شنبه 25 خرداد 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

کی برد، کی باخت؟، ناصر کاخساز

naser-kakhsaz.jpg
این بار خامنه‌ای همان گونه که قصد کرده بود انتخاباتی بدون تقلب را به جهان نشان داد تا تقلب بزرگ انتخابات پیشین را به ادعایی غیرقابل اثبات تبدیل کند. تقلب بزرگ این بار در حقیقت با گذراندن کاندیدها از غربال شورای نگهبان و دستچین شدن دقیق آن ها صورت گرفته بود. جمهوری اسلامی با این تجربه نشان داد که هروقت بخواهد تقلب می کند و هروقت لازم نباشد نمی کند. و دومی را سپر تبلیغاتی اولی می‌کند.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اگر کمی پسا متافیزیکی به مسئله نگاه کنیم آدم به یاد مصاحبه‌ای با کارل اتو اپل فیلسوف آلمانی می افتد که خبرنگار او را به مسابقه‌ی فوتبال برد و نظر او را در باره‌ی جنجال جنون آسای تماشاگران که زمین و زمان را پرکرده بود پرسید. فیلسوف بجای پاسخ به مدتی نسبتا طولانی به صدای بلند خندید و قهقهه زد.

اکنون ببینیم پس از این جنجال کاملا مهندسی شده که پشت سر گذاردیم چه درس‌هایی میتوان از آن بیرون آورد:

این بار خامنه‌ای همان گونه که قصد کرده بود انتخاباتی بدون تقلب را به جهان نشان داد تا تقلب بزرگ انتخابات پیشین را به ادعایی غیرقابل اثبات تبدیل کند. تقلب بزرگ این بار در حقیقت با گذراندن کاندیدها از غربال شورای نگهبان و دستچین شدن دقیق آن ها صورت گرفته بود. جمهوری اسلامی با این تجربه نشان داد که هروقت بخواهد تقلب می کند و هروقت لازم نباشد نمی کند. و دومی را سپر تبلیغاتی اولی می‌کند.

2- خامنه‌ای با این تمهید و باشناخت گرایش‌های سازشکارانه‌ی اصلاح‌طلبان مواضع آن ها را به محافظه‌کاران میانه‌رو در حکومت -مانند رفسنجانی – که خامنه‌ای با آن ها هیچ تضاد اساسی ندارد نزدیک کرد تا جنبش سبز را در میان آن ها به توهمی مربوط به گذشته بدل کند.

3- خامنه‌ای به اپوزیسیون فهماند که اپوزیسیون به رغم سیاه کردن خروارها کاغذ، اختلاف او را با رفسنجانی نفهمیده است و در آن مبالغه می‌کند.

4- رد صلاحیت رفسنجانی به معنای رد اساسی مواضع محافظه‌کاران میانه‌رو نبود. بلکه نفی کلان سرمایه‌داری بود که با مواضع اخلاقی و سوسیال فاشیستی جمهوری دینی غیرقابل جمع است. اختلاف خامنه‌ای و رفسنجانی نیز کاملا در همین چارچوب اخلاق شخصی و نه اعتقادی قابل شناخت است. اختلافی که هرگز به یک تضاد شکوفا نشد. اختلافی بین ورثه که گاه حتا به قهر و خشونت می کشد اما ربطی به مسائل اعتقادی ندارد.

5- سناریوی سیاه و سفیدی که خامنه‌ای بین جلیلی و روحانی مهندسی کرد شاهکاری از یک دست ساخت سیاسی بود. خامنه‌ای بدین وسیله یک محافظه‌کار میانه‌رو را که قاطعانه به سیادت خامنه‌ای باور دارد به یک قهرمان قهری گروه‌هایی از مردم تبدیل کرد.

6- خامنه‌ای با رئیس جمهور کردن روحانی نشان داد که به اعتقاد رفسنجانی و خاتمی به سیادت خود واقف است، اما به شخص آن ها که یادآورد بلوک سیاسی آن هاست امتیازی نمی‌دهد. همان کاری که رئیس جمهور رفسنجانی در زمان خودش با نهضت آزادی کرد. او در پاسخ به دانشجویی در دانشگاه گفته بود لازم نیست به نهضت آزادی آزادی بدهد چرا که او می تواند حرف های آن ها را خودش بزند و اجرا کند. پس دیگر نیازی به دادن آزادی به این حزب احساس نمی‌شود. کاری که اکنون خامنه‌ای با رفسنجانی و خاتمی می‌کند

7- حسن روحانی به نیاز متافیزیکی اپوزیسیونی پاسخ داد که با پر شدن خلا سیاسی اش بوسیله ی روحانی زیر پای موسوی و کروبی در میان آن خالی می‌شود و بتدریج نیاز به حصر خانگی آن‌ها نیز منتفی شود.

باشناخت این واقعیت هاست که می بینیم برنده‌ی قاطع بازی خامنه‌ای است و نه حس روحانی که به گفته‌ی کارل مارکس در باره‌ی ناپلئون سوم «برادرزاده‌ی کوچک»ی بیش نیست.

بازنده ترین بازیگر در این میان مانند همیشه گروه‌هایی از اپوزیسیون است که سرگردان برای یافتن برادر زاده‌های کوچک در تب و تاب است. جویندگی طلا حرفه‌ی این اپوزیسیون است . اپوزیسیونی که پس از تلاش بسیار به مِس دست می‌یابد و در رویای طلا آن را در آغوش می‌فشارد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016