سه شنبه 14 آبان 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

روزنامه‌نگاری، ابوالحسن بنی‌صدر

ابوالحسن بنی‌صدر
کسی که بخواهد واقعيت را آن‌سان که هست شناسائی کند، دو کار بايد بکند: اول، نقد واقعيت دست‌کاری شده برای يافتن واقعيت و دوم، نقد واقعيت‌های دست‌کاری شده ديگری است که شناخت واقعيت موضوع شناسائی، درگرو، شناسائی آن واقعيت‌ها است

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


پاسخ‌ به پرسشهای ايرانيان از ابوالحسن بنی‌صدر


● پرسشها:
ظرف ماه‌های پس از نمايش انتخابات رياست جمهوری، شاهد آن بوده‌ايم که برخی روزنامه نگاران در ايران، وظيفه حرفه‌ای خود يعنی نقد و پرسشگری از حاکمان را رها کرده و ستايشگر قدرت شده‌اند، اين اتفاق دراماتيک، نشانه‌ای از چالش بزرگی است که پيش روی آزادی خواهان حقيقی قراردارد و پرسشی مهم را در برابر آنها قرار ميدهد:
شهروندان آزادی‌خواهی که سال‌ها مبارزه می‌کنند و درنهايت، ممکن است با تشکيل دولت لائيک و حقوقمدار، نماينده‌هايی را از ميان خود به سمت‌هايی چون رياست جمهوری و غيره برسانند، بايد چه رابطه‌ای با اين نمايندگان که طبعا تا زمانی که دموکراسی غير مستقيم برقراراست، در«قدرت» قرار دارند برقرار کنند؟ با توجه به اين‌که شهروندان احتمالا نسبت به منتخبين خود دارای عواطفی هستند واز طرفی هم منتخب‌هاشان با انتقاد‌های مخالفين مواجه می‌شوند، چه راهی وجود دارد که اين شهروندان آزادی خواه به توجيه گران زور تبديل نشوند و، درعين‌حال، اين رفتار غير منطقی را نيز نداشته باشند که بلافاصله پس از انتخاب افرادی برای مديريت کشور، تبديل به مخالفين آنها و مديريت شان گردند بی‌آنکه از آنها عهد شکنی‌ای ديده باشند؟

٭پاسخ‌ پرسش‌اول در باره روزنامه‌نگار و روش کار او:
۱ – روزنامه نگاری چگونه کاری است؟ پاسخ اين‌است:
۱.۱. کار يک وسيله ارتباط جمعی، حتی وقتی ارگان يک سازمان سياسی و مرام آن‌است، برقرار کردن جريان آزاد انديشه‌ها و اطلاع‌ها است. در کار، روزنامه نگار می‌بايد بی‌طرف باشد. برای مثال، رويه‌ای را که حکومت روحانی در پيش گرفته‌است، نخست همان‌که هست، بی‌‌کاست و افزود، به اطلاع جمهور مردم برساند. سپس، نقدها را، باز بی کاست و افزود و بدون سانسور، به سمع مردم برساند. کار سخت پراهميت روزنامه نگار برقرار کردن رابطه مستقيم مردم با واقعيت است. مردم نبايد ازديد روزنامه نگار در واقعيت بنگرند. بلکه می‌بايد واقعيت، همان‌که هست، در معرض ديد آنها قرار بگيرد. هرگاه روزنامه نگار واقعيت راسانسور نکند و يا با دخالت دادن طرز فکر خود، آن را جز آن‌که هست نکند، کاری بس تعيين‌کننده را به انجام رسانده‌است.
اما در جهان ما، خاصه در کشور استبداد زده ما، روزنامه نگار، واقعيت را آن‌سان که هست به اطلاع جمهور مردم نمی‌رساند، آن‌را، چنان می‌گرداند ‌که دلخواه قدرت است و اين غير واقعيت را به جای واقعيت، به خورد مردم می‌دهد. ستايشگری، در مقايسه با اين خطای بزرگ، هنوز کاری کوچک است.
از اين‌رو، کسی که بخواهد واقعيت را آن‌سان که هست شناسائی کند، دو کار بايد بکند: اول، نقد واقعيت دست‌کاری شده برای يافتن واقعيت و دوم، نقد واقعيت‌های دست‌کاری شده ديگری است که شناخت واقعيت موضوع شناسائی، درگرو، شناسائی آن واقعيتها است. برای مثال، انتخابات رياست جمهوری ۲۴ خرداد، يک امر واقع‌است. رﮊيمی که هيچ انتخابات بدون تقلبی را انجام نداده‌است، مدعی است افزون بر ۳۸ ميليون از ايرانيان در دادن رأی شرکت کرده‌اند. اين واقعيت چند نوع ديده شده‌است:
● آنها که جانبدار شرکت در انتخابات و انتخاب شدن آقای روحانی بوده‌اند، در صحت رقم شرکت کنندگان ترديد را جايز نمی‌دانند. نه تنها رﮊيم را راستگو می‌شمارند، بلکه به هرکس که در درستی رقم ترديد کند، يورش زبانی و قلمی می‌برند.
● آنها که مخالف شرکت در انتخابات بوده‌اند و بنای کار خود را بر نادانی و حقوق ناشناسی مردم قرار داده‌اند، ولو رﮊيم را دروغگو می‌دانند، ولی بدون اين‌که ترديد به خود راه دهند، رقم ادعائی رﮊيم را، درباره رأی دهندگان، صحيح و دليل نادانی و ... مردم می‌گردانند.
● جبار و دستياران او که انتخابات را انجام داده‌اند نيز شرکت چنين اکثريت بزرگی از مردم را دليل حمايت مردم از رﮊيم قلمداد می‌کند.
در هرسه مورد، واقعيت همان‌که هست نيست، واقعيت در ذهنيت اين سه گروه پرورانده و چنان گشته‌است که دلخواه هريک از اين سه دسته را برآورد.
حال اگر بخواهيم واقعيت را همان‌سان که روی داده‌است شناسائی کنيم، ناگزير می‌بايد آمار رﮊيم را نقد کنيم و اين نقد را با نقد واقعيتها ديگر همراه کنيم تا واقعيت را آن‌سان که روی داده‌ است، شناسائی کنيم. و اين دو کار تا بخواهی مشکل هستند. زيرا کسانی که اطلاع‌ها را می‌جويند و انتقال می‌دهند، ذهنيت‌های خود را دارند. از اين‌رو، نقد هر اطلاعی برای شناسائی واقعيت، اهميت تعيين کننده دارد. با وجود اين، هرگاه امرهای واقع با يکديگر در رابطه قرار گيرند، هم نقد می‌شوند و هم زبان می‌گشايند و حقيقت را می‌گويند.
پس از آن‌که شناسائی واقعيت (انتخابات مهندسی شده) انجام شد، در مقام انتشار، وسائل ارتباط جمعی متعلق به سه دسته بالا، آن را سانسور کردند. واقعيت شناسائی شده در اختيار همگان قرار گرفت اما «روزنامه نگاران» و « ناظران» و «تحليل‌گران» آن را بطور کامل سانسور کردند. حداقل وظيفه شناسی اقتضا می‌کرد که بگويند و بنويسند مطالعه‌ای نيز انجام گرفته‌است و، بنابرآن، ميزان مشارکت و توزيع آرای مأخوذه، چنين بوده ‌است. دو دسته از تحريم کنندگان نيز، شناسائی واقعيت را ناديده گرفتند و بنا را بر صحت آمار رﮊيم گذاشتند: آنها که به آقای روحانی خوشبين شده‌اند و می‌گويند بايد به او فرصت داد. حتی سخن حق را نيز نگفت زيرا ممکن است سبب تضعيف او و حکومتش شود و آنها که بنا را بر مقصر جوئی گذاشته‌اند و مردم را مقصر می‌شناسند.
بدين‌قرار، هم واقعيت را همان‌که هست يافتن مشکل است و هم انتشار آن. نتيجه اين‌ است که مردم اطلاعهای لازم برای انجام کاری که بايد و يا نبايد کرد، پيدا نمی‌کنند. جريان آزاد اطلاعها نيز برقرار نيست تا از رهگذر نقد اطلاعها به يکديگر، مردم، تا حد ممکن، اطلاعهای بی‌کاست و افزود، را در دسترس بيابند.
روزنامه‌نگار درخور اين عنوان کسی است که هر امر واقعی را به محک ویِژگی‌هائی نقد کند که هر امر واقع دارد و مراقب باشد که ساخته‌های ذهنی و نيز ساخته‌های حاصل افزود و کاست‌ها جانشين واقعيت موضوع شناسائی نشوند.
۱/۲. کار دوم و بسيار مهم روزنامه‌نگار، هنوز برقرار‌کردن جريان آزاد و نقد است. اين‌بار، برقرار‌کردن جريان آزاد انديشه‌ها و در معرض نقد قرار‌دادن آنها است. چون انديشه‌ها راهنمای اتخاذ تدبيرهای سياسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هستند، جريان آزاد آنها و نقدشان، اهميت تعيين کننده‌ای در حال و آينده هر جامعه و بسا جامعه جهانی دارد. از بد اقبالی، در درون کشور، به عذر برقرار‌ بودن سانسورها، انديشه‌ها سانسور هستند. سياستهای متخذ نيز. در بيرون از مرزها، سانسور در شکل «مناظره» انجام می‌گيرد. عقلهای توجيه‌گر، برای مثال، به توجيه سياست اتمی رﮊيم، بايکديگر، مناظره‌ می‌کنند. به ندرت، هدف از«مناظره» نقد يک سياست به معنای جدا کردن سره از ناسره و جانشين کردن ناسره با سره و رسيدن به سياستی است که بايد درپيش گرفت.
۱/۳. کار سوم روزنامه نگار پرسش به قصد اظهار يک انديشه در تمامت خود و يا يافتن يک اطلاع، بی‌کاست و افزود، و شناسائی امر واقع، چنان‌که واقع شده‌ است. در اين مقام، بر او است که تا ممکن است، بی‌طرف بماند. اين کار، بسی مشکل است. زيرا بايستی پرسشهائی را بيانديشد و با مخاطب خود در ميان بگذارد که هم به او امکان می‌دهند انديشه خود را اظهار کند و هم به خواننده و يا شنونده‌ها امکان می‌دهد انديشه را نيک دريابند.
۲ – آيا روزنامه نگار می‌بايد، از راه جدل، يک انديشه را حلاجی کند؟ هرگاه جدل همان روشی باشد که به صاحب انديشه امکان بدهد انديشه خود را ارائه دهد، کلمه همان معنی را پيدا می‌کند که در زبان آزادی دارد. اما، در زبان قدرت، جدل معنائی ديگر جسته‌ است: بکاربردن روشهای تخريبی به قصد از پا درآوردن مخاطب. در جهان امروز، روزنامه‌نگاران بسياری شغل خود را جدل به قصد تخريب کرده‌اند. در ايران، اين رويه غلط بسيار رايج‌تر است. تنها بگاه پرسش و پاسخ نيست که جدل بمعنای تخريب را روش می‌کنند، بلکه قدح و مدح را روش عمومی خود می‌کنند. نادرستی اين روش درجا برخواننده و يا شنونده معلوم می‌شود، هرگاه،
۲/۱. بداند قدح کننده و يا مدح کننده، نه انديشه يا عمل قدح شونده و يا مدح شونده که خود او را قدح و يا مدح می‌کند. برای مثال، مداحان خامنه‌ای نه فکر و عمل او که خود او را مدح می‌کنند.
۲.۲. در مواردی هم که فکر و يا عمل کسی را قدح و يا مدح می‌کنند، بقصد سانسور نقد، اين‌کار را می‌کنند. برای مثال، مدح حمايت آقای خمينی از گروگانگيری که او «نقلاب دوم» خواند و مدح «انقلاب دوم» چنان سانسوری را برقرارکرد که کسی را يارای نقد گروگانگيری نماند. اين سانسور، هم نقش اول را در ادامه گروگانگيری بازی کرد و هم سازش پنهانی برسر گروگانها (اکتبر سورپرايز) را ميسر گرداند. مدح نظر او در باره جنگ نيز، عامل سانسور نقد جنگ گشت و سبب شد جنگ بمدت ۸ سال ادامه يابد و در شکست به پايان رسد.
هم اکنون، مدح سری شدن گفتگوها پيرامون برنامه اتمی ايران، از جمله، به قصد جلوگيری از نقد آن، به عمل می‌آيد. بدين‌سان، همان سانسوری برقرار می‌ماند که سبب شده‌است ايرانيان هيچ از «برنامه اتمی ايران» ندانند.
۳ - آيا روزنامه‌نگار نمی‌تواند صاحب انديشه باشد و اگر صاحب انديشه بود، حق ندارد با مخاطب خود، مباحثه کند؟ چرا اما حق ندارد.
۳/۱. فکر خود را جانشين فکر مخاطب و يا کسی کند که قرارش بر ارائه انديشه او است. به رواج‌ترين روش، در جهان امروز، اين‌است که روزنامه‌نگاران و غير آنها، فکر ديگری را با فکر خود جانشين می‌کنند. اين کار را زير عنوان «برداشت من اين‌است» و من فکر او را اين‌طور می‌فهمم و يا قصد او اين بود و... انجام می‌دهند. در ايران دوران خمينی و اينک که دوران خامنه‌ای است، سخنان اين دو، بطور مداوم، با فکرهای صاحبان فکرهای مختلف جانشين شده‌اند و می‌شوند. همين روزها، «مرگ بر امريکا»، بمثابه «نظر امام»، وسيله تخريب يکديگر است. اولی، برابر نظر خود، می‌گويد «امام موافق بود» شعار «مرگ بر امريکا» ديگر داده نشود و دومی، درمقام تخريب اولی و برابر نظر خود، بر اين‌است که امام گفته‌است شعار «مرگ بر امريکا» همچنان بايد سرداده شود. روشن است که هردو طرف، نقد نظر امام را ممنوع می‌دانند. وگرنه، نظر نقد می‌شد همان‌سان که مردم ايران کرده‌اند و، برابر سنجش افکار، ۸۰ تا ۹۰ درصدشان موافق عادی کردن رابطه با امريکا و بخشی از ۱۰ تا ۲۰ درصد مخالف نيز موافق سرندادن شعار «مرگ بر امريکا» هستند. هرگاه بنا بر نقد نظر می‌شد، ترجمان زورمداری بودن شعار «مرگ بر»، بر همگان آشکار می‌گشت.
۳/۲. روزنامه‌نگار فرصت در اختيار صاحب انديشه طرف گفتگو را، از آن خود نکند و آن را در ارائه انديشه خود بکار نبرد. اين روش نيز بسيار به رواج است. پرسشگر، مرتب سخن صاحب نظر را قطع می‌کند تا فکر خود را اظهار کند و بسا اين کار را با تخطئه نظر صاحب نظر همراه می‌کند.
۳.۳. روزنامه نگار مباحثه را به فرصت تخريب فکر پرسش شونده و به کرسی نشاندن فکر خود بدل نکند.
۳/۴. فکر و يا افکار ناقض فکر خود را گرفتار «سانسور سکوت» نگرداند. باز از رايج ترين روشها، مسکوت نگاه داشتن انديشه و بسا انديشه‌ها است. وسائل ارتباط جمعی، مباحث نظری ترتيب می‌دهند اغلب به قصد برقرار نگاه داشتن «سانسور سکوت» در باره انديشه و يا انديشه‌هائی که بايد سانسور شوند.
۳/۵. دو طرف از راه نقد و نقد متقابل دو انديشه، به انديشه‌ای راه برند در بردارنده بخش صحيح هر دو انديشه و فاقد بخش غلط دو انديشه و جانشين شدنش با صحيح.
از بد اقبالی اين روش را روزنامه‌نگاران و کسانی که برای خود فکری قائل هستند، بکار نمی‌برند.
۴ – دروغ را، به يمن تناقض زدائی، راست گرداندن و حقيقت را گفتن و نوشتن، اين‌ است حرفه روزنامه‌نگاری. شجاعت اظهار حقيقت در برابر هر جبار و قدرتمداری و قول و فعل او را موضوع نقد کردن، اين‌ است روش کار روزنامه‌نگار درخور اين عنوان. درانجام اين وظيفه که عمل او، عمل به حق او است، بمثابه روزنامه‌نگار، يک رشته کارها هستند که نبايد کرد و يک چند کارها هستند که بايد کرد:

۴/۱. کارهايی که بايدش کرد، عبارتند از:
● روزنامه‌نگاری در شمار اول با ارزش ترين حرفه‌ها و داوطلب اين حرفه کسی است که می‌پذيرد سنگين‌ترين مسئوليتها را برعهده بگيرد. پس، بر او است که جز حق را هدف نشناسد و جز حقيقت نگويد و وجود خطرها را توجيه‌گر سانسور حقيقت نکند. بر او است که بداند نظر و يا اطلاعی که به عرض مردم می‌رساند، بدون ترديد همان اندازه وگرنه بيشتر ارزش و اهميت دارد که نسخه‌ يک پزشک برای بيمار،
● بيرون کشيدن حقيقت از دروغ و گشودن راز و سر، خاصه وقتی به حقوق يک ملت و حقوق انسان راجع است،
● خشونت زدائی هم در معنای برانگيختن به خشونت و هم در معنای فرو خواباندن خشونت،
● اظهار حق پيشاروی زورمداران،
● مبارزه با سانسورها، هم وقتی صاحبان انديشه قربانی آنها می‌شوند و هم زمانی که انديشه و اطلاع و واقعيت موضوع آنها می‌گردند. بر روزنامه‌‌نگار است که سانسورهای رايج را نيک بشناسد و روشهای بی‌اثر کردن آنها را همواره بکار برد،
● راهنمای خويش را استقلال و آزادی هر انسان و جامعه ملی و نيز حقوق انسان و حقوق ملی کند و مراقبت کند که برده قدرت نشود و حقوق ملی را با «منافع ملی» که در حقيقت جز منافع اقليت قدرتمدار نيستند، جانشين نکند،
● روشی تجربی را در پيش بگيرد. بدين توضيح که به دستور، خبر و گزارش تهيه نکند و بداند برداشت او از حقيقت نسبی است، پس آنچه را آماده انتشار می‌کند و انتشار می‌دهد بايد قابل نقد و تصحيح باشد،
● هم ابهام زدائی کند از موضوع کار خويش و هم از گزارش مبهم پرهيز کند،
● همواره بداند که اطلاع يافتن و اطلاع دادن حقی از حقوق انسان است. پس آشکار کردن اسرار قدرتمدارها بر جمهور مردم رعايت حق اطلاع يافتن و اطلاع دادن است. بخصوص وقتی قدرتمدارها قدرت خارجی را محور سياست داخلی و خارجی کشور می‌گردانند،
● هشدار و انذار نسبت به ايجاد ستون پايه‌های قدرت پيش از ايجاد را رويه کند و آگاه کردن مردم را از چگونگی بکار رفتن ستون پايه‌ها بعد از ايجاد، کار روزمره خويش بگرداند،
● نسبت به جنايتهای سياسی و فسادکاريهای قدرتمدارها لاقيد نماند و آگاه کردن جمهور مردم را از آنها، حق، بنابراين، وظيفه خود شناسد.
● از آنجا که ترور اخلاقی زيانبارترين ترورها است، افشای مداوم اين ترورها را حق، بنابراين، وظيفه خود شناسد.
● بنابر اين‌که رواج نابسامانی‌ها و آسيب‌های اجتماعی، گويای تخريب نيروهای محرکه و عامل انحطاط جامعه هستند، آگاه کردن جامعه از آنها و همگان را به درمان آنها فراخواندن را نيز حق و وظيفه خود شناسد.
● خرافه‌ها و غير عقلانی‌ها را در شمار آسيبهای بس ويرانگر بداند و نقد آنها را حق و وظيفه خويش بشمارد.

۴/۲. کارهايی که نبايدش کرد عبارتند از:
علاوه بر پرهيز از سانسورها، بخصوص سانسور صاحب انديشه و انديشه و نيز اطلاع‌ها، از زشتکاريهای زير نيز بايدش اجتناب کرد:
● انتشار غير از تبليغ است. بر روزنامه‌نگار است که هر نظر و اطلاعی را انتشار دهد و مميز آنها نگردد، اما بر او است که از تبليغ قول زور و اطلاع دروغ اجتناب کند.
● قدرت بمثابه رابطه مسلط – زير سلطه ستم و ويرانگر است. از به خدمت آن درآمدن و نه تبليغ آن، می بايد اجتناب کند.
● «پروپاگاندا» بمعنای «جو سازی» و تحريک احساسات عمومی و تشديد تعصبها و شرکت در توليد «فکر جمعی جبار» به قصد برانگيختن مردم بکاری و يا منصرف کردنشان از کاری و يا، موافق کردن آنها با کاری (نمونه حمله امريکا و انگليس و ... به عراق و افغانستان)، را جنايت بداند و ازآن اجتناب کند.
● از ايجاد حساسيت نسبت به صاحب انديشه و انديشه، چه رسد به تخريب اين دو، اجتناب کند.
● همواره حق صاحب انديشه و هرکس ديگر و هر انديشه را در دادن پاسخ، رعايت کند و هر زمان امکان پاسخگوئی وجود ندارد، از تبليغ يک جانبه نقد خودداری کند.
● از تجاوز به حقوق و کرامت هر انسانی و نيز حقوق ملی، اجتناب کند.
● در ترور اخلاقی که سخن ويرانگر است اجتناب کند.
● به اين عذر که اطلاع و يا نظری را که گزارش می‌کند بايد در خور فهم و يا پسند مردم باشد پس درآميختن راست با دروغ و علم با ظن و گمان، روا است را، جرم شناسد و به جد از آن اجتناب کند.
● روش‌های عامه‌پسند (ويژگيهای سخن عامه‌پسند در کتاب عدالت اجتماعی شرح شده‌اند) را بکار نبرد و هر زمان اهل سياست اين روشها را بکار بردند، نقد آنها را حق و وظيفه خويش و آگاهی مردم را از حقيقت، حق مردم بشناسد.
● يک وسيله ارتباط جمعی می‌تواند ارگان يک سازمان و يک مرام بگردد. با وجود اين، روزنامه‌نگار درخور اين عنوان کسی است که در مرام خود غلو نکند و حقيقت را ولو در باره سازمان و مرام خويش بگويد.
● در تمامی مواردی که داوری حق جمهور مردم است، خود را جانشين مردم در داوری نکند و برآن نشود که داوری دلخواه قدرتمدارها را به جامعه القاء کند.
● زبان آزادی را با زبان قدرت جانشين نکند، بخصوص از اين روش که نگاه داشتن کلمه‌ها و تغيير معنی‌ها، به قصد از خود بيگانه کردن يک انديشه و يک اطلاع راست و يا يک امر واقع را جز آن که هست کردن، اجتناب کند.
● در همان‌حال که داوری را حق مردم می‌شناسد و به عرض مردم رساندن انديشه و اطلاع را، همان که هست، حق و وظيفه خود می‌داند، اظهار حقيقت را ولو اکثريت و بسا جمهور مردم را خوش نيايد، حق خود بداند و به اين دليل که مردم را خوش نمی‌آيد، از سانسور نظری و يا اطلاعی خودداری کند. خوش نيامدن مردم را مجوز خودداری از اظهار حقيقت نکردن، در شمار مهمترين مسئوليتهای روزنامه‌نگار در خور اين عنوان است.
● بر او است که بداند حق از اظهار زيان نمی‌بيند. در برابر، ناحق، به اظهار، در معرض از ميان برخاستن قرار می‌گيرد. هر دانشی ازاظهار دانشی که جسته می‌شود، سود می‌جويد و ره به کمال می‌برد. افزون براين، اظهار دانش، نادانی را از ميان ‌بر‌می‌دارد. پس حق و دانش را راهنمای خود کردن، اجتناب از تبليغ ناحق و جهل را ضرور می‌کند.
● تک صدائی را بر نتابد و خود وسيله قطع جريانهای آزاد انديشه‌ها و اطلاع‌ها و دانش‌ها و هنر‌ها و فن‌ها نگردد. برفرض که بر جامعه، استبداديان حاکم باشند و تک صدائی را مقرر کرده ‌باشند، بر او نيست که دستيار آنها در اين تک صدائی بگردد و بر او است که بداند، حتی در استبداد فراگير نيز، روش و بسا روشها برای اظهار حقيقت و برقرار کردن جريانهای آزاد انديشه‌ها واطلاع‌ها وجود دارند.
● از تبليغ دوگانگيهائی که جامعه را گيج می‌کنند و در گيجی نگاه می‌دارند و دروغ نيز هستند، اجتناب کند. همچون دوگانگی استقلال و آزادی و يا استقلال و عدالت و يا آزادی و عدالت و...
● دليل نظر برحق و اطلاع راست درخود نظر و اطلاع است. پس بر روزنامه‌نگار درخور اين عنوان است که از تبليغ نظر و اطلاعی که دليل در خود آنها نيست، بنابراين، دروغ هستند، اجتناب کند.
● جامعه فعال، جامعه خود انگيخته‌ و جامعه‌ای‌است که، درآن، هرکس خود خويشتن را رهبری می‌کند و ولايت با جمهور مردم است. پس، روزنامه‌نگار بايد از تبليغ نظری که قول زور است و يا اطلاعی که دروغ است، بدون همراه کردن با نقد، اجتناب کند. بهوش باشد که نظر و اطلاع برای بی‌تفاوت و فعل پذير کردن مردم و تسهيل سلطه زورمداران را بر آنها، نبايد باشند
● همان اندازه که تبليغ قانونمداری وقتی قانون ترجمان حقوق ملی و حقوق انسان است، مهم است، اجتناب از تبليغ قانونی که محتوايش جز قدرت نيست و بکاربردنش سبب سلطه اقليت صاحب امتياز بر اکثريت صاحب حقوق و محروم از آنها می‌شود، مهم و برای بقای جامعه حياتی است.
● بر روزنامه‌نگار و حتی بر اهل سياست و ديانت نيست که برای مردم تکليف معين کنند. اگر اين دو حق پيشنهاد کردن را دارند، روزنامه نگاران بدين خاطر که مسئوليت انتشار واقعيت و حقيقت را همان‌سان که هستند دارد، بجا است، در مقام روزنامه نگاری، از اين کار نيز تا ممکن است اجتناب کنند.
رايج ترين روش سانسور حق، جانشين کردن آن با تکليف است. چنانکه دين بيانگر حقوق، هم اکنون، دين تکليف‌مدار گشته‌است. روش کار اهل سياست نيز ديگر يادآوری حقوق به مردم نيست. تعيين کردن تکليف برای مردم گشته‌است. شناسائی از خود‌بيگانگی‌ها و آگاه کردن مرد ما از آنها، اين‌است کار روزنامه‌نگار.
● افشای ترسهای مجازی و نيز ترسهای واقعی که قدرتمدارها ايجاد می‌کنند، کار روزنامه‌نگار هست، اما ايجاد ترس و نااميدی، کار او نيست و می‌بايد از آن اجتناب کند.
● می‌دانيم که، از سانسورها، يکی گم کردن صدای حق، با ايجاد قيل و قال است و اين‌کار را روزنامه‌نگاران در خدمت قدرتمدارها می‌کنند. بر روزنامه‌نگار درخور اين عنوان است که مأمور چنين سانسوری نگردد.
● تبليغ کيش شخصيت، غير از اين‌که تبليغ قدرت و قدرتمداری است، متضمن سه سانسور است: سانسور بيان و قلمها و سانسور شخصی که پرستش او کيش می‌شود و ممنوع کردنش از انديشيدن و رهائی جستن از تجسم زورمداری که شده‌است و سانسور جمهور مردم به ترتيبی که نتوانند مشکلهای خويش را برزبان بياورند. بر روزنامه‌نگار است که خود را در حد مأمور تبليغ کيش شخصيت بی‌مقدار نکند.
بدين‌سان، هرگاه روزنامه‌نگاران حق کنند و حق گويند و از کردن و گفتن ناحق پرهيز کنند، وسائل ارتباط جمعی کارآترين رکن مردم سالاری می‌شود در جلوگيری از فساد آن و در رشد جامعه و در نقد مردم سالاری و سمت تکامل درپيش گرفتن آن.
به بخش دوم پرسش‌ها، در نوشته بعدی، پاسخ خواهم داد.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016