هايی که پيش از انقلاب عليه ايشان صورت می‌گرفت شباهت دارد؟
- يک محققی درباره اين سوالی که مطرح کرديد يک کار پژوهشی در قالب تبارشناسی انجام داده است که بررسی نوع اتهاماتی که از سال ۵۴-۵۳ تا به امروز عليه آقای هاشمی وجود دارد هدف اصلی اين کار پژوهشی است. با مطالعه اين پژوهش ما می‌ديديم که جنس خيلی از اتهامات قبل و بعد انقلاب عليه حاج آقای هاشمی شبيه هم و يک نوع است.

* موردی هست که خاطرتان باشد؟
- فرض کنيد سال ۵۴ گروه مجاهدين خلق يا به تعبير امروز منافقين خلق، اينها شروع کردند يک سری اتهام سرمايه‌داری و اين نوع مسائل را به آقای هاشمی نسبت دادند.

* يعنی ريشه اين اتهام که گفته می‌شود خانواده هاشمی سرمايه‌دار هستند را بايد دراتهاماتی که سازمان مجاهدين خلق به آيت‌الله هاشمی نسبت داد جست‌وجو کرد؟
- بله. ريشه اين اتهام از مجاهدين خلقی‌ها است. آنها نمی‌‌توانستند يک روحانی خوشفکر موثر در انقلاب را تحمل کنند. به موازات اين مساله، می‌بينيم که ساواک اتهاماتی نظير اتهاماتی که مجاهدينی‌ها مطرح می‌کردند را به آقای هاشمی نسبت می‌دادند. به نظر می‌رسيد جنس اتهاماتی که به آقای هاشمی می‌زنند ريشه مشترک دارد. يعنی آنچه مجاهدين می‌گفتند با آنچه که ساواکی‌ها سازنده آن بودند يک ريشه مشترک داشت. در کنار اين برخی نشريات خارج از کشور متعلق به برخی از گروه‌های الحادی مانند حزب توده و توده انقلابی، مطالبی را منتشر می‌کردند که وقتی اينها را کنار هم می‌گذاريم، مشاهده می‌شود اتهامات اين گروه‌های الحادی هم چقدر شبيه همين اتهاماتی است که مجاهدين خلق و ساواک به آقای هاشمی نسبت داده بودند. يعنی ريشه تباری اتهامات به آيت‌الله هاشمی را بايد از سوی ساواک، مجاهدين خلق و گروه‌های الحادی جست‌وجو کرد به نحوی که مجاهدينی‌ها پس از تغيير ايدئولوژی و کودتای درون‌گروهی‌‌يی که داشتند، بغض خود را نسبت به انقلابيون و مبارزان مسلمان و اشخاص موثر در اين جريان داشتند با اتهام‌سازی‌ها جاعلانه، عملياتی کردند. جالب اينجاست که شبيه همين اتهامات را از طرف گروه‌های به اصطلاح چپ می‌ديديم. در آن زمان چپی‌ها عليه مذهب بودند و مذهب را افيون توده‌ها می‌دانستند و می‌گفتند که مذهب به جای آنکه مردم را به حرکت وادار کند، تخدير می‌کند. بنابراين وقتی يک روحانی جوان خوشفکر مبارز را می‌ديدند برايشان بسيار گران می‌آمد و آن فرد برای اينها دشمن تلقی می‌شد و رژيم پهلوی هم به خوبی به اين گروه‌ها فضا می‌داد تا اينچنين اتهامات را عليه انقلابيون در جامعه پخش کنند.

* پس از پيروزی انقلاب اما اين اتهامات نه تنها برطرف نشد که حتی بازخوانی هم شد...
- پس از پيروزی انقلاب دو مطلب بايد مورد توجه قرار بگيرد. نخستين مساله اين است که گروه‌های مهاجم به آقای هاشمی چه کسانی هستند و مطلب دوم اين است که نوع اتهاماتی که به ايشان نسبت داده می‌شود، چيست. البته پس از انقلاب هم تنها آقای هاشمی نبود که مورد تخريب قرار می‌گرفت. يعنی بنيانگذاران حزب جمهوری و هيات موسس اين حزب و به ويژه سه نفر از آنها يعنی مقام معظم رهبری، شهيد بهشتی و آقای هاشمی بيش از همه مورد اصابت تير تخريب و کينه دشمنان بودند. البته درباره آيت‌الله موسوی‌اردبيلی هم مسائلی را مطرح می‌کردند اما عمده موج تخريب‌ها به سمت اين سه نفر بود که در مقابل اين تخريب‌ها مردم شعاری را درست کرده بودندکه درود بر سه ياور خمينی/بهشتی و هاشمی و خامنه‌ای. نوع اتهامات بعد از انقلاب با قبل از پيروزی انقلاب تفاوت نکرده بود و به اقتضای زمان يک سری مطالب نامربوط به اتهامات قبلی اضافه شده بود اما مرکز ثقل همه اين اتهامات بحث سرمايه‌داری و ثروتمندی و چپاول اموال مردم و امثالهم بود و عمدتا هم بلندگوهايی هم که اتهامات را پخش می‌کردند همان بلندگوهای سابق بودند. توده انقلابی، مجاهدين خلق، سلطنت‌طلبان و گروه‌های الحادی بلندگوهايی بودند که اين اتهامات را به اين بزرگان نسبت می‌دادند. در يک مقطعی هم حاميان و وابستگان آقای بنی صدر که رييس‌جمهور بود چنين حرف‌هايی را می‌زدند. پس از رحلت امام هم می‌بينيم که يک سری حرف‌ها و اتهامات همان قبلی‌هاست اما بعضی صداها از جاهايی که اين مخالفت را می‌کند، عوض شده است.

* يعنی اتهامات همان اتهامات پيشين است اما صداها فرق کرده بود؟
- بله، اتهامات قبلی از تريبون‌ها و حلقوم‌های ديگری بيرون می‌آمد.

* مثل روزنامه...؟
- غير از روزنامه رسالت هم بود مثل روزنامه سلام و ميزان. البته اينها کمتر اتهام می‌زنند و بيشتر انتقاد می‌کردند يعنی نوع کارشان انتقادی بود اما لابه‌لای اين مباحث، اتهاماتی را هم مطرح می‌کردند. اين مساله وجود داشت تا سال ۸۳ -۸۲. که نوع اتهامات همان اتهامات قبلی بود اما دامنه‌اش وسيع‌تر شد. مثل اينکه آمدند و گفتند ببينيد فرزندان هاشمی چه می‌کنند. يک سری اتهامات کلی بدون آنکه اثبات شود در جامعه منتشر شد. در اينجا باز می‌بينيم که بلندگوها مجددا عوض می‌شود. يعنی از سال ۸۴به بعد يک جريان افراطی که عمدتا شناسنامه مشخصی هم نداشت وارد ميدان شد و بسيار آزادانه با بهره‌گيری از رسانه‌های فراوان اتهامات هميشگی عليه حاج آقای هاشمی را توزيع کردند. يعنی همان اتهامات سال ۵۴-۵۳ را ما از سال ۸۴ به بعد دوباره شنيديم.

* آقای دکتر می‌توانيم اين گمانه را مورد توجه قرار بدهيم که اين اتهامات که از سال ۵۴-۵۳ تا به امروز وجود داشته در يک اتاق فکری تهيه و تنظيم شده است که عناصر اصلی اين اتاق فکر همچنان در حال فعاليت هستند. در اين مقطع می‌بينيم که فردی مانند پرويز ثابتی که رييس کميته مشترک ضدخرابکاری رژيم پهلوی بوده و در تمامی سال‌های پس از انقلاب سکوت اختيار کرده بود کتاب خاطرات خود را منتشر می‌کند که در بخش‌هايی از اين کتاب خاطرات همان اتهاماتی را که قبل و بعد از انقلاب عليه شخصيت‌های کارآمد و دلسوز نظام وجود داشت را دوباره تکرار می‌کند.
- قطعا اتهام‌سازی عليه آقای هاشمی و ديگر بزرگان از يک مرکز و اتاق فکری برخوردار است اما اينکه عنصر اصلی اين مسائل کيست را نمی‌دانم.

* آيت‌الله هاشمی به عنوان يک آکتور متبحر و مسلط سياسی در اين سال‌ها گلايه‌ها و نقدهای خود را به سبک مديريتی کشور اعلام کرده‌اند که اگر اين بحث را يک رفتار سلبی سياسی مد نظر قرار دهيم، کار ايجابی آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در صورت عدم حضور در عرصه انتخابات چه خواهد بود؟آيا در انتخابات از گزينه خاصی حمايت خواهند کرد يا آنکه نه اين کار را هم نخواهند کرد و همچنان تمام انرژی خود را هزينه مجمع تشخيص مصلحت نظام خواهند کرد؟
- سوال مشکلی است. با توجه به آنچه تا به حال آقای هاشمی گفته‌اند دو مطلب مشهود است؛ يک مطلب اين است که در پی درخواست‌های بسيار برای حضور در انتخابات، آمدند و گفتند که نمی‌گويم نمی‌آيم. اين نشان می‌دهد رويکرد قبلی‌شان برای نيامدن تا حدود زيادی تلطيف شده است. بعضا هم گفته‌اند که آمدنم مشروط به شرايطی است. حتی جايی گفتند ببينم روند چگونه می‌شود که اين حرف‌ها تا حدودی نيامدن قطعی ايشان را منتفی کرده است. از مجموع حرف‌های آقای هاشمی من اين‌گونه استنباط می‌کنم که احتمال حضور ايشان در انتخابات بيشتر شده است.

* يعنی اميدواريد آيت‌الله هاشمی برای انتخابات ثبت نام کنند؟
- ما قطع اميد نکرده‌ايم. ايشان بنايی برای آمدن نداشتند اما با رصد شرايط کشور و درخواست‌های فراوانی که هر روز از ايشان می‌شود از آن تصميم اوليه خود تا حدودی فاصله گرفته‌اند. آقای هاشمی معتقد است اگر آمدن‌شان به نفع کشور و نظام باشد درنگ نخواهد کرد. ايشان خودشان هم گفته‌اند که اگر تصميم بگيرند بيايند قطعا می‌آيند. در عالم احتمالات همه‌ چيز ممکن است. اما درباره اينکه اگر نيايند از کسی حمايت خواهند کرد، من از ايشان اين مساله را سوال کردم که آقای هاشمی در پاسخ به اين سوال گفتند من از کسی تا به حال حمايت نکرده‌ام. اما کانديداهای همين انتخابات برای آمدنشان، آمده‌اند و با من مشورت کرده‌اند. من هم شاهد اين بودم که تعدادی از کانديداهای انتخابات به مجمع آمدند و با حاج آقا برای حضور در انتخابات مشورت کردند. اين مشورت به معنای حمايت آقای هاشمی نيست حتی اگر فرزندان‌شان هم در کمپين انتخاباتی يک کانديدا حاضر شده باشند.

* با اين تفاسير به نظر جنابعالی احتمال اينکه آيت‌الله هاشمی در صورت نيامدن از شخص خاصی در انتخابات حمايت بکنند، وجود دارد؟
- برداشت کلی من اين است که آيت‌الله هاشمی وابسته به يک جناح يا گروه خاص نيست و يک شخصيت ملی و حتی فراملی است. خيلی از سياستمداران کشورهای خارجی هم آقای هاشمی را به عنوان يک سياستمدار مدبر قبول دارند. در نتيجه بحث آقای هاشمی بحث حزب و گروه نيست. اگر کسی را برای مثال بخواهد حمايت کند لابد آن فرد بايد يک سری ويژگی‌های خاص را داشته باشد اما شناختی که من از آقای هاشمی دارم اين را نمی‌بينم که ايشان بيايند و از کسی حمايت کنند و بگويند که به آقای زيد يا عمر رای بدهيد. تا به حال هم سابقه نداشته است که ايشان اين کار را کرده باشند حتی در انتخابات سال ۷۶ هم که دوستان اصولگرا ايشان را متهم می‌کردند که ايشان از آقای خاتمی حمايت کردند، اين‌گونه نبود. ايشان قبل از انتخابات سال ۷۶ به عنوان رييس‌جمهور در نماز جمعه آمدند و گفتند که بايد جلوی تقلب را بگيريم و بر همين اساس وزير کشورشان را هم مامور کردند تا از تقلب در انتخابات جلوگيری کند. حتی يک موردی هم وجود داشت که می‌خواستند در يک استانی تقلب کنند، ايشان آقای بشارتی را که وزير کشور بود با هواپيمای فالکون به آن استان فرستادند تا جلوی اين کار را بگيرند. می‌خواهم بگويم آقای هاشمی همان موقع هم نيامدند از آقای خاتمی حمايت کنند. اما بر سلامت انتخابات اصرار داشتند که آن آرايی که در صندوق ريخته می‌شود همان خوانده شود و از صندوق بيرون بيايد.

* آقای دکتر اگر آيت‌الله هاشمی نيايند و از شخص خاصی هم در انتخابات حمايت نکنند چه فعل سياسی‌ای را در آينده خواهند داشت؟
- اين بستگی به آن دارد که آقای هاشمی خودشان نيايند. ايشان اگر نيايند بايد ديد چه دولتی سر کار می‌آيد و چه چيزی از ايشان می‌خواهد. آقای هاشمی هرگز خودشان داوطلب کاری نشده‌اند يعنی در تجربه سياسی بعد از انقلاب می‌بينيم که ايشان همواره بر اساس تکليف و درخواست عمل کرده است. اگر دولت يازدهم دولت ايشان نباشد و رييس اين دولت از آقای هاشمی کمک بخواهد شک ندارم که ايشان از کمک دريغ نخواهند کرد اما اگر از ايشان کمکی يا مشورتی نخواهند آقای هاشمی گوشی تلفن را برنمی‌دارد که به آن مسوول زنگ بزند که آقای فلانی بيا من می‌خواهم به تو مشورت بدهم. اما اگر نيايند و از کسی هم حمايت نکنند مسووليت رسمی‌شان در مجمع تشخيص مصلحت نظام است. مجمع تشخيص هم به لحاظ کاری جايگاه مهمی دارد و ايشان هم بر اساس مسووليتی که در مجمع دارند به وظايف خود رسيدگی خواهند کرد.

* آقای دکتر تقريبا سه، چهار سال پيش بود که آيت‌الله هاشمی طی گفت‌وگويی اعلام کردند علاقه دارم تا از قدرت کناره‌گيری بکنم اما چون می‌ترسم اين کار قهر سياسی تلقی شود اين کار را نمی‌کنم. آيا به واقع ايشان اهل کناره‌گيری از قدرت و سياست هستند؟
- آقای هاشمی از سال ۳۹ تا به امروز برای انقلاب و نظام هميشه فعاليت و خدمت کرده است. بنابراين نسبت به نظام تعصب دارد. ايشان معتقد است بايد نظام را حفظ کرد و بايد کاری کرد تا جمهوری اسلامی در دنيا نمونه باشد. ايشان به هيچ‌وجه نمی‌خواهد کاری را انجام دهد که آسيب و خدشه‌يی به نظام وارد شود و برای اين اعتقاد خود هم هزينه‌های بی‌شماری را داده است.

* با اين تفاسير به نظر می‌رسد آيت‌الله هاشمی‌رفسنجانی همچنان آماده پرداخت هزينه‌های بيشتری هم برای دفاع از اين اعتقاد خود هستند؟
- بله. ايشان هيچ‌وقت برای نظام کم نگذاشته و با نظام قهر نکرده و قهر نمی‌کند. ايشان اگر بتواند کمکی به مردم بکند يقينا کمک خواهند کرد. آقای هاشمی، خودشان را جدای از نظام نمی‌دانند. شما به همين يک جمله امام دقت کنيد که ايشان فرمودند: «بدخواهان بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است». امام آقای هاشمی را مترادف با نهضت دانستند. بنابراين آقای هاشمی از نهضت و نظام جدا نيست. معتقدم آقای هاشمی تا روزی که حيات دارند در کنار نظام خواهند بود و کسانی که تلاش می‌کنند تا ايشان را از نظام بگيرند تلاش عبثی می‌کنند. آقای هاشمی چه در مسووليتی باشد يا مسووليتی نداشته باشد دست از اعتقاد خود برای سربلندی نظام بر نخواهد داشت.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016