یکشنبه 5 آبان 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

صبا گر چاره داری وقتِ وقت است، گفت‌وگو با سروش دباغ

سروش دباغ
توقع داريم دولت اعتدال و تدبير، بعد نظارتی کار را بر بعد هدايتی ترجيح دهد. اين بحث يک رابطۀ تعاملی و دو سويه است و نمی توان تک بعدی بدان نگاه کرد. بنابراين از يک سو روشنفکران به تقويت نهادهای مدنی می پردازند و از سوی ديگر دولت با تقويت بعد نظارتی به جای هدايتی، مجال را برای تقويت نهادهای مدنی فراهم می کند

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


* بحث از اعتدال با روی کار آمدن دولت روحانی بسيار مورد توجه قرار گرفت. شما چه تصور و معنايی از اعتدال فرهنگی داريد و جايگاه اعتدال فرهنگی را در چه مقامی صورت بندی می کنيد؟
- همانطور که اشاره کرديد با روی کار آمدن دولت روحانی که موسوم است به دولت «تدبير و اميد»، مفهوم «اعتدال» در ادبيات سياسی و فضای فرهنگی کشور مورد توجه قرار گرفته است. آنطور که از گفتار سياسی دکتر روحانی و همکاران ايشان بر می آيد، اعتدال در قلمرو سياست عبارت است از فرو نهادن ماجراجويی های سياسی و با جهانيان از در مصالحه و تعامل وارد شدن نه بر طبل خشونت و نزاع کوبيدن. اعتدال سياسی متضمن اعلان مواضع است به نحو سنجيده و حکيمانه و در عين حال از اصول خود عدول نکردن، به نظرم مصاحبۀ اخير وزير محترم خارجه با شبکه " ای بی سی" آمريکا مصداقی است از اين حضور در عرصه جهانی. از اعتدال سياسی که در گذريم، آنچه از اعتدال در حوزه فرهنگ می فهمم، عبارتست از به کار بستنِ اصل مدارا و تساهل و تسامح و به رسميت شناختن و به بازی گرفتن کنشگران اين حوزه به نحو اکثری و اغلبی، دست کم اين امر يکی از مؤلفه های مهم « اعتدال فرهنگی» است. همۀ شهروندان را به يک چشم نگريستن و حقوق بنيادينِ لايتخلف آنها را به حساب آوردن و لحاظ کردن از ديگر مقومات « اعتدال فرهنگی است». چون شما اشاره کرديد به بحث از اعتدال در دولت جديد، در اينجا مشخصا از سياستهايی که دولت می تواند در عرصه فرهنگ در پيش بگيرد، سخن می گويم. در واقع، به عنوان يک شهروند که عضوی از خانوادۀ بزرگ فرهنگ در اين کشور است، درک خويش از مقوله« اعتدال فرهنگی» را توضيح می دهم. تصورم اين است که اعتدال فرهنگی بدين معناست که آستانه تحمل دولت بالاتر رود و اهالی قلم و هنر با فراغت و اميدواری بيشتری کار کنند و توليدات فرهنگی خويش را به جامعه عرضه کنند؛ اصل بر برائت گذاشته شود و مميزی به حداقل برسد.

* به نظر می رسد شما بر آثار و توليدات فرهنگی بيشتر تمرکز داريد. يعنی کنشگران فرهنگ بيشتر بتوانند آثارشان را در عرصه فرهنگ به ظهور برسانند. اما من می خواهم گريزی به نکته ای بزنم. يکی از مسائل که در کشور ما همچنان حضور داشته اين بوده که افراد معتدل با افراد تندرو غالبا در کشاکش بودند و هر از چندگاهی برخی از اين دو عده بر مسند قدرت تکيه زده اند. به نظر شما آيا بحث اعتدال در سابقه فرهنگی کشور ما حضور داشته است؟ يا اينکه ما امروز نياز جديدی به بحث اعتدال فرهنگی داريم و بالطبع به اين موضوع بيشتر می پردازيم؟
- تصور می کنم سر برآوردن مقوله اعتدال فرهنگی حاصل سياستهای هشت سال گذشته است؛ به خصوص اتفاقاتی که در حوزه فرهنگ و سياست های کلان فرهنگی رخ داده است.

* يعنی شما معتقديد بحث اعتدال يک واکنشی به عملکرد سياسی و فرهنگی دولت آقای احمدی نژاد بوده است؟
- بله. بحث از اعتدال و تساهل و تسامحِ نسبت به اهالی فرهنگ در آن روزگار بروز و ظهور چندانی نداشت و به محاق رفته بود. در ابتدای روی کار آمدن دولت و دوران وزارت آقای صفار هرندی، سياستهای فرهنگی ديگری بر صدر نشست و قدر ديد. در دوران هشت ساله ای که سپری شد، فراوان از مترجمان و مؤلفان و ناشران می شنيدم که با مشکلات عديده برای انتشار محصولات دست و پنجه نرم می کردند؛ برخی از اين تضييقات را شخصا تجربه کرده ام.

* اگر اجازه بدهيد بيشتر به کالبد شکافی اين قضيه بپردازيم. من می خواهم به لايه معرفتی پی ببرم که باعث شد بستری برای روی کار آمدن چنين تفکری محيا شد؟ ما در دوره آقای خاتمی با چنين مشکلاتی رو به رو نبوديم چرا در آن دوران اين پايه به جد پی ريزی نشد که بعدا با مشکلات عديده رو به رو نشويم؟
- اين امر بر می گردد به ايده های آقای خاتمی و نگرش ايشان به مقوله فرهنگ؛ انصافا شخص رئيس جمهور و وزرای فرهنگ دولت اصلاحات به اجرای سياست های متساهلانه در قلمرو فرهنگ عقيده داشتند. ايشان بر اين باور بودند که دولت بايد در حوزه فرهنگ نقش نظارتی داشته باشد، نه نقش ارشادی و هدايتی. مطابق با همين ايده، تا جايی که مقدور بود، سياست گزاری های فرهنگی را در آن دوران به نيکی سامان بخشيدند، خصوصا در دوران وزارت آقای مهاجرانی.

* ولی اين نگاه طرد شد و به کناری رفت و ساختار نتوانست چنين نگاهی را تحمل کند؟
- بله همينطور است . در عين حال متأسفانه در دولت آقای خاتمی نهادهای مدنی و فرهنگی پيگير و قدرتمندی هم شکل نگرفت؛ اگر اين امر در جامعه مدنی محقق می شد، اوضاع به نحو ديگری پيش می رفت و رقم می خورد.

* به نظر شما اگر نهاد مدنی و جامعه مدنی در کشور ما قوی بود چنين شيوه ای بر کشور حاکم نمی شد؟
- حداقل کمتر می شد. به طور مثال انجمن روزنامه نگاران بود که فعاليت زيادی هم داشت، اما با مشکلات و موانع عديده ای هم رو به رو بودند که کار را سخت می کرد. اگر ما در جامعه مدنی، اتحاديه ناشران قوی ای داشتيم که حقوق ناشران و مولفان و مترجمان را مجدانه پيگيری می کردند، وضعيت فرهنگی بهتر می داشتيم. در عين حال، به خاطر داشته باشيم که چنانکه آوردم، بعد نظارتی دولت اصلاحات پر رنگتر از بعد هدايتی اش بود.

* ما اکنون در مقطعی قرار داريم که بسيار به آينده اميدواريم و اين اميد بسيار رخ نشان داده است. به نظر می رسد در بحث اعتدال فرهنگی جايگاه عده ای بسيار بايد پر رنگ باشد و آن هم روشنفکران هستند که اگرچه روشنفکران به چند دسته تقسيم می شوند و من قصد ندارم چندان وارد بحث دسته بندی روشنفکران بشوم اما بايد به دقت نگريست که عده ای از اين دسته از کشور رفته اند شما وظيفه اين عده را چطور متصور هستيد و بر اساس چه پروتوکلی بايد حرکت کنند؟
- آنچه می توانم بگويم اين است که اميدوارم مجالی پديد آيد تا آراء و نظرات مختلف طرح شود و سياست گزاران فرهنگی بتوانند بر اساس کنش و عقل جمعی تصميم بگيرند و حرکت کنند. اما گفتيد که اميدی پديد آمده، من هم بر اين باورم، اگرچه اکنون در ايران زندگی نمی کنم اما خوشبختانه بسيار در رسانه ها و فضای مجازی و حقيقی خوانده و شنيده ام که فضای روح بخش و چشم نواز و پر از اميدی در کشور پديد آمده است. اميدواريم که خدای ناکرده اميد مردم، نااميد نشود. ما جامعه جوانی داريم که بسيار می تواند در عرصۀ فرهنگی فعال و پرتلاش باشند؛ از سوی ديگر اين جامعه جوان می تواند در جای خود تاثيرگذار هم باند. عميقا بر اين باورم که شکل گيری و احيای نهادهای مدنی و صنفی می تواند ضمانت کننده تداوم اين اميد پديد آمده باشد.

* به عبارتی شما معتقديد که وظيفه روشنفکران در اين برهه تقويت نهادهای مدنی که در دوره گذشته بسيار لاغر و نحيف شدن است؟
- بله همينطور است. به خصوص روشنفکران می توانند، در کنار عرضۀ محصولات فرهنگی خود به جامعه، اهميت اين مورد را گوشزد کنند و سنديکاهای فرهنگی و صنفی را تقويت کنند و شهروندان را به اهميت اين موضوع بيشتر آگاه کنند، تا شهروندان اهميت آنرا دريابند و مطابق با آن در زندگی اجتماعی و مدنی خود عمل کنند. هر چه قدر نهادهای مدنی و صنفی قوی تر باشد، به نحو کارآمدتری می توان ايده اعتدال فرهنگی را پيش ببريم. در عين حال، اهالی فرهنگ می توانند از طريق نهادهای مدنی و صنفی ، سياست های فرهنگی دولت را رصد کنند و نقاط ضعف و قوت آنرا همدلانه طرح کنند تا رفته رفته به نهادينه شدن اعتدال فرهنگی حرکت کنيم. از سوی ديگر توقع داريم دولت اعتدال و تدبير، بعد نظارتی کار را بر بعد هدايتی ترجيح دهد. اين بحث يک رابطۀ تعاملی و دو سويه است و نمی توان تک بعدی بدان نگاه کرد. بنابراين از يک سو روشنفکران به تقويت نهادهای مدنی می پردازند و از سوی ديگر دولت با تقويت بعد نظارتی به جای هدايتی، مجال را برای تقويت نهادهای مدنی فراهم می کند. برخی از سخنان اخير وزير محترم فرهنگ و ارشاد درباره وضعيت سانسور در کشور، دلگرم کننده است و نويد بخش در رسيدن روزهای بهتری برای اهالی فرهنگ.

* برای اينکه به تجربه تلخی که بر سر گفت و گوی تمدنها و جامعه مدنی آمد دچار نشويم و بحث اعتدال بتواند سربلند باشد به نظر شما بحث اعتدال فرهنگی بايد از چه آسيبهايی مصون بماند؟
- گيری از تکرار آن تجارب تلخ است. دولتها می آيند و می روند؛ دولت تدبير و اميد هم چهار سال و نهايتا هشت سال عمر می کند و می رود و بدل به بخشی از تاريخ سياسی کشور ما می شود. اما اگر نهادهای مدنی قوی و مستحکم شکل بگيرند، عمر درازی خواهند داشت و حيات و ممات آنها در گرو آمدن و رفتن فلان و بهمان دولت نخواهد بود. اگر نهادهای مدنی جدی و سنديکاهای متعددی داشته باشيم می توانيم به آيندۀ فرهنگی کشورخوشبين باشيم. خوشبختانه با نسيم اعتدالی که در کشور وزيدن گرفته، می توانيم نهالهای فرهنگی خوبی بکاريم که در آينده نه چندان دور به درخت های تنومندی بدل شوند تا تندباد حوادث آنها را سرنگون نکند. بايد بدين امر عنايت بسيار داشته باشيم و از مجال پديد آمده نهايت استفاده را ببريم تا آن تجارب تلخ دوباره تکرار نشود: « صبا گر چاره داری وقت وقت است». تفاوت دوران فعلی با دوران آقای احمدی نژاد در اين است که دولت پيشين باوری به اهميت و نقش جامعه مدنی نداشت و بر اين اساس رفتار نمی کرد و به کنشگران مدنیِ مستقل از دولت، بهای چندانی نمی داد. اين گفتگوی من و شما اگر سال پيش مطرح می شد، راه به جايی نمی برد، چرا که عزمی برای جدی گرفتن و تقويت نهادهای مدنی در ميان نبود. اکنون خوشبختانه، دفتر سياست ورق آشکاری خورده و دولتی بر سر کار آمده که به اين امور باور دارد و بر روش اعتدال تاکيد دارد. بايد از تجارب و ناکامی های گذشته درس گرفت و قدر اين دوران را دانست و از آن نهايت استفاده را برد و با سودای سربالا به نهاد سازی اهتمام ورزيد:
زين روش بر اوج انور می روی
ای برادر گر بر آذر می روی

برگرفته از روزنامه اعتماد


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016