چهارشنبه 25 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

قاليباف: مجوز حضور نظامی و تيراندازی در کوی دانشگاه را من گرفتم

کلمه ـ پس از آنکه محمدباقر قاليباف در ديدار روز دوشنبه هفته گذشته در دانشگاه شريف مدعی شد که «دولت اصلاحات مجوز حمله به کوی دانشگاه تهران را در سال ۱۳۸۲ به ناجا داده بود و وی از آن جلوگيری کرده است»، گزارشی در اختيار کلمه قرار گرفته است که نشان می‌دهد متاسفانه آقای قاليباف نيز همچون احمدی نژاد راه خلاف واقع گويی را در پيش گرفته و مجوز “حمله و تيراندازی” به کوی دانشگاه بر اساس پيشنهاد شخص آقای قاليباف و تاکيد ايشان بوده است.

به گزارش کلمه، محمد باقر قاليباف در ديداری با گروهی از منتقدان جوان خود و اعضای منتسب به بسيج به شبهات مطرح شده در مورد حوادث سال ۸۸ و عملکرد شهرداری تهران پاسخ داده است. از اين جلسه که به صورت خصوصی برگزار شد طی هفته های گذشته خبرهايی به صورت کاملا گزينشی منتشر شد، از جمله اينکه او در سال ۸۸ بر اساس نظر آيت الله خامنه ای، به احمدی نژاد رای داده است.

اما مشروح سخنان اقای قاليباف که تا کنون منتشر نشده بود حاکی از حقايقی درباره شيوه و عملکرد وی می باشد که با اظهارات وادعاهايی که اخيرا طرح می‌شود ناسازگار است.

قاليباف در اين ديدار (با اعضای منتقد قاليباف و منتسب به بسيج) برای اثبات قاطعيت برخورد خود با اصلاح طلبان می گويد که در سال ۸۲ و بعد از به آتش کشيده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، در جلسه شورای امنيت کشور حاضر می شود و با صحبت های تند خود اعضای جلسه را تهديد می کند که هرکس بخواهد بيايد توی کوی و اين کارها را انجام بدهد، او به عنوان فرمانده ناجا، آنها را “له” خواهد کرد.

قاليباف در سخنان خود از مخالفت آقايان معين و ظريفيان با پيشنهاد او در آن جلسه خبر می دهد و تاکيد می کند که با برخورد تند وی، موفق می شود مجوز حضور نظامی و تيراندازی برای ناجا را در کوی دانشگاه از شورای امنيت کشور بگيرد.

او همچنين با افتخار می گويد که در سال ۱۳۷۸ و در پی حوادث کوی دانشگاه، سوار بر موتور ۱۰۰۰، مردم را با چوب می زده است. در عين حال برای اولين بار اعتراف می کند که نامه توهين آميز و تهديد آميز فرماندهان سپاه به آقای خاتمی را او به همراه يکی ديگر از سرداران سپاه نوشته است.

قاليباف در پاسخ به سئوالی، رابطه خوب خود را با اصلاح طلبان انکار کرده و می گويد که تعريف کردن اصلاح طلب ها از وی به خاطر اين است که آنها، حزب اللهی ها را سر کار گذاشته اند و سياسيون حزب مشارکت و سازمان مجاهدين انقلاب با او بيشتر از هر کس ديگری عناد دارند.

شهردار تهران سخنانی نيز در مورد تلاش برای تغيير مديران و بدنه سازمان همشهری مطرح می کند تا به قول او بدنه سازمان همشهری هم انقلابی شود. سخنانی که اين سوال را در اذهان تداعی می کند که اگر وی رياست دولت را بر عهده بگيرد، آيا قصد دارد بدنه دولت – يعنی تمام کارمندان – را هم به صورت کامل و انقلابی تغيير دهد يا خير.



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


از ديگر صحبت های شهردار تهران می توان به اين نکته اشاره کرد که به اعتقاد وی، مصلای تهران از آهن و مفتول ساخته شده است و معنويت ندارد. او برای انتقاد از سياست های اقتصادی آقای هاشمی تلويحاً می گويد که مصلی تهران با مال حرام ساخته شده است.

قاليباف در اين ديدار در شرايطی بارها از اخلاص و عمل صالح و نيت پاک می گويد که صحبت های خودش در يک جلسه خصوصی با منتقدانش و يک جلسه عمومی در دانشگاه شريف، کاملا متناقض است.

محمدباقر قاليباف در اين صحبت ها سعی دارد که خودش را فردی منضبط، قدرتمند و مخالف با اصلاح طلبان معرفی کند که در حوادث مختلف کوتاه نمی آيد و حتی مجوز تيراندازی در کوی دانشگاه را هم می گيرد. اما آنچه که در دانشگاه شريف توسط وی مطرح شد، سياستمداری را نشان می دهد که در دو روز متفاوت و به مقتضای جلسه ای که در آن قرار دارد، حرف هايش را تحريف شده به اطلاع مخاطب می رساند.

محمدباقر قاليباف از سويی قصد دارد خودش را يک مدير مدرن و تکنوکرات نشان داد و از سوی ديگر نمی خواهد برچسب “ساکتين فتنه” که توسط گروه های راديکال متوجه وی می شود بی جواب بماند. به همين دليل گاهی اوقات مجبور است صحبت هايی را مطرح کند که به آنها اعتقاد هم ندارد. صحبت های انتقادی وی نسبت به آقای هاشمی، در مصاحبه هفته گذشته با خبرگزاری فارس هم بر همين اساس قابل تحليل است.

بخش هايی از سخنان آقای قاليباف در جمع بسيجيان منتقد وی که در اختيار کلمه قرار گرفته است در ادامه بخوانيد:

من فردی امنيتی هستم؛ سران فتنه بی عقل، بی دين و بی سياست بودند

در مورد فتنه، من از اول اسم فتنه را به کار بردم. چون به هر حال بنده کار امنيتی و اطلاعاتی کردم و تشخيص می دهم و کارشناس اين کار هستم. من در يک جلسه با سطح طبقه بندی بالا گفته ام که شايد بيشترين حرکت را برای جلوگيری از حادثه از شنبه تا ۵ شنبه [بعد از انتخابات] من و سردار سليمانی با هم انجام داديم.

همان موقع هم گفتم که جريانات فتنه (سران فتنه اسم مستعار نظام برای آقايان موسوی، کروبی و خاتمی است)، هم ما در عقل آنها، هم در دين و هم در اينکه آدم هايی سياسی باشند شک داريم. من در مرداد ماه اين را گفتم که رفتار اينها نه عقلانی است، نه دينی و نه سياسی. آقای ميرحسين اعتراض داری؟ تو که نخست وزير اين کشور بودی، شما که دم از قانون می زنی. بايد از طريق قانون اعتراض کنی. البته ما هم بايد به آنها مجوز تجمع می داديم و فرصت را از فرصت طلبان می گرفتيم. در حالی که اينها می خواهند اوضاع را بهم بزنند.

در مورد شهرداری هم بايد بدانيد که شهرداری يک نهاد عمومی غير دولتی است. ولی بر اساس ارزيابی عملکرد دستگاه های متعدد بعد از فتنه، شهرداری تهران در ميان ۵ دستگاه امنيتی که کار در اين مور کار می کردند، رتبه سوم را دارد. اين نشان می دهد که شهرداری کارش را در طراز نهادهای امنيتی انجام می داده است.

من در سال ۷۸ پشت موتور ۱۰۰۰ جزو چوب‌زن ها بودم/ نامه فرماندهان به سپاه را من نوشتم

حادثه سال ۷۸ که در کوی دانشگاه اتفاق افتاد، آن نامه ای را که نوشته شد من نوشتم (منظور نامه توهين آميز فرماندهان سپاه به رئيس جمهوری محمد خاتمی بود). بنده و آقای سليمانی. وقتی در کف خيابان به سمت بيت رهبری راه افتادند، بنده فرمانده نيروی هوايی سپاه بودم. عکس من الان روی موتور ۱۰۰۰ با “چوب” هست. با حسين خالقی. ايستادم کف خيابان که کف خيابان را جمع کنم. آن جايی که لازم باشد بياييم کف خيابان و چوب بزنيم، جزو چوب زن ها هستيم. افتخار هم می کنيم. نگاه نکردم که من، سردار و فرمانده نيروی هوايی هستم و تو را چه به کف خيابان؟

مجوز حمله به کوی دانشگاه و تيراندازی را با برخورد قاطعانه از شورای امنيت کشور گرفتم

سال ۸۲، بيست و پنج روز در کف خيابان درگيری بود. اينهايی که می گويند همه شان با فتنه مبارزه کرده اند و قاليباف مبارزه نکرده است، آن ۲۵ روز يک نفرشاان موضع گيری نکرد. ۱۰ تا وزير استعفا دادند و نامه استعفای نفر يازدهم هم آماده بود که جلوی او را گرفتند. ۱۸ تا استاندار و ۱۲۰ تا فرماندار استعفا کردند. مجلس هم در اعتصاب بود که انتخابات دور هفتم را برگزار نکنند.

در سال ۸۲ بعد از به آتش کشيده شدن کوی دانشگاه و حادثه طرشت، من در جلسه شورای امنيت کشور محکم دعوا کردم و حرف های بسيار تندی زدم و شان جلسه را رعايت نکردم و گفتم که امشب هرکس بخواهد بيايد تو کوی و بخواهد اين کارها را انجام بدهد، من به عنوان فرمانده ناجا، له شون می کنم و جمعشان می کنم. اين عزيز جعفری شاهد است. حرف بقيه اين بود که اگر نيروی انتظامی می خواهد وارد کوی دانشگاه شود بايد مجوز شورای امنيت کشور را داشته باشد و مديران دانشگاه اين اجازه را بدهند. آقای معين و ظريفيان در آن جلسه بودند و با من مخالف بودند. من در آن جلسه با برخوردی که انجام دادم مجوز حضور نظامی و تيراندازی برای ناجا را در کوی دانشگاه از شورای امنيت کشور گرفتم.

بعد رفتم به همکارانم گفتند که بروند استراحت کنند، چون قرار نيست اتفاقی بيفتد و توضيح دادم همين هايی که تو جلسه شورای امنيت کشور هستند باعث فتنه و شلوغی دانشگاه ها می شوند.

وقتی به مجلس ششم رفتم تا [درباره اين اتفاقات توضيح بدهم]، بهزاد نبوی گفت که چه کسی تو را دعوت کرده است؟ گفتم اقليت مجلس و آقای حداد، دعوت کرده اند. گفت اشتباه کردند تو را دعوت کردند. اين چهار نفر، آقايان معين، لاری، يونسی و روحانی يک جوری حرف زدند که نفهميديم چه گفتند. بنده هم خيلی شفاف و روشن حرف هايم را مطرح کردم. وقتی من داشتم صحبت می کردم، خانم حقيقت جو بلند شد و گفت که آقای قاليباف، شما منظورت من هستم؟ گفتم که من چنين جسارتی نکردم. ولی همان ضرب المثل معروف هست که می گويد وقتی چوب رو برداری، گربه دزد فکر خودش را می کند، شايد از اين باب بود. به خاطر اين که من می دانستم اينها ۵ نفر هستند تو کوی می نشينند و بچه ها را [تحريک می کنند] و يکی ش هم اين خانم بود.

قاليباف در صحبت هايی متناقض در حالی که پيش از اين مدعی شده بود دوم خردادی ها دنبال شلوغ بازی بودند از تلاش خود برای اجازه مجوز تجمع به گروه های دانشجويی خبر می دهد و می گويد: در جلسه شورای امنيت کشور آقايان معين، ظريفيان، موسوی لاری، حسن روحانی و يونسی گفتند که اجازه تجمع و مجوز برای سالگرد کوی دانشگاه به دفتر تحکيم ندهيد. فرمانده سپاه هم مخالف بود. تنها کسی که می گفت به آنها اجازه بدهيم من بودم. آنها که خودشان هم موافق دفنر تحکيم بودند می گفتند که آقای قاليباف، اينها می آيند شلوغ بازی در می آورند. اما من گفتم که امنيت را تامين می کنم. از آقا هم مجوز گرفتم و رئيس اينها را خواستم که بيايد و گفتم که شما مظلوميت ۱۸ تير را داريد و نظام می خواهد به شما مجوز بدهد. اما در نهايت خودشان با بزرگ ترهايشان صحبت کردند و منصرف شدند.

به آنها می گويی کارنامه ات چيست؟ می گويند دو تا فحش داديم

اينهايی که می گويند ما ساکت فتنه هستيم، سال ۸۲ که ۲۵ روز کف خيابان درگيری داشتيم کجا بودند؟ ۱۸ تير کجا بودند؟ کسی نمی تواند بگويد ۸۸ مهم است و ما بوديم اما ۸۲ مهم نيست و ما نبوديم. چون رفته بوديم کاسبی کنيم. يا می گويند حادثه سال ۷۸ لازم نبوده يا حادثه سال ۷۶ [انتخاب محمد خاتمی به رياست جمهوری] لازم نبوده يا جنگ و حادثه بنی صدر لازم نبوده است. برخی افراد که در [حوادث سال ۸۸] ظاهراً ادعای انقلابی گری داشتند، دوست داشتند بر بام اين درگيری در کف خيابون به اسم انقلاب بدمند.

در جلسه شورای عالی امنيت ملی، آقای جليلی در مورد مترو از من سئوال داشت که اينها به ضرر حزب الله و به نفع سبزها عمل می کنند. گفتم چه کسی اين کار را می کند؟ جواب داد محسن هاشمی. گفتم محسن هاشمی مسئول ساخت متروست. يعنی تونل را می کند و مترو می سازد و تحويل می دهد. اين قسمتی که کار برنامه ريزی قطارها در آن انجام می شود توسط يک شرکتی به نام بهره برداری مترو مديريت می شود و فلانی مديرعامل آن است. اصلاً بستن و بازکردن مترو ربطی به محسن هاشمی ندارد. دروغ به اين بزرگی که تو حتی تشکيلات را هم نمی شناسی. بابا من کف خيابان خودم ايستادم و کار انجام می دهم. شما می آی اين حرف را می زنی؟ بعد به من می گويند ساکت فتنه. اما به او می گويی کارنامه خودت را بده. می گويد من دو تا فحش دادم. خب دو تا فحش که موضوع نشد.

من در سال ۸۸ بنا بر نظر آيت الله خامنه ای به احمدی نژاد رای دادم

من در مورد رای خودم در سال ۸۸ می توانم اسم ببرم. آقای کاشانی و آقای بيادی شاهد هستند. آقای بيادی دنبال سردار رضايی بود. آمد پيش من. گفتم به نظر من خلاف نظر آقا داری عمل می کنی. گفت برای چه؟ گفتم چون آقا می گويد بايد به احمدی نژاد رای داد. گفت تو اين حرف را می زنی؟ گفتم آره. انتقاد من به احمدی نژاد، دليل اينکه به احمدی نژاد رای ندهيم نيست.

نقش واعظ مهدوی در ستاد ميرحسين

در مورد واعظ مهدوی توصيه ای به من شد و معلوم است که از کجا به من توصيه می شود (احتمالن منظور دفتر رهبری است). وقتی آمدن ميرحسين موسوی قطعی شد و شورای نگهبان تاييد کرد، افرادی بنا شد برای موسوی کار کنند. توصيه شد به من که افرادی دارند می روند در ستاد مهندس موسوی؛ خوب است که بچه هايی بروند در ستاد آقای موسوی که غير از اينکه آقای موسوی آنها را قبول دارد، آنها هم بچه های متدين و انقلابی و سالمی باشند. يکی از آنها واعظ مهدوی بود که آقای ميرحسين ايشان را قبول داشت. آقای واعظ هم متدين، حزب اللهی و متخصص است، اما گرايشش چپ است. کافر که نيست. وقتی که اين توصيه به من شد، من آقای مهدوی را صدا زدم و توصيه کردم برو به ميرحسين کمک کن. دليلش هم اين بود که بچه های متدين و حزب اللهی بروند و آدم های اصلاح طلب تند عقبه مجاهدين انقلاب و مشارکت نريزند دور ميرحسين موسوی. واعظ مهدوی گفت که من خودم نمی خواهم بروم و حتی اگر بخواهم کمی کمک کنم، معنی اش اين است که از وقت شهرداری بزنم و آنجا بروم. يعنی حقوق شهرداری را بگيرم اما جای ديگری کار کنم و راضی نيستم. يک هفته ای گذشت. ما ديديم آدم هايی دارند جمع می شوند که نبايد جمع شوند. دومرتبه از آقای واعظ خواستم برود به ستاد ميرحسين کمک کند. او هم گفت که اگر نظر شما اين است که من بروم اجازه بدهيد ۲ ماه مرخصی بدون حقوق بگيرم. من هم موافقت کردم.

می خواهم حتی بدنه سازمان همشهری را هم تغيير دهم تا انقلابی شوند

اساس و بنياد موسسه همشهری ۲۰ سال قبل پايه گذاری شده است. حتمن آن پايه گذاری بر مدار انقلاب نبوده است. حداقل با باورهايی که ما داريم نبوده است. ۱۷ سال شهرداری بر اين مدار چرخيده است. تا روزی که من آمدم شهرداری. در دوره آقای دکتر احمدی نژاد هم هيچ تغييری در سازمان همشهری داده نشده است. حداکثر اين بوده که فقط يک رئيس تغيير کرده است. اما بدنه همان هستند. خيلی ها اصلن کارمند رسمی هستند و شما نمی توانيد آنها را بيرون کنيد. بايد برويد دادگاه و اداره کار و ديوان عدالت اداری و … تا ۳ سال از مديريت من هم همينطور بوده است. ولی الان بيشتر از ۲ سال است به اين موضوع محکم پرداختيم تا بتوانيم تا بدنه پايين را تغيير دهيم. و تا حدی بچه های آنجا و مديريت آنجا را به سمت بچه های ارزشی و انقلابی برده ايم.

اصلاح طلب ها ما حزب اللهی ها را گذاشته اند سر کار

شما می گوييد اصلاح طلب ها از قاليباف تعريف می کنند يا قاليباف هر روز در دوران اصلاح طلب ها با آقای خاتمی فالوده می خورد. هيچ وقت آن جايی که احساس کردم اساس نظام و فرهنگ انقلاب در خطر است، پيش هيچ مسئولی کوتاه نيامدم. اينها، ما حزب اللهی ها را گذاشته اند سر کار. به خدا ما سر کار رفتيم. من با اطمينان می گويم دوستان، اين قدر که سياسيون مشارکت و مجاهدين انقلاب اسلامی با بنده عناد دارند عملاً و حتماً با ديگران در اين زمينه ندارند. ای کاش من می توانستم بعضی از موضوعات را اينجا به شما بگويم. چند روز قبل فيس بوک آقای ابطحی را ديديد سر تونل چی نوشته بود؟ (يک نفر می گويد شما که گفتيد وقت نداريد فيس بوک را ببينيد. قاليباف جواب داد که من در خبر ديدم). از تونل رد شده بود. اما گفته بود که اين تونل خوب است اما من گله مندی دارم از قاليباف و نمی خواهم بنويسم. من ابحطی را از قبل از انقلاب می شناسم. بچه مشهد است. بعد از انقلاب هم او رای می شناسم. اما وقتی احساس کردم که به عنوان بچه انقلاب بايد بايستم که رئيس دفتر رئيس جمهور نشود ايستادم و نگذاشتم بشود. تا حالا هم نگفتم. حالا شما اينجا ديديد که يک رئيس دفتر قرار شد معاون شود، چه اتفاقی افتاد؟ (احتمالاً منظورش مشائی است)

پيمانکاران آقای هاشمی اقتصاد اسلامی بلد نبودند

در سال ۷۳ که برخی از همين آقايان که الان به آقای هاشمی فحش می دهند، آن روز دست آقای هاشمی را می بوسيدند، من با هاشمی در همين محل رياست جمهوری صحبتی کردم که همان روز گريه کرد. گفتم ما به شما معترضيم. به اين سبکی که در فرهنگ ساخت و ساز دارد انجام می شود معترضيم. ما اين را قبول نداريم.

من به ايشان گفتم حاج آقا ما با شما در جنگ بوديم. حداقل ۶ سال از ۸ سال جنگ را شما فرمانده مستقيم جنگ بوديد. من از شما سئوالم اين است که وقتی در خراسان لشکر ۷۷ وجود داشت، چرا لشکر ۵ نصر امام رضا را درست کرديد؟ گفت نمی شد. گفتم به همين دليل و با اين پيمانکارهايی که شما داريد، از آن اقتصاد اسلامی در نمی آيد.

مصلی تهران از آهن و مفتول و مال حرام ساخته شده است

وقتی توی مصلای تهران می رويد، چرا حس معنوی ندارد؟ اساسش مال اين است که آنها را با آهن و مفتول و جراثقيل و افرادی ساخته اند که به هيچ عنوان باطن آنها، با اينجا انس برقرار نکرده است. وقتی خدا روح خودش را بر انسان دميد به او انسانيت و آزادگی داد، اين انسانيت و آزادگی فقط در يک شرايط حفظ می شود که بر بستر اسلاميت و يک هدايت قدسی اتفاق بيفتد. اگر ما در مسجد “لرزاده” می رويم و حس معنوی پيدا می کنيم به خاطر اين است که آن معماری که آنجا را ساخته است يا مسجد گوهرشاد را ساخته است، ۴۰ روز روزه می گرفته و بی وضو سر کارش نمی رفته است. مال حرام هم نخورده است. بعد می رود اين ساختمان را می سازد. آدم از کنارش که رد می شود، معنويت او را می گيرد. اما ما مصلی درست می کنيم از آن فرار می کنيم. دو بار نماز جمعه برگزار کرديم و ديگر برگزار نکرديم. شما ۱۰۰۰ تا آيه قرآن هم بگذاريد نمی توانيد توی آن معنويت پيدا کنيد.

من را نبايد بر اساس پل و اتوبان ارزيابی کنيد

ارزيابی مديران در جمهوری اسلامی غلط است. بايد اينطوری ارزيابی شود که چقدر قاليباف در شهرداری تهران کار کرده که مردم عبادت کنند. نه اينکه چه قدر پل و اتوبان ساخته است.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016