گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
6 مهر» عقب نشينی جمهوری اسلامی در بحران اتمی؟ جلال ايجادی20 شهریور» سدسازی در ایران، فساد دولتی و تخریب، جلال ايجادی 9 شهریور» آقای روحانی، آهوان ايران را نکشيد! جلال ايجادی 25 تیر» رنج نيمی از مردم ايران از بحران خشکسالی و بيابانزائی، جلال ايجادی 15 تیر» مصر معترض و دامهای مذهبيون در ايران، جلال ايجادی
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! اسلام برای اسارت زنان، جلال ايجادیاسلام زن را میپوشاند، برای او قواعد محدودکننده میگذارد، او را دعوت به عفاف میکند، او را فتنهگر و وسوسهگر میداند، او را قادر میداند تا مرد را به کجراه بکشاند، اورا خطرناک میداند. در مورد مرد چنين مقرارات خشک و چنين هشدارهائی وجود ندارد. قضاوت قرآن مبتنی به طبيعت خطرناک زن است. با اين زاويه نگرش، در يک داوری سخت نيمی از بشريت برای هميشه "گناهکار" تلقی شده و بهمثابه نيروی فساد در زمين ارزيابی میگرددسراسر دوران حکومت اسلامی با حذف ويا محدود نمودن حقوق زنان مشخص ميشود. چند همسری، رواج صيغه، تحميل حجاب وسرکوب زنان، نشانه های اين سياست ضد زن است. ولی بايد پرسيد چه رابطه ای ميان اين سياست حکومتی و دين اسلام وجود دارد؟ سياست ضد زن در ايران بطور مستقيم از منبع قرآنی سرچشمه ميگيرد. بطور مسلم تاريخ مردسالاری در جامعه ايران و مناسبات اجتماعی سلطه گری مردانه نقش بارز در اعمال فشار نسبت به زنان داشته و دارد، ولی اين رفتار مردسالار سلطه گر در جامعه ما با روحيه وذهنيت قرآنی کاملن عجين شده است. مبنای قرآنی، منبع مستقيم و يا منشاء الهام بخش قوانين و سياستها و رسوم و تبعيض ورفتارهای ضد زن در جامعه است. در سطور زير موضوع اصلی بحث، طرح برخی نظريات قرآن در مورد زن است وتاکيد بر اين نکته است که شروط رهائی زن در قرآن يافت نميشود بلکه برعکس قرآن و سنتهای اسلامی در طول تاريخ، بخشی از شرايط به مهار کشيدن نيروی زنان و بندگی اجتماعی و روحی زن بوده است. مسلم است که آيات و احکام و سنتها هميشه يکدست نبوده وبا خود جنبه های متضاد در بردارد، ولی خط مسلط دين با آزادی زن خوانائی ندارد. کسانی هستند که روشنفکران نقاد اسلام را به سکوت فراميخوانند و يا نقد دين را غير لازم تلقی ميکنند، حال آنکه من فکر ميکنم يکی از شروط رهائی انديشه و توسعه خردگرائی همين نقد قرآن و اسلام است. ديدگاهها و مسئله زنان يکی از برجسته ترين ويژه گيهای انقلاب در ايران ضديت آن با زنان بود. در قرآن و در تاريخ اسلام و همچنين در جوامع کنونی مسلمان يک خط قدرتمند عليه زن و حقوق آن موجود بوده و زن عليرغم برخی کلی گوئيهای گفتاری برخی مبلغين دينی، پيوسته مورد تعرض شخصيتی و حقوقی قرار داشته است. مبارزات زنان در ايران عليه استبداد ونيز اجحافات و زورگوئيهای مذهبی و مردسالارانه بوده اند. در تاريخ ايران فشار جمهوری اسلامی عليه زنان بيسابقه بوده است، و عليرغم آن واکنش و مبارزه زنان عليه اين حکومت و احکام واپسگرا و اختناق روزمره اش چشمگير بوده است. حجاب اجباری، چند همسری، خشونت عليه زن، سنگسار، پايمال شدن حقوق زنان در زمينه طلاق وقضاوت و در زمينه اجتماعی و سياسی و فرهنگی، همه و همه زنان راپيوسته به نارضايتی و اعتراض کشانده است. زنان آگاه در يافته اند که آنان قربانی منش مردسالارانه همسرانشان ومبانی اسلامی قرآنی موجود در جامعه ميباشند. در چنين روندی روشن است که کسب حقوق آنان در تناقض با قوانين اسلامی قرار دارد. افزايش آگاهی در اجتماع اين تناقض را آشکارتر ساخته و بيش از پيش طبيعت ضد زن در اسلام را بنمايش ميگذارد. از نظر جامعه شناسی روند آگاهی يابی در اجتماع بسيار پيچيده بوده و اينکه افراد در بستری از تناقضات از يک نظام بسته درآيند و يا دستخوش تحولات فکری شوند امری کاملا قابل درک است و طبعا در ايران شرايط آماده است تا نقد اسلام رشد نمايد. تمام "نوانديشان مذهبی" که در گيرودار تناقضات و بن بست ميباشند ميدانند که دگمهای مذهبی را نميتوان مانند گذشته تکرار کرد، اينان دستخوش بحران فکری اند. درباره حقوق زن در اسلام اينان يا به ابهام گوئی دست زده زيرا فاقد شجاعت ميباشند ويا سکوت ميکنند زيرا براحتی نمی توانند از مواضع ضد زن موجود در اسلام دفاع کنند. برخی از اين نخبگان دينی بطور مستقيم از حقوق برابر زن و مرد سخن ميگويند. اين گفتار در مورد برابری نتيجه کار اينان نيست بلکه محصول مبارزات زنان و تحولات انديشه در سطح جهانی است و نخبگان دينی خيلی دير به اين امر اعتراف ميکنند. عده ای در جنش سياسی و روشنفکری، ما را واميدارند تا برای نخبگان دينی دست بزنيم. اين نخبگان با اقدامهای اساسی اصلاح در دين عمل نکرده اند، گفتار آنان بيشتر يک نقد سياسی نسبت به قدرت سياسی در ايران است. اينان بايد شجاعت داشته باشند و آيات خشونت گرای قرآن و فرهنگ ضد زن آنرا نقد کنند. طرح بحث درباره خلق قرآن يا ازلی بودن آن بحث جديدی نيست. اينان در عرصه سياسی از زنان و مبارزه آنان حمايت ميکنند ولی به قرآن انتقادی ندارند و با تردستی از کنار آن رد ميشوند. آنها ادعا ميکنند که درک مدرن از اسلام دارند و البته از قوانينی مانند چند همسری دفاع نمی کنند ولی انتقادی هم به قرآن وارد نميدانند و سفسطه گری شگرد هميشگی آنانست. اين امر بيان بن بست روشنفکر مذهبی و همساز نمودنش با فضای امروزی ميباشد. تناقضات و تغييرات فکری اين دسته از روشنفکران را بايد بحساب درماندگی های درون مذهبی گذاشت. ادعای حمايت اسلام از حقوق زن وفمينيسم اسلامی بيان تلاش برای نجات اسلام و يا در بهترين حالت توهم زيان آوری بيش نيست. اسلام در برابر آزادی انديشه و حقوق بشر قرار دارد و بعنوان يک دکترين ايدئولوژيک مردسالارو تبعيض گرا و مخالف آزادی زن و حقوق او ميباشد. در نزد کنشگران زن در ايران وموضع آنان نسبت به دين، گرايش ها سه گانه اند. دسته يکم، امروز بخشی از فعالين جنبش زنان بطور قاطع و روشن مدافع حقوق بشر بوده و در دفاع از مطالبات و حقوق زنان خواهان طرد کل قوانين اسلامی و شرعی موجود ميباشد. اين نظر طرفدار سياستی لائيک بوده و احکام مذهبی را در تضاد با آزادی و رهائی زنان ميداند. دسته دوم فاقد راديکاليسم فوق بوده، دارای مطالبات معتدل و اصلاح طلبانه ميباشد و خواهان يک سری تغييرات در سيستم حقوقی موجود است. درميان طرفداران نظر دوم کسانی هستند که بنحوی ادعای فمينيسم اسلامی دارند. البته اين اصطلاح هميشه بوضوح بکار گرفته نمی شود، ولی يک ايده مرکزی مطرح ميگردد و آن اينکه منافع و مطالبات زنان در گرو قرائت مجدد قرآن و اسلام است. دسته سومی وجود دارد که بطور کامل وفادار به ديگاه قرآنی است و برآنست درک قرآن حمايت از زن است، در سنت اسلامی بيان شده که بهشت زير پای مادران است و در اسلام کرامت زن رعايت شده و اشخاصی مانند فاطمه مظهر نقش و ارزش زن در اسلام است. در ارزيابی اين سه ديدگاه آنچه معقول و مدرن است همانا ديدگاه يکم است زيرا دوديدگاه ديگر واپسگرا بوده و متکی بر اصل برابری زن و مرد نيستند. درخواست اصل برابری مستلزم برسميت شناختن همه حقوق برای زن و مرد بطور مساوی و نيز رد ونفی تمام ايدئولوژيها و دگمها و سياستهائی است که منافع زنان را نفی کرده و يا شروطی ميگذارد که برای دوران نامعلومی زنان را در شرايط وابستگی و نيمه وابستگی نگاه ميدارد. آيات زن ستيز در قرآن آمده است : "مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است. به واسطه آن برتری ( نيرو و عقل) که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از مال خود بايد به زنان نفقه دهند پس زنان شايسته و مطيع آنهايند که در غيبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارند و زنانی که از مخالفت و نافرمانی آنان بيمناکيد بايد نخست آنها را موعظه کنيد اگر مطيع نشدند از خوابگاه آنها دوری گزينيد باز مطيع نشدند آنها را به زدن تنبيه کنيد چنانچه اطاعت کردند ديگر بر آنها حق هيچ گونه ستم نداريد که همانا خدا بزرگوار و عظيم الشان است."( آيه ٣۴ سوره نساء، ترجمه دکترحسين الهی قمشه ای) تحليل از اين گفتار نمی تواند بموقعيت تاريخی آن بی توجه باشد. اين نگاه بازتاب اجتماع و فرهنگی است مردسالار که زن را ضعيف و زيردست ميداند و زن بايد زندگی اش را مديون رحمت و لطف مرد بداند. قرآن مرد را از آنجا که دارای برتری نيرو و عقل است بر زن مسلط ميکند و زن از ديدگاه قرآنی بايد مطيع و زيردست مرد باشد در غير اينصورت مرد حق دارد نسبت به زن خشونت روا داشته و او را تنبيه نمايد. آن زنی محترم است که زير سلطه مرد باشد. از آنجا که طبق قرآن زن همپای مرد ارزيابی نميشود و فاقد ارزش مردانه ميباشد بنابراين در زمينه تقسيم ارث نيز هم حقوق مرد نميتواند باشد. پيامبر ميگويد "حکم خدا در حق فرزندان شما اين است که پسران دو برابر دختران ارث برند" (سوره نساء آيه ١١). در ادامه اين سلطه گری، مرد مجاز است که چند همسر داشته باشد: "پس آن کس از زنان را به نکاح خود آريدکه شما را نيکو و مناسب با عدالت است دو، يا سه، يا چهار" (سوره نساء آيه ٢ ) چرا مردان ميتوانند چهار زن بگيرند؟ اين امتياز اجتماعی ناشی از سلطه گری مردانه است که قرآن مدافع آنست. در اينجا حق مرد برسميت شمرده ميشود که ميتواند با حفظ "عدالت" در رابطه با همسران چند زن بگيرد. خواست مرد برتری دارد زيرا در فرهنگ مردسالارانه قبل از هر چيز تحقق اميال ونيازهای جنسی و روحی جنس نر اولويت دارد. بعلاوه اگر منظور ازاين "عدالت" فراهم کردن شرائط مادی يکسان و تنظيم روابط همخوابگی برای همه همسران و يا آنچنانکه در همين سوره ميايد "حب قلبی" است(آيه ١٢٩ ) هر مردی که چند زن دارد مدعی اين "عدالت" خواهدبود. بعلاوه چرا پيغمبر ميتواند ازاين صفات برخوردار باشد و دارای زنان متعدد باشد ولی مردان ديگر به اين امر قادر نباشند؟ اين تبعيض يا بيان ضد و نقيض گوئی است و يا پيغمبراسلام را از سرشت ديگر دانستن است. امتيازهای گسترده ای که در زمينه روابط جنسی، زناشوئی و چند همسری برای پيغمبردر نظر گرفته شده ثابت ميکند که ما با يک سلسله مراتب ارزشی مردسالارانه مواجه بوده و پيامبر در راس آنست و به همين خاطر برای خود "هيچ حرج و زحمتی" و يا محدوديتی نمی بيند. مورخين اسلام ميدانند که ازدواجهای محمد يا به دلايل سياسی، اجتماعی و يا احساسی و عاشقانه بوده واز ميان تمام زنان رسمی اش نسبت به عايشه بالاترين علاقه داشته است. تا زمانی که خديجه زنده بود محمد تک همسر بود ولی پس از مرگ خديجه در ٦١٩ ميلادی و ورودپيغمبر به مدينه و تحکيم قدرتش دوران چند همسری اش آغاز شد وازميان يازده زن پيغمبر، عايشه دختر ابوبکرکه از شش سالگی برای محمد در نظر گرفته شده بود بالاخره در سن ٩ سالگی بعنوان سومين زن به ازدواج محمد که بيش از پنجاه سال داشت درآمد. اين امر نيز نشان ميدهد که حب قلبی مورد نظر قرآن حداقل در دوران اوليه بين اين دو فرد بيانگر مناسبات عاشقانه متقابل نبوده است و ملاحظات سياسی وخانوادگی و قومی و تمايلات جنسی محمد نقش مهمی داشته اند (منبع "محمد، زندگی پيامبر" روژه کاراتينی، چاپ ارشيپل، پاريس، ٢٠٠٢). در مورد امتيازات محمد در قرآن چنين ميآيد: "ای پيغمبر ما زنانی را که مهرشان را ادا کردی بر تو حلال کرديم و کنيزانی که به غنيمت ، خدا تو را نصيب کرد و ملک تو شد و نيز دختران عمه و دختران خالو و دختران خاله آنها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نيز زن مومنه ای که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکاحش مايل باشد که اين حکم ( هبه و بخشيدن زن و حلال شدن او) مخصوص تو است...اين زنان همه را که بر تو حلال کرديم و ترا مانند مومنان امتت به احکام نکاح مقيد نکرديم بدين سبب بود که بر وجود عزيز تو در امر نکاح، هيچ حرج و زحمتی نباشد."( سوره احزاب آيه ٥٠ ) در زمان پيدايش اسلام در جامعه عرب، زنده بگور کردن دختران، روسپيگری، حرمسرا، چند همسری و زنان و دختران يتيم بسيار فراوان است. اين جامعه بسيار عقب افتاده وخشن ووحشيگری نسبت به زن قاعده اساسی است. از ياد نبريم که در همين زمان تمدنهائی مانند تمدن روم و تمدن ايرانی وجوددارند که از يک نظام برجسته دولتی سياسی وفرهنگی برخوردار بوده وعليرغم اينکه سنت مردسالارانه چند زنی در بعضی موارد موجود بوده دارای مناسبات اجتماعی بازترو تکامل يافته تری بوده است. در تاريخ تمدن ايران قبل ازهجوم اسلام زنان نقش مهم داشته و در همان زمان که در شبه جزيره عربستان دختران را زنده بگور ميکردند در ايران در اواخر دوره ساسانی دو زن پوراندخت و آذرميدخت بر تخت سلطنت می نشينند (منبع "تاريخ کامل ايران" دکترعبدالله رازی، تهران). در شاهنامه فردوسی بيش از بيست شخصيت زن اساطيری و تاريخی که نقش بارز و مثبت داشته اند حضور دارند. آنچه که پيغمبر اسلام ميآورد تا حدودی با برخی از جنبه های وحشيگری جامعه قبيله ای عربستان مخالفت دارد وقواعد جديدی را برای امت خود مطرح مينمايد. مخالفت بازنده بگور کردن ويا حمايت کردن از يتيم هائی که شوهران شان در جنگ ميان قبيله ای از بين رفته اند بيان اين خواست جديد است. ولی فراموش نشودکه احکام قرآنی در همان زمان نيز نسبت به وضعيت زن در ايران و يا بعضی جوامع ديگر عقب مانده و زن ستيز بود. مدافعان اسلام ميگويند اسلام طرفدار حقوق زنان است و اولين حق زن مهريه است، مهريه وامی است بر گردن شوهر وبايد آن را به زن پرداخت نمايد. در برابر اين استدلال بايد بيان کرد زمانيکه مناسبات زن ومرد برپايه برابر باشد و امکانات مادی و اقتصادی و اجتماعی با توزيع عادلانه همراه باشد، ديگر زن و امرمهريه در ترازوی سوداگرانه ويا وابستگی مادی قرار نميگيرد. يا گفته ميشود که در اسلام پرداخت نفقه زن حقی برای مخارج زندگی است، يعنی تهيه غذا، لباس، مسکن و مداوای همسر بر عهده شوهر است . در اين زمينه بايد مطرح کرد در جامعه ای که زن نقش فعال اجتماعی نداشته باشد ودر تقسيم کار اجتماعی در وابستگی به مرد باشد، بناگزير در موضع فرعی و تابعيت فردی قرارميگيرد. هنگاميکه مناسبات عاطفی بر پايه عشق و علاقه صادقانه نيست و عدالت جنسييتی برقرار نيست و سلطه مرد واقعيتی سنگين است، بناگزير نيازهای زيستی زن به کمک و مداخله مرد وابسته است. بنابراين راه جوئی اسلامی در درون مناسبات وابستگی است، حال آنکه ما ميگوئيم از دايره بايد خارج شد. نگاه اساسی اسلام نسبت به زن اينست که مرد در مناسبات اجتماعی و سياسی بايد حاکم باقی بماند و ضابطه ها و قراردادهای اجتماعی بايد ناشی از آن باشد. البته اين قواعد پيوسته توسط خود محمد رعايت نشد زيرا نارسيسيم و اتوريتاريسم او طالب ميدان عمل گسترده تری ميبود. در سوره احزاب آيه قرآن در باره امتيازهای مشروع محمد در زمينه زناشوئی و مناسبات جنسی صحبت ميکند. اين آيه بر چند همسری تاکيد داشته و بعلاوه کنيزان به غنيمت گرفته شده را ملک محمد تلقی نموده و به اين ترتيب قواعدی را که خود تنظيم کرده زيرپا ميگذارد. در جای ديگرخطاب به مردان چنين می آيد " زنان شما کشتزار شمايند پس برای کشت بدانها نزديک شويد هرگاه مباشرت آنان خواهيد"( سوره بقره آيه ٢٢٣ ) و يا در جای ديگر چنين گفته ميشود "مردان را بر زنان افزونی و برتری است"( سوره بقره آيه ٢٢۸) در اينجا به آشکار زنان به کشتزاری ميمانند که مردان در آنها تخم ودانه می پاشند. هر گاه مرد تمايل داشته باشدوبخواهد زن وسيله ای برای عمل جنسی و توليدمثل بشمار می آيد. بعلاوه بر خودکامگی مردسالارانه تاکيد ميشود، او هر وقت ميل داشته باشد ميتواند زن بگيرد، مناسبات جنسی داشته باشد، ميتواند چند زن داشته باشد، زنان کنيز را به تصاحب درآورد و آنها را ملک خود کند. نقطه آغاز از مرد است، اراده او تعيين کننده است، وزن بعنوان يک جنس دست دوم پائين آورده ميشود. در قضاوت نيز ميدانيم که نظر قرآن تابع برابری عقل زن و مرد نيست: "دو تن از مردان گواه آوريد و اگر دو مرد نيابيد يک تن مرد و دو زن گواه گيرند که اگر يک نفر آنها را فراموش کند ديگری را بخاطر باشد." ( سوره بقره آيه ۲۸۲ ). بی سبب نيست که در هرجا احزاب و گروهای اسلامی بر سر کار ميايند اولين اقدامشان محدود نمودن حقوق زن، حاشيه ای نمودن زن و اجرای حجاب اجباری است. آنها زن را محصول خود و ملک خود ميدانند و اورا در انحصار مطلق خود بايد درآورند. قرآن از آنجا که پی حفظ مالکيت مرد بر زن است و اين مالکيت را کامل ميخواهد، بنابراين برای حمايت از مرد جسم زن را انحصار مرد ميداند و هرگونه نگاه به اين "متاع" بايد دور گردد. در واقع در عرصه اجتماعی جسم زن و حضور آشکاراو بايد پنهان باشد تا خطری مالکيت مرد را تهديد نکند. زن بايد گم شود، بايد پنهان شود، بايد از مناسبات اجتماعی دور شود تا در امنيت باشد و عفاف داشته باشد و مورد توجه الله ويا مردش قرارگيرد. "قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما یَصْنَعُونَ؛[نور/۳۰] به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ کنند اين برای آنان پاکيزه تر است خداوند از آنچه انجام می دهيد آگاه است." "يا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لازْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ یُدْنينَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً؛[احزاب/۵۹] ای پيامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسری های بلند] خود را بر خويش فروافکنند، اين کار برای اينکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحيم است." اسلام زن را ميپوشاند، برای او قواعد محدود کننده ميگذارد، او را دعوت به عفاف ميکند، اورا فتنه گرووسوسه گر ميداند، اورا قادر ميداند تا مرد را به کجراه ميکشاند، اورا خطرناک ميداند. در مورد مرد چنين مقرارات خشک و چنين هشدارهائی وجود ندارد. قضاوت قرآن مبتنی به طبيعت خطرناک زن است. با اين زاويه نگرش، در يک داوری سخت نيمی از بشريت برای هميشه "گناهکار" تلقی شده و بمثابه نيروی فساد در زمين ارزيابی ميگردد. احساس خطاکاری سرشتی در زن، سدها و محدوديت ها در پيرامون زن، سرزنش ها و سرکوب تمايلات عاطفی و عشقی و جنسی و اجتماعی و روانی در نزد زن دونتيجه بزرگ دارد: احساس حقارت در بستر نيازهای سرکوب شده و هنجارهای بيمارگونه درنفی شخصيت مستقل از يکسو واز سوی ديگر احساسی خفگی زن و تمايل به اعتراض و شورشگری عليه مناسبات ستمگرانه در خانواده و در اجتماع. امروز گفته ميشود که در باره زنان قرائت و بازخوانی مجدد قرآن بايد در دستور قرارگيرد. منظور چيست؟ اگر منظور اينست که حرف قرآن خوب فهميده نشده و قرآن راستين را بايد دريافت، اين نظر کاملا قابل رد است. نظر قرآن خيلی روشن است، در زمان پيامبر اسلام ودر مقابل وحشيگريهای آن جامعه اين کتاب در پی تعديل بعضی جنبه های خشونت بارجامعه عشيره ای عرب بود ولی در مقايسه با شرايط اجتماعی و موقعيت زن در ايران آن زمان، گفتار قرآن کاملا عقبگرا بود وبعلاوه امروز چهارده قرن بجلو آمده ايم و در جامعه ای مدرن و با معيارهای جديد جهانی وارزشهای حقوق بشری مواجه هستيم. ما هيچ انتظاری نداريم که دينی که محصول ۱۴۰۰ سال پيش است برای ما آزادی بياورد؛ حرف اصلی ما رد تبليغات افسانها و گاه دروغ نمايندگان اين دين است که اسلام را نجات دهنده جامعه معرفی ميکنند و آنرا بيان اخلاق برتر ميدانند و بعلاوه حرف ما با روشنفکران فرصت طلب غير مذهبی است که تلاش در خاموش کردن انتقاد به اسلام را دارند. خواست دمکراسی و برابری زن و مرد خارج از تسلط اسلام ميسر است، بنابراين باتوجه به مضمون پيشرفته مبارزات زنان در جهان و در ايران ودر مقايسه با ارزشهای اخلاقی و انسانی کنونی و منشور حقوق بشر، آنچه در آيات ذکر شده آمده کاملن ارتجاعی و عقب مانده و خشونت بار ميباشد وهيچ قرائت مجددی نميتواند نه اين احکام را نجات دهدونه زنان را به مطالبات حقوقی مدرن و آزادی برساند. يادآوری کنيم که ايدئولوگ های "نوانديش مسلمان" در اين زمينه در سکوت سنگينی فرو رفته اند وجسارت آن را نيافته تا نگاه انتقادی روشنی از خودبروزدهند. بهر حال دراينکه برخی فعالين مسلمان ديدگاه بازتری نسبت به زن نشان ميدهند ترديدی نيست و اين امرقابل تشويق است. ولی اينکه گفته شود که در قرآن آزادی و مطالبات اساسی زن رعايت شده يک جعل و دروغ آشکار است. خشونت اين احکام نسبت به زن و نظر مردسالارانه و استبدادی اسلام درقرآن نه يک استنباط بلکه يک واقعيت نظری است. فمينيسم اسلامی سرابی بيش نيست زيرا اسلام، مانند دين يهود و مسيحيت، خواهان حاکميت زن بر بدن و تفکر او و آزادی کامل وپيشرفت همه جانبه او نبوده و پيوسته توجيه گر نقش حاشيه ای زن در جامعه و اسارت اودر فرهنگ مردسالارانه ميباشد. جلال ايجادی Copyright: gooya.com 2016
|