پنجشنبه 23 خرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

بيانيه نهضت مقاومت ملی ايران پيرامون اوضاع کشور و معنی انتخابات در جمهوری اسلامی

نهضت مقاومت ملی ايران
بنيانگذار دکتر شاپور بختيار

"قوای مملکت ناشی از ملت است"
اصل بيست و ششم متمم قانون اساسی مشروطه

دراوضاع نابسامان و زجرآوری که حاصل استيلای سی وچند ساله ی ملايان بر ملت ايران است و در حاليکه نمايشنامه ی انتخابات رياست جمهوری نظام به مرحله ی اجرا نزديک شده است، روضه خوان های بی آزرم دستگاه فقاهت، مردم را در صورت امتناع از شرکت در انتخابات، به سقوط در جهنم تهديد می کنند!
آيا کشوری که ملتش زمانی به موهبت برخورداری از حاکميت ملی در دوران نهضت ملی مصدق سربلندترين کشور آسيا و آفريقا به حساب می آمد و اکنون، در اسارت جمهوری اسلامی، ذليل ترين آنها شده است همان جهنم نيست؟ و زندگی روزمره در چنين محيطی غير از جهنمی چه توصيف ديگری می تواند دشته باشد؟



تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


تاريخ ايران در دو قرن اخير، دو جنبش و تحول بزرگ اساسی بخود ديده است. اول، انقلاب مشروطه، که ماهيت حقانيت قدرت سياسی را تغيير داد و ملت را صاحب قدرت فائقه ی سياسی شناخت. و دوم، هفتاد و سه سال بعد، حقانيت را از ملت سلب کرد و آن را به يک فرد، با ادعای نمايندگی ازجانب خدا، داد.

يحيی دولت آبادی درفصل هشتم ازجلد اول اثر ارزشمند خود" حيات يحيی"، ص ۵۰ ببعد، قوه روحانيان در سال های نيمه ی دوم سلطنت ناصرالدين شاه را چنين می نگارد: " قوه دوم که در ايران حکمرانی ميکند قوه ناشی از رؤسای روحانی است. ... آنانکه در ايرانند دو طايفه اند يک طايفه کسانيکه صورت ظاهر روحانيت را رعايت کرده از تجملات دوری نموده زندگانی سهل و ساده ای دارند، با دولتيان مراوده نميکنند و آنها را ظلمه ميخوانند و بقضاوت شرعی کردن کاری ندارند اين قبيل روحانيان بيشتر با کسبه و عوام سروکار دارند مردم در نماز جماعت آنها ازدحام کرده بايشان اظهار عقيدت نموده تقديمشان مينمايند. ... طايفۀ دوم کسانی هستند که تصدی امر قضاوت مينمايند و مرجعيت خاص دارند و گاهی اگر رخنه ای بيابند دخيل امور سياسی هم ميگردند اسباب تجمل فراهم ميکنند و بجمع مال ميکوشند کم کم جنبۀ آقائی يافته رياستمآبيشان بر جنبۀ روحانيت غلبه کرده با دولتيان خلط و آميزش نموده از قدرت آنها استفاده ميکنند... بعضی از اين قبيل روحانی نمايان هر يک جمعی از روحانيان مقدس را بهر وسيله باشد باخود همراه کرده بتوسط آنها در عوام هم نفوذی حاصل نموده دولتيان را بقوۀ عوام و عوام را بقوه و قدرت دولتيان از خود ميان خوف و رجا نگاه ميدارند هر کدام که باين مقام رسيدند در حقيقت ذوالرياستين و دارای هردو قوه گشته از هر راه مداخل نموده ملاک و مالک بزرگ ميگردند. "

انقلاب مشروطه اين قوه دوم را بعقب راند و نخستين بارندای زنده باد ملت در بهارستان طنين افکند. دست آورد کوشش ها و نتايج همزبانی و همدلی آزادی خواهان درقانون اساسی مشروطه منعکس گرديد. اولين بار در تاريخ ايران سخن از حاکميت ملی به ميان آمد و معين شد که حکومت منشأئی جزاراده ی ملت، يعنی همه ی افراد و طبقات مردم، مردمی که تا آن روز صاحب حقی نبودند، نداشته باشد.

می دانيم که در طول سال های بعد از تحقق مشروطيت در ايران، قوه دوم آرام نگرفت. گروه فتنه گر فدائيان اسلام به رهبری نواب صفوی و حمايت آيت الله کاشانی، بالاخص در دوران نهضت ملی مصدق، و تبانی با دربار فاسد تمام نيروی خود را عليه ی حکومت ملی مصدق از طريق کارشکنی و اخلال و ايجاد آشوب و جو ضد مصدق بکار گرفت. نواب صفوی حتی بعد از کودتای ننگين بيست وهشت مرداد همچنان مورد تعظيم و تکريم مقامات دولتی رژيم و دربار قرار داشت تا اينکه دچار خشم رژيم گرديد واعدام شد.
و باز می دانيم که اعقاب مسلکی نواب صفوی و آيت الله کاشانی يعنی دشمنان قسم خورده و ديرينه ی حاکميت ملی هرگز دست از کار نکشيدند.

از کودتای ننگين بيست و هشت مرداد تا روزی که بختيار با سمت نخست وزير قانونی بر مزار محمد مصدق، رهبر نهضت ملی ايران و راهنمای جنبش های استقلال طلبانه، حاضر شد، رژيم کودتا اجازه نمی داد کسی نام زندانی احمد آباد را بر زبان جاری کند. تشکلهای اجتماعی و اصناف مستقل، جبهه ی ملی و احزاب ملی ممنوع بودند. در حاليکه قوه دوم، در اين دوران با برخورداری از محيط تبليغاتی گسترده و امکانات عظيم مالی، که عمدتا از دربار تأمين می شد، خود را، متحد ومنسجم، آماده می کرد که بر مسند امامت و ولايت بنشيند و در طول زمان همه ی قدرت را تصاحب کند. در مقابل، نيروی ملی بدنبال آن ممنوعيت و سرکوب طولانی دچار پراکندگی شد و نتوانست با استفاده از موقعيت مناسبی که بيش از دو دهه در انتظار آن بود، همدل و هم زبان جلوی فاجعه ی درحال تکوين را بگيرد. اين بود که با بهمن ۱۳۵۷ دوران سخت اسارت ملت، که در مکتب خمينی امت مستضعف (يعنی ناقص عقل!) اسلام نام گرفت، آغاز گرديد.

با قانون اساسی جمهوری اسلامی ارزش های مشروطيت از اعتبار افتاد و قوای مملکت ناشی از رأی يک فرد شد.

اوراق کارنامه ی ننگين جماعتی که سی وچهار سال بر ايران حکم ميرانند با قتل و جنايت و ايجاد فضای خوف و ارعاب شروع می شود و با فقر اکثريت عظيم ملت و ورشکستگی اقتصاد مملکت ادامه می يابد. در نظام جهنمی جمهوری اسلامی، آزادی انسان و رعايت حرمت او معنی ندارد. در کشوری که علاوه برعدم امنيت جانی ومالی، گرانی سرسام آور ساده ترين اقلام مايحتاج روزمره بيداد ميکند، سال ها ست که از بيت رهبری و رؤسای قدرت گرفته تا عمال ظلم دستگاه، همگی به دزدی و چپاول دارائی ملت مشغولند و از تاراج ثروت ملی تا حدی که توان اقتصادی مملکت را به ورطه ی نابودی کشانده و ديگر جائی برای استقلال کشور در برابر طمع بيگانه نگذاشته است، شرم ندارند.

در چنين اوضاعی که يک اقليت وطن فروش و جنايت کار بر ملت تسلط دارد و در نظامی که آغازش از طريق «رفراندم» با برگه های سبز و سرخ رأی و در حضور حزب الله اسلحه بدوش در کنار صندوق آراء شکل گرفت، در نظامی که بنا بر قانون اساسی اش لجام گسيختگی حکام جای آزادی ملت را غصب کرده، شرکت در انتخابات آزاد، آراسته به هر پسوند که می خواهد باشد، در بهترين حالات ساده لوحی است و خيالی خام. علاوه بر اين، اصالت مبارزه با رژيم ملايان و نهايتاً گذار جامعه از وضعيت وخيم کنونی به نظامی مبتنی بر حاکميت ملی در گرو استقلال سياسی از بيگانه به معنی واقعی و ژرف کلمه قرار دارد و حصول آزادی و استقرار حاکميت ملی در ايران ممکن نمی شود مگر از طريق اتحاد وسيع آزادی خواهان و شرکت وسيع افراد ملت در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی.

ايران هرگز نخواهد مرد
۱۲ خرداد ۱۳۹۲


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016