گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان![]()
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
3 تیر» سازماندهی به جای بحثهای عاطفی، ناصر کاخساز25 خرداد» کی برد، کی باخت؟، ناصر کاخساز 31 اردیبهشت» شرکت يا تحريم، مسئله اين نيست، ناصر کاخساز 1 بهمن» بداههگويیهای سياسی و فلسفی (۳)، ناصر کاخساز 26 دی» بداههگويیهای سياسی - فلسفی (۲)، ناصر کاخساز
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! شور ملی، نه عاطفهی جمعی! وفاق مدرن، نه وحدت سنتی! ناصر کاخساز![]() ويژه خبرنامه گويا عاطفهی جمعی برخلاف شور ملی، جامعه را به يک اکثريت حاکم - و در برابر آن - مجموعهای از گروههای نهايی تقسيم میکند. گروه نهايی يا مارژينال، گروهی است که به حاشيهی مناسبات اجتماعی رانده شده است. مانند يهوديان، صُبیها، بهايیها، تودهایها، سلطنتطلبان، مجاهدين، ليبرالها و ... . گروه نهايی اقليتی محکوم است و مورد تهاجم اخلاقی و به همين سبب در برابر فشار عاطفهی جمعیِ حاکم، ناگزير به تکوين يک عاطفهی جمعیِ تدافعی است. عاطفهی جمعی، عاطفهای خطی و استراتژيک است. با عاطفهی خطی و استراتژيک، اگر به تفاهم فراخطی و فوق استراتژيک يعنی به تفاهم ارتباطی فرا نرويد، نمیتوان خواستار ايرانی برای همهی ايرانيان بود. جنبش اصلاحطلبی دينی در ايران بين دو مرحلهی عاطفهی استراتژيک و تفاهم ارتباطی در نوسان و در حالت تعليق بسر میبرد و اگر نتواند عاطفهی جمعی را در خود، به تفاهم فراخطی فرابروياند سرنوشت يک ايرانِ فراگير و فرااعتقادی را در اين مرحله از تاريخ در مِه ابهام فرو خواهد برد. تکوين دو گروه نهايی جديدِ «طرفداران تحريم انتخابات» و «طرفداران شرکت در انتخابات»، آغاز شکلگيری ستيز اجتماعی جديدی را در جنبش اجتماعی ايرانيان نشان میدهد. ايرانيان میتوانند به اين ستيز اجتماعی پايان دهند اگر بپذيرند که اختلاف نظر، نهاد بنيادين دموکراسی است. ايرانی بالنده، ايرانی است سرشار از تنوع و اختلاف نظر. حمله به نظرهای مختلف و تحليلهای سياسی مخالف، ما را به شهروندانی گرفتار صغر به تقصير تبديل میکند. شور ملی به عکسِ عاطفهی کلکتيو، به دنبال عنصری مشترک برای همزيستی است. کسی که باور دارد بين بهاييان و مسلمانان از نظر عنصر ملی هيچ تفاوتی وجود ندارد، اما به نبرد طرفداران تحريم انتخابات و طرفداران شرکت در انتخابات دامن میزند، در باور خود به حقوق بهايیها دچار توهم است. طرفدار همزيستی در واحد ملی و جهانی –شهروند ملی و جهانی- از نظر حقوقی و ارزشی هيچ تفاوتی ميان طرفداران تحريم انتخابات و طرفداران شرکت در انتخابات نمیبيند. ما بدون به رسميت شناختن اختلاف نظر، به مثابه نهاد بنيادين مناسبات دموکراتيک، به تئوری وحدتِ سنتی گرايش پيدا میکنيم، نه به وفاق مدرن. هم تحريم انتخابات و هم شرکت در آن، هردو، به حقوق فردی تعلق دارند. تنها با وفاق ملی و مدرن است که عاطفهی جمعی هريک از دو گروه مصنوعا بوجود آمده، از مرحلهی عاطفهی استراتژيک به مرحلهی تفاهم ارتباطی که شور ملی پیآمد خود به خودی آن است، فرامیرويد. در چنين موقعيتی است که اختلاف نظر رسميت میيابد و در بافت فرهنگ سياسی و اجتماعی ما نفوذ میکند. امروز هريک از دو گروه ياد شده بگونهای نامتحمل و نابردبار و ناروادارانه به نظرات يکديگر، مخصوصا اگر به تابوهای عاطفهی جمعی آنها مربوط شود، واکنش نشان میدهند. و اين نشان میدهد که اختلاف نظر در ميان ما ايرانيان هنوز به فرهنگ تبديل نشده است . با چشمهی جوشان عاطفهی جمعی نمیتوان در ايران دموکراسی برقرار کرد. ايرانيان از تاريخ ملی سرشار و پرباری برخوردارند و میتوانند از عهدهی فراروياندن عاطفهی جمعی به شور ملی برآيند. ناصر کاخساز Copyright: gooya.com 2016
|