دوشنبه 30 اردیبهشت 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

محسن رضايی: سپاه بايد پايش را از اقتصاد بيرون بکشد

محسن رضايی، دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، در گفتگويی به پرسش‌های در مورد تحولات سياسی کشور پس از رحلت حضرت امام تا کنون پاسخ داده است.

متن گفت‌وگوی محسن رضايی مشرق را می خوانيم:

به عنوان نخستين پرسش، لطفا محسن رضايی را تعريف کنيد. چه تعريفی از خودتان داريد و فکر می کنيد چه خصوصيات ويژه‌ای داريد که شما را مجاب کرده تا وارد عرصه انتخابات رياست جمهوری شويد؟
من بيشتر خودم را يک مهاجر فی سبيل الله می‌دانم. يعنی هر جا که خطر بوده من به آنجا مهاجرت کردم. از سال ۵۰ تا ۵۹ چون فکر می‌کردم که بايد رژيم استبدادی شاه را سرنگون ‌و به جايش يک نظام اسلامی برقرار کنيم، وارد عرصه سياست شدم.

سال ۵۲ دستگير شدم و سال ۵۵ که برای بار دوم آمدند تا مرا دستگير کنند، مخفی شدم و زندگی مخفيانه در پيش گرفتم و به فعاليت سياسی خود‌ ادامه دادم تا اين که انقلاب پيروز شد و جمهوری اسلامی تأسيس شد. در حالی که همه به دنبال انتخابات و رفتن به دولت و وزير شدن و وکيل شدن بودند، چون ديدم کشور ناامن شد لباس سياست را در‌آورديم و لباس نظامی گری پوشيديم و با کودتاها، منافقين، جنگ و درگيری‌های داخلی روبرو شديم و با آنها مبارزه کرديم. نزديک هجده سال طول کشيد تا ما دوباره لباس سياست به تن کنيم و مهاجرت کنيم به دنيای سياست.

همان احساس خطر را در عرصه سياست ديدم که کشور گرفتار يک گردنه سخت اقتصادی در آينده خواهد بود و آمدم تا خطری را که در آينده می‌خواهد به وجود بيايد، دفع کنيم. هرجا احساس خطر کردم به آنجا رفتم.

اين آقای رضايی که در تبليغات مردم می‌بينند با خود واقعی شما چقدر تفاوت دارد و در واقع ضريب تفاوت «بود» و «نمود» در شما چقدر است؟
بالاخره از بعد از جنگ و رحلت حضرت امام (ره) برادران بزرگتر، برادران کوچکتر را در چاه انداختند و کاری که در زمان يعقوب انقلاب نتوانستند انجام بدهند، پس از امام (ره) انجام دادند. لذا نگرانی‌هايی که نسبت به ما داشتند، منجر به تخريب ما شد. هم دولت آقای ‌هاشمی، هم خاتمی و هم احمدی نژاد به شکل‌های گوناگون ما را تخريب کردند.

مثلا در دولت آقای ‌هاشمی به يک شکلی تخريب می‌کردند، در دولت آقای خاتمی می‌گفتند که چرا جنگ اينقدر طول کشيد؟ چرا پس از خرمشهر صلح نشد؟ منظورشان رزمندگان بودند.

در دولت آقای احمدی نژاد هم می‌گفتند که چرا شما جام زهر به امام داديد؟ هيچ دولتی نبوده که بعد از رحلت حضرت امام (ره) تا کنون به بچه‌های انقلاب و فرزندان کوچک امام (ره) اهانت و تهديد نکرده باشد.

يا مثلا در دولت آقای خاتمی وفتی که آقای شمخانی کانديدا شد، گفتند که چکمه پوش‌ها آمدند. اين حرفی بود که مشارکتی‌ها می‌زدند.

لطفا واضح‌تر بفرماييد که اين برادران بزرگتر چه کسانی بودند؟
همان کسانی که دولت‌ها را شکل می‌دادند و کشور را اداره می‌کردند.

يعنی رؤسای جمهور؟ منظورتان آقای ‌هاشمی است؟
همه بودند. کسانی که دولت و مجلس را اداره می‌کردند و امور اجرايی سياست دستشان بود.

شما که خودتان جزو بزرگان ‌و منصوب حضرت امام (ره) بوديد. چطور جزو برادران کوچکتر محسوب می‌شديد؟
خب من ۲۷ سالم بود که فرمانده سپاه شدم. جوان‌ترين مسئول کشور بودم.

آقای ‌هاشمی به چه علتی شما را تخريب می‌کردند؟
تنها آقای ‌هاشمی نبود. يک طيفی از بزرگان انقلاب بودند.

خب علت چه بود؟
خود ما هم نمی‌دانيم.

ويژگی خاصی در شما وجود دارد؟
نمی‌دانيم. مثلا شما فکر می‌کنيد که برادران حضرت يوسف برای چه اين کار را کردند؟

به خاطر حسادت؟
[خنده] نمی‌دانم. ممکن است همين طور باشد.

گفتيد که اين تخريب ها هنوز ادامه دارد. آقای احمدی نژاد که ديگر برادر کوچکتر شما بودند؟
بله ايشان هم جزو کوچک ترهای انقلاب بود، ولی همان مسير قبلی را ادامه داد. نمی‌دانم نامش را فرهنگ بگذاريم، جريان بگذاريم. يک جريانی بود که آقای احمدی نژاد داخل آن افتاد.

يعنی آقای احمدی نژاد با شخص شما مشکلی نداشتند؟
چه مشکلی! ايشان را که از استانداری برداشتند از او خواستيم که بيايد در دبيرخانه مجمع کار کند که بيش از حد تضعيف نشود هميشه به او و ساير کسانی که زمانی در مسئوليت بودند محبت می کرديم.

درباره اين جريان بيشتر توضيح دهيد؟ چه کسانی در اين جريان هستند؟
بالاخره يک جريانی که خيلی افراد در داخل آن بودند. مثلا آقای منتظری بوده، آقای هاشمی بوده. خيلی از افراد داخل اين جريان بودند.

شما بياييد اجازه نمی‌دهيد اين فرهنگ ادامه پيدا کند؟ خودتان يک عاملی نمی شويد که افراد ديگری تخريب شوند؟
نه اصلا من می آيم که نسل سوم و چهارم را کادر سازی کنيم برای آينده. يکی از اهداف من اين است که آنها را برای آينده آماده کنيم.

چه طور؟ می خواهيد مثل آقای احمدی نژاد آزمون و خطا کنيد يا برنامه ای داريد؟
نه چون من خودم فوت و فن اين کار را بلدم که چطور می شود جوانان گمنام را به قهرمانان آينده تبديل کرد. از آن برای تربيت نسل سوم و چهارم انقلاب بهره می گيرم.

خب اين فوت و فن چيست؟
فوت و فن کوزه گری است بايد بياييد کنار دستم تا اين را ياد بگيريد. بيشتر تجربی و مهارتی است. مثلا مهدی باکری يک جوان بيست و دو سه ساله بوده در گوشه ای از آبادان با چهل، پنجاه نفر و مظلومانه می جنگيد. از زمانی که ما ايشان را انتخاب کرديم و حکم فرماندهی به ايشان داديم يک سال بيشتر طول نکشيد که تبديل به فرمانده يک لشکر ده هزار نفری شد. حالا اگر انتخاب نمی شد و حکم فرماندهی به او داده نمی شد آيا در گوشه ای از جبهه ها مظلومانه شهيد نمی شد.

فکر نمی کنيد اگر لباس سبز سپاه را از تن خارج نمی کرديد، اين هجمه ها عليه شما کمتر بود؟
اين را يادداشت های شهيد باقری پاسخ داده. يعنی در بهمن ماه ۱۳۶۰ ايشان در دفترچه خاطراتش نوشته: «ايام عمليات فتح المبين. برادر محسن به ما گفت که آمريکايی ها از جنگ و کودتا و منافقين و بنی صدر به نتيجه ای نرسيده و در آينده سعی می کند که دو اقدام عليه ايران بکند. اول اينکه ايران را در صحنه بين المللی منزوی کند، دوم اينکه ايران را محاصره شديد اقتصادی کند». لذا بعد از اينکه جنگ تمام شد شما می بينيد که من دو کار کردم. يکی اينکه قرارگاه سازندگی خاتم الانبيا را درست کرديم که ده ها پروژه از جمله سد کرخه که بزرگترين سد ايران است را اجرا کرديم و دوم اينکه رفتم اقتصاد خواندم. يعنی با اينکه من مهندسی مکانيک قبل از انقلاب بودم بلافاصله بعد از جنگ رفتم اقتصاد خواندم.

از آقای هاشمی صحبتی منتشر شده بود که گفتند ما بعد از جنگ از توان سپاه در بخش اقتصادی و سازندگی استفاده کرديم اما بعد همين توان اقتصادی تبديل به يکی از آسيب های سپاه شد. شما با اين عقيده موافقيد؟
خب بله. ببينيد آن موقع اصلا پيمانکاری و کارفرمايی در ايران مرده بود. چون ده سال از انقلاب و جنگ گذشته بود ديگر پيمانکار و کارفرمايی مثل امروز نداشتيم و يک خلا بزرگی در اين بخش وجود داشت. اما امروز نه تنها سپاه، بلکه کل دولت بايد پايش را از اقتصاد بکشد بيرون چون ما می خواهيم اقتصاد را مردمی کنيم. اما اگر سپاه پايش را از اقتصاد بيرون بکشد ولی دولت بماند، اين با سياست های اصل ۴۴ منافات دارد.

اولويت شما برای خروج دولت يا سپاه از اقتصاد چيست؟ به کدام يک علقه بيشتری داريد؟
هيچ کدام. مردم برايم مهم هستند. دولت و سپاه و اينها بعد از مردم اهميت پيدا می کنند. مردم به اين دليل مهم هستند چون ما به اين نتيجه رسيديم که بايد اقتصادمان را مردمی بکنيم. هم دولتی کردن اقتصاد ما را به نوعی سوسياليسم می کشاند و هم رفتن به سمت سرمايه داری ليبراليسم به ما آسيب می زند؛ بنابراين، ما بايد اقتصادمان را مردمی بکنيم.

برنامه تان برای مردمی کردن اقتصاد چيست؟ شما هم می خواهيد پول نفت را سر سفره های مردم بياوريد؟
مثلا ما وقتی می خواستيم جنگ را اداره کنيم بعضی ها قکر می کردند که درست کردن تيپ و لشکر ما را به ارتش های غربی نزديک می کند و مخالفت می کردند. در حالی که اينجا فقط يک اشتراک لفظی بود و تيپ هايی که درست شد، تيپ های انقلابی بودند و افرادی مانند احمد متوسليان، همت، خرازی فرمانده اين تيپ ها بودند و بعد هم سازماندهی و شکل کار و روابط و مناسبات تماما انقلابی بود و کلاسيک نبود. بنابراين ما در اقتصاد مردمی، بازار و مالکيت و سرمايه گذاری هم داريم اما محتوا و ماهيت اين اقتصاد يک اقتصاد اجتماعی و مردمی است که در آن مردم و ارزش های الهی دو رکن اساسی آن هستند لذا تشابه لفظی با اقتصاد سرمايه داری وجود دارد ولی ماهيت آن متفاوت است.

در اقتصاد مردمی و اقتصاد سرمايه داری هم بنگاه است. اما از اين بنگاه تا آن بنگاه فاصله زيادی است. ضمن اينکه يک چيزهايی در اين اقتصاد هست که در اقتصاد سرمايه داری نيست. مثلا ما کسب و کارهای خانگی را به طور گسترده در کشور ايجاد می کنيم. بعد هم به اقتصاد شهر و اقتصاد روستا هويت می دهيم. مثلا ممکن است که ما روستا بنگاه يا روستا تعاونی درست کنيم.

يعنی کل روستا مانند يک تعاونی و يا يک بنگاه عمل کند. يا مثل يک موسسه اقتصادی عمل خواهد کرد. اين بار به جای اينکه کدخدا بگذاريم؛ مانند گذشته که کدخدا ها روستا را اداره می کردند، اين بار يک فرد معتمد جامعه که بتواند اقتصاد روستا را منسجم کند و از خريد و فروش و کشت و دام پروری روستا را مديريت کند. البته به نمايندگی از مردم روستا.

حالا اين می تواند در قالب تعاونی باشد يا بنگاه اما روستا و شهر هستند که در اين قالب ها فعاليت می کنند. روستا و شهر يعنی مردم ديگر. يعنی خانواده؛ خود خانواده مانند يک نيروی مولد و سازمان يافته عمل می کند.

فکر نمی کنيد مردم از آزمون و خطا خسته شده اند؟ آقای احمدی نژاد قرار بود پول نفت را سر سفره های مردم بياورد يا طرح هدفمندی را مطرح کرد و شما هم می خواهيد روستا ها را به بنگاه های اقتصادی تبديل کنيد. فکر می کنيد مردم کشش آن را دارند؟
البته طرح ها و برنامه های من پشتوانه قوی کارشناسی دارند و تمام آنها قابل عمل هستند و موفق می شوند. طرحی که غير کارشناسی باشد شکست می خورد. الان ديگر جامعه ما تحمل شعار ها و وعده های غير کارشناسی را ندارد.

يعنی طرح های آقای احمدی نژاد غير کارشناسی بود اما طرح های شما کارشناسی است؟
آقای احمدی نژاد زحمت زيادی کشيد ولی پشتوانه کارشناسی ايشان ضعيف بود. مثلا همين طرح هدفمندی يارانه ها ايده اش ايده‌ خوبی بود من هم ادامه می‌دهم ولی روش اجرايی اش اشتباه بود. و آن را اصلاح می کنيم.

اما شما هم روش هم برنامه‌تان کارشناسی است؟
بله ما يارانه ها را ادامه می‌دهيم. البته مرحله اول را چون ايشان تعهد داده و قانون هم هست، ادامه می دهيم مصلحت نيست که ما تعهدات دولت های قبلی را زير پا بگذاريم ، يک نوع بی ثباتی را ايجاد می کند. اما مرحله دوم را با مدل خودمان اجرا می کنيم. يعنی مدل توليدی و از نوع درآمدی عمل می کنيم که گرانی و تورم ايجاد نکند.

چهار سال پيش در اولين کنفرانس خبری تان پس از ثبت نام رياست جمهوری گفتيد که دولت دارد کشور را به سمت پرتگاه هدايت می کند و اگر من نيايم سقوط می کنيم به پرتگاه. فکر می کنيد الان سقوط کرديم؟
من گفتم که تداوم اين راه به سمت پرتگاه است و ادامه راه دو نفر قبلی بازگشت به گذشته است می خواهم ميان اين دو راهی باز کنم.

به پرتگاه رسيديم؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


شما چه فکر می کنيد؟مشکلات جامعه و مردم زياد شده است.

چطور می خواهيد کشور را از پرتگاه خارج کنيد؟
با کمک رهبری و مردم. يعنی همان نيروی معجزه آسايی که انقلاب و جنگ را به نتيجه رساند.

برای اين کار کادرسازی کرده ايد يا اينکه از همان فرماندهان جنگ استفاده می کنيد؟
دولت و اختيارات که به دستم برسد کادر سازی وسيعی خواهم کرد از دولت های قبلی هم استفاده می کنم . ما از همه استفاده می کنيم. اولا نسل سوم و چهارم را که به طور گسترده در فرمانداری ها و استانداری ها به کار می گيرم که از دل اينها طی ۴ سال يک تعداد وزير و معاون رئيس جمهور بسازم.

آقای احمدی نژاد هم همين برنامه را داشتند. فکر می کنيد از دل تلاش های آقای احمدی نژاد چند وزير و وکيل و معاون رئيس جمهور خارج شد؟
چيزی ساخته نشد چون ايشان آمد از جوانان به عنوان مشاور استفاده کرد. من پيرمرد ها را مشاور می کنم و جوانان را در عرصه‌ی کار قرار می دهم. ايشان از جوانان به عنوان مشاور استفاده کرد در حالی که بايد برعکس عمل می کرد.

هنوز شوق شهادت داريد؟
آرزوی من شهادت است.

فکر می کنيد رئيس جمهور بشويد شهيد می شويد؟!
دست خداست. من اميدوارم که روزی به برادرانم بپيوندم.

آخر يکی از دوستان گفته من رئيس جمهور و شهيد می شوم و با چاوز هم رجعت می کنم...
حالا چون آن اشخاص در جلسه ما نيستند ما نمی خواهيم خيلی به اينها طعنه و کنايه بزنيم. من يک غبار خرمشهر را به ده تا رياست جمهوری نمی دهم.

شهادت چطور؟
شهادت بالاترين هديه ای است که از خدا می‌خواهيم به ما بدهد.

با کداميک از شهدا انس بيشتری داريد؟
با همه.

من ديدم در اطاقتان عکس شهيد کاظمی را زده بوديد...
خيلی ها هستند. آقا مهدی باکری هست، کاظمی هست. خيلی ها هستند.

باهوش ترين فرمانده جنگی که با شما کار کرد چه کسی بود؟
همه فرماندهان باهوش بودند، و گرنه فرمانده نمی شدند البته حسين خرازی و شهيد باقری افراد باهوش تری بودند.

شجاع ترين رزمنده ای که در جنگ ديديد چه کسی بود؟
شهيد شاه‌مرادی قائم مقام تيپ ۴۴ قمر بنی هاشم که اهل زرين شهر بود در اوج تيراندازی ها که مستقيم تير می آمد سوار بر موتور سرش را بالا می گرفت و اصلا خم به ابرو نمی آورد. آقا مهدی باکری هم بسيار شجاع بود.

اگر خدا توفيق شهادت در جنگ را به شما می داد دوست داشتيد در کدام عمليات و با چه کسی شهيد می شديد؟
فرقی نداشت. البته شهادت در دريا عالم ديگری دارد.

چه احساسی از کانديداتوری رزمندگان و جانبازان داريد؟
اگر همان روحيات و صداقت ها را حفظ کنند و قيل و قال سياست آنها را منحرف نکند، احساس خوبی دارم. فکر می کنم اگر ما بتوانيم آن حال و هوای معنوی که در دوران انقلاب و دفاع مقدس بود را در اداره کشور به کار بگيريم، خيلی از مشکلات کشور حل می شود.

يک سری از نيروهايی که در زمان جنگ شما فرمانده شان بوديد الان رقبای شما شده اند. نظرتان در اين خصوص چيست؟
چه اشکالی دارد؟ ما افتخار می کنيم که چنين نيروهايی تربيت کرديم.

توقع نداريد به نفع شما کنار بروند؟
نه ولی توقع من اين است که همه بچه های انقلاب دست به دست هم بدهيم و يک دولت قوی درست کنيم و کشور را از اين گردنه عبور بدهيم. اين توقع را دارم.

شما خودتان را اصولگرا می دانيد؟
من خودم را اصولگرای انقلابی می دانم، چون قبل از اينکه اصلا اين آقايون حزب و گروه درست کنند ما حزب داشتم. من که نمی توانم گروهی را که داشتم نفی کنم.

بالاخره شما با جريان اصولگرايی قصد ائتلاف و اتحاد نداريد. خودتان را محور اصولگرايی می دانيد يا اينکه می خواهيد مستقل باشيد؟
الان مدتها است که اين اتفاق افتاده و بيش از هشت سال است که اصولگرايان نمی توانند روی يک نفر به توافق برسند. به همين دليل من هميشه مستقل آمده ام. سال ۸۴ مستقل بودم، سال ۸۸ هم مستقل بودم. الان هم مستقل آمده ام. ائتلاف درست می کنند و بعد خودشان زير آن می زنند.

يعنی از جمع گريزان هستيد؟
از جمع گريزان نيستم اما از اينکه به نام ائتلاف تفرقه جديدی شکل بگيرد گريزانم.

يعنی می ترسيد وارد جمع شويد اما روی شما اجماع صورت نگيرد؟
نه از اين نگران هستم که هم ائتلاف ۱+۲ از من دعوت کرد و هم آقايان متکی و باهنر و دوستان ائتلاف ۵ گانه از من تقاضا کردند. من در هر يک از اينها می رفتم، خود به خود روبروی ديگری قرار می گرفتم. من نمی خواستم اين اتفاق بيافتد. لذا به نام ائتلاف نبايد يک تفرقه جديدی شکل بگيرد. من با اين مخالفم.

اصلی ترين رقيب خودتان را چه کسی می دانيد؟
اصلی ترين رقيب من فقر و بيکاری و گرانی و تحريم های اقتصادی است. و بعد هم اگر آقای هاشمی بماند و کنار نرود آقای هاشمی رقيب من خواهد بود.

فکر می کنيد فقط خود شما می توانيد مقابل آقای هاشمی بياستيد؟
من در تقابل با هيچکس جز دشمنان ملت ايران نيستم ولی رقابت جدی خواهم داشت. خيلی از اين آقايان سوابقی که آقای هاشمی دارد را ندارند. مثلا قبل از انقلاب سابقه ندارند، در جنگ نبودند، ارتباط نزديکی با حضرت امام (ره) نداشتند. ضمن اينکه در رابطه با آينده کشور يعنی اقتصاد، مثل آقای هاشمی حرف جديدی هم ندارند. در حالی که همه اين ويژگی ها را در خودم و دوستانم می بينم.

اما آقای هاشمی يکی از شعار هايش بحث معيشت است؟
ايشان حرف جديدی ندارد و حرف هايشان همان حرف های قديمی است.

يعنی آقای هاشمی حرف جديدی ندارد و بقيه هم که اصلا هيچ حرفی ندارند. درست است؟
اصلا تخصص شان اين نيست و وقتی هم تخصص نباشد همه حرف ها شعاری می شود.

غير از آقای هاشمی ديگران را به عنوان رقيب حساب نمی کنيد؟
انشاءالله وقتی دولت آينده را شکل بدهيم از خيلی از اين نامزدها استفاده می کنيم و من واقعا رقيب اصلی خودم را فقر و گرانی و بيکاری می دانم.

الان و پيش از تشکيل دولت شما غير از آقای هاشمی هيچ کدام از کانديداهای موجود را رقيب نمی دانيد. درست است؟
حالا شايد اين ادبيات، ادبيات متکبرانه ای تلقی شود. چون قصد ندارم اينطور بگويم. اما واقعا رقيب اصلی خودم را فقر و گرانی و بيکاری و اين تحريم های اقتصادی می دانم که بتوانيم از اين گردنه عبور کنيم.

اگر شورای نگهبان شما را به عنوان رجل سياسی نشناسد چه واکنشی داريد؟
من تابع قانون هستم و تا الان هم بر همين رويه عمل کرده ام.

اگر تأييد نشويد از چه کانديدايی حمايت می کنيد؟
هيچ کدامشان.

رأی نمی دهيد؟
چرا بالاخره به يک نفر رأی می دهم اما پشت سر کسی قرار نمی گيرم.

ميزان رأيتان در نظرسنجی ها چطور است؟
خوب است.

نظرسنجی است يا نظرسازی؟
من که خودم کاری نمی کنم و نظرسنجی‌هايی که نهادهای ديگر انجام دادند را ملاک می گيرم.

الان همه کانديدا ها می گويند که در نظرسنجی ها جايگاه خوبی دارند و حتی برخی اعلام کرده اند که نامه ها و درخواست های مردمی و نظرسنجی ها آنها را وادار کرده وارد اين عرصه بشوند. فکر نمی کنيد توهم نظرسنجی و رئيس جمهور شدن از همين الان در بعضی ها ايجاد شده؟
ممکن است.

علت اين امر چيست که به قول آقای کدخدايی خودشيفتگی ايجاد شده که همه می توانند رئيس جمهور بشوند؟
نمی شود اين تهمت را به افراد زد. بالاخره کسانی که الان آمدند بيشترشان آدم های متدينی هستند و سابقه انقلابی دارند و زحمت کشيدند. به اين صورت نمی شود گفت.

بالاخره مديريت با انسان خوبی بودن متفاوت است ديگر؟
بعضی ها برداشت و برآوردشان از خودشان و جامعه ممکن است درست نباشد. بله هر کسی می تواند يک انگيزه ای داشته باشد.

فکر نمی کنيد اعضای ستادهای کانديداها بر اساس علقه ای که دارند ممکن است نظرسازی کنند؟
من اين را نفی نمی کنم.

در هفته‌های اخير با آقای احمدی نژاد ديداری داشتيد؟
نه بيش از يک سالی می شود که من ايشان را نديدم.

در کابينه تان از آقای احمدی نژاد و مشايی استفاده می کنيد؟
دولتی که ما تشکيل می دهيم بخشی از آن از دولت های گذشته خواهد بود. از دولت آقای احمدی نژاد هم افرادی خواهند ماند. چون من معتقد به حرکت اتوبوسی نيستم و اگر افرادی هستند که زحمت کشيده اند و صلاحيت و شايستگی حضور در دولت را دارند چه دليلی دارد حتما آنها را به اين دليل که عضو دولت آقای احمدی نژاد بوده اند حذف کنيم.

اگر کانديدای دولت يعنی آقای مشايی رد صلاحيت بشود احتمال دارد که دولت شما را به عنوان کانديدای خودش معرفی کند؟
بعيد می دانم.

در اين رابطه با شما رايزنی شده؟
خير

شما خودتان را فردی فساد ستيز می دانيد؟
بله.

چه برنامه ای برای رفع مفاسد داريد؟
من فساد را مهم تر از مفسد می دانم. چون اگر فساد از بين نرود مرتب مفسد توليد می شود. به همين دليل کاری خواهم کرد که ريشه فساد را بکنيم. الان چند اشکال در کشور وجود دارد که مرتب مفسد توليد می‌کند. يکی از اين عوامل عدم نظارت است، دوم نبود حسابرسی و حسابداری های دقيق، مسأله سوم نبود يک سازمان بازرسی در دولت است. الان دولت سازمان بازرسی و نظارت ندارد و فقط قوه قضاييه سازمان بازرسی کل کشور را دارد.

در حالی که خود دولت هم بايد يک سازمان بازرسی بسيار محکم داشته باشد. بنابراين مسأله حسابرسی و حسابداری، نظارت و سازمان هايی مانند سازمان بازرسی که بايد در دولت ايجاد شود در کنار دقت در قوانين برای مبارزه با مفاسد لازم است. گاهی اوقات يک قانونی نوشته می شود که هر کسی می‌تواند از آن يک تفسيری بکند و به همين دليل راه فساد باز می‌شود.

دقت قوانين را هم ما انجام می دهيم. کار پنجمی هم که می کنيم رتبه بندی کردن است. يعنی الان حتی اگر يک نفر يک ماهه يک شرکتی را تاسيس کند می تواند برود ده ميليارد تومان وام بگيرد. درحالی که در تمام دنيا افراد رتبه دارند. مثلا اگر فرد رتبه اش ده باشد هيچ گاه بيشتر از پنج ميليون دلار نمی تواند بگيرد.

گفتيد در نظرسنجی ها جايگاه بالايی داريد. علت اين اقبال عمومی چيست؟
يکی انتخابات گذشته و مناظراتی که در گذشته بود. دوم هم اينکه ارتباطم را با مردم الان دو سه ماه است که زياد کردم.

بعضی ها می گويند آقای رضايی در استانها چادر زده و از اين استان به آن استان می‌رود تا رأی مردم را جذب کند و توجهی به رأی تهرانی ها ندارد. درست است؟
هم با مردم تهران که افرادی با سواد و نخبه هستند در ارتباطم و هم با استان ها و لذا رمز انتخابات را...

يا زهرا؟
در اين انتخابات يا ابوالفضل است. انتخابات قبلی يا زهرا بود اينجا يا ابوالفضل است.

علت انتخاب اين رمزها چيست؟
برکت و روحيه معنوی که در استان ها به وجود می آيد. ما در ۹ ماه اول جنگ هر عملياتی انجام می داديم شکست می خورديم. در عمليات فتح المبين بود که دشمن حمله کرده بود به چزابه و داشت چزابه را می گرفت. قبل از فتح المبين حمله کرده بود به شوش و داشت کل عمليات ما را بهم می زد.

با دوستان که صحبت می کرديم همه می گفتند که ما در اين عمليات شکست می خوريم و بعيد است که در اين عمليات پيروز شويم. به طوری که ما ناچار شديم با يک هواپيمای F۵ و يک خلبان از ارتش – که من اصلا تا آن وقت هواپيمای جنگی سوار نشده بودم- آمديم تهران خدمت حضرت امام(ره) رسيديم و امام فرمودند که شما پيروز هستيد. بعد که برگشتيم منطقه دوستان گفتند که چه کار کنيم؟ من آنجا گفتم که رمز عمليات را بگذاريم «يا زهرا» ما پيروز هستيم. که ديگر وقتی با رمز «يا زهرا» عمليات را شروع کرديم ۲۷۰۰ کيلومتر مربع از خاک ايران آزاد شد.


با توجه به اين که گفتيد اصلی ترين رقيب شما آقای هاشمی است، اگر روبه‌روی آقای هاشمی قرار بگيريد، بيشترين نقدی که به عملکرد ايشان وارد می کنيد مربوط به زمان جنگ می شود يا بعد از جنگ؟
بيشتر مربوط به نحوه اداره کشور، اقتصاد و مسائل فرهنگی خواهد شد. مسائل امروز جامعه مهم است. قصد کالبد شکافی از گذشته ندارم.

يعنی از زمان جنگ هيچ نقدی به ايشان نداريد؟
اگر ضرورتی پيش آمد، نقد‌هايم را می گويم. بستگی به مناظرات دارد. چون ما بيشتر دغدغه‌مان آينده کشور است. ما که نمی خواهيم دعوای گذشته را رو کنيم. بحث اين است که آيا ايشان می تواند تحولی در کشور به وجود بياورد؟ اين را ما بحث می کنيم با ايشان و تفاوت هايی که من در اداره کشور دارم بحث خواهيم کرد. گذشته تنها بنا به ضرورت است و احتمالا اشاراتی خواهد شد.

فکر می کنيد با توجه به شرايط سنی ايشان می توانند کشور را اداره کنند؟
ايشان آن زمان که دولت را در دست داشتند و تحريم های اقتصادی هم نبود در اداره کشور با مشکل مواجه بودند الان که ما تحريم اقتصادی هم داريم. بايد ببينيم برنامه ايشان چی هست و چه تغييراتی با گذشته می خواهد داشته باشد.

مدل اقتصادی‌ که می خواهيد اداره کنيد، ناشی از انديشه و تفکرات خودتان است يا اينکه از انديشمندان غربی اقتباس کرديد؟
بيشتر ناشی از فکر خودم و مشورت با نخبگان است. اولين مقاله ای که من نوشتم سال ۱۳۷۰ بود و عنوان آن «الگوهای توسعه از ديدگاه امام خمينی (ره)» بود. يعنی الگوی توسعه و پيشرفتی که الان دنبالش هستم. در حقيقت اين الگو را از دل انديشه‌های حضرت امام(ره) در آوردم. لذا اقتصادی که ما دنبالش هستيم يک اقتصاد متفاوتی با مکاتب اقتصادی است.

اگر در مقابل آقای قاليباف که قبلا در جنگ زير نظر شما فعاليت بگيريد چه نقدی به ايشان خواهيد داشت؟
اساسا اين را از افتخارات خودمان می دانيم که در زمان جنگ تعداد زيادی نيرو تربيت کرديم و انشاءالله اگر دولت را هم در دست بگيريم تعداد زيادی نيرو هم برای نسل های بعد تربيت خواهيم کرد.

از شما برای جلسات اصولگرايان در راستای وحدت دعوت شده؟
خير دعوت نکرده اند. البته با اصل اينکه اين جلسات ادامه پيداکند موافقم. جلساتی هم با مجلس داشتيم. کلا اين جلسات را مثبت می دانم.

اگر به يک نتيجه واحد برسند و همه از يک کانديدا حمايت کنند شما هم از نظر آنها تبعيت خواهيد کرد؟
من قبلا هم گفته ام که ائتلاف همه با هم را قبول دارم اما اينکه دو سه نفر با هم ائتلاف کنند را قبول ندارم. ائتلاف همه با هم آن هم بر اساس يک منطق نه اينکه بر اساس سلايق. مثلا يک جمعی از نخبگان باشند و ما برنامه های خودمان را ارائه کنيم و آنها به نتيجه برسند که کدام يک از ما می تواند هم در رقابت ها و هم بعد از انتخابات کشور را اداره کند.

حالا اگر چهارصد نفر نمی شود، چهل نفر که می شود. چهل نفر از نخبگان بنشينند و بر اساس يک معبار مشخص قضاوت انجام بدهند. به نظر من مساله سختی نيست و اگر دوستان گروه گروه نشوند و قبول کنند که همه با هم باشند، فکر نمی کنم مشکلی برای رسيدن به وحدت باشد.

اين پيشنهاد را مطرح کرديد؟
بله.

چه نتيجه ای داشت؟
در ابتدای راه هستيم.

فکر می کنيد به انتها برسيد؟
نمی دانم.

ممنون از وقتی که در اختيار ما قرار داديد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016