چهارشنبه 4 دی 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

شمه ای از لذت همنشینی: سروش دباغ

سروش دباغ
نخستین بار حسین معصومی همدانی را با مقالۀ « سپهری و مشکل شعرامروز» شناختم. چون سالهاست با «هشت کتاب» مأنوسم، عموم جستارهایی را که دربارۀ شعر و نقاشی سپهری منتشر می شود، دنبال می کنم و می خوانم؛ از اینرو مقالۀ ایشان را با اشتیاق فراوان خواندم و لذت بردم.

تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


طنز حافظی در نگاه معصومی همدانی به دنیا مشهود است

سروش دباغ

نخستین بار حسین معصومی همدانی را با مقالۀ « سپهری و مشکل شعرامروز» شناختم. چون سالهاست با «هشت کتاب» مأنوسم، عموم جستارهایی را که دربارۀ شعر و نقاشی سپهری منتشر می شود، دنبال می کنم و می خوانم؛ از اینرو مقالۀ ایشان را با اشتیاق فراوان خواندم و لذت بردم. همان ایام بود که ترجمۀ ایشان از کتاب «فلسفه علوم طبیعی» نوشته کارل همپل را در مطالعه گرفتم.

سپس نام ایشان را در مقدمۀ «حافظ نامه»، اثر خواندنیِ بهاءالدین خرمشاهی، حافظ پژوه و قرآن پژوۀ معاصر دیدم و دریافتم دکتر معصومی با ادبیات فارسیِ کلاسیک نیز انس بسیار دارد.

ابتدای دهۀ هشتاد شمسی، ایشان برای سخنرانی دربارۀ کتاب « شأن علم» که به قلم ایشان به فارسی برگردانده شده، به «مؤسسۀ معرفت و پژوهش» آمدند؛ آن روز اولین بار بود که ایشان را ملاقات کردم و از سخنرانی و گفتگوی با ایشان بهرۀ زیادی بردم. در بهار سال 85 شمسی، پس از اتمام تحصیلاتم در انگلستان به ایران بازگشتم و به سمت استادیار و عضو هیئت علمی در «مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» مشغول به کار شدم. هنوز چندی نگذشته بود که دکتر معصومی نیز به مؤسسه منتقل شدند و من این بخت را یافتم که در مدت قریبِ به پنج سال که آنجا کار می کردم و مشغول درس و مشق بودم، در جلساتِ متعددی خدمت ایشان برسم و از همصحبتی و گفتگوی با ایشان حظ وافر ببرم.

دکتر معصومی محققِ متضلّعی است و در چند حوزه کارکرده؛ در حوزۀ تاریخ علم دکتری گرفته و کار تخصصی کرده و مقالات متعددی نوشته و برخی آثار را به فارسی برگردانده، در فلسفۀ علم و فلسفۀ ریاضی و فیزیک جدید صاحب تألیف و ترجمه است؛ کتابی را دربارۀ فلسفۀ دکارت به فارسی برگردانده؛ همچنین مجموعۀ اشعاری را به فارسی ترجمه کرده و در قالب کتابی منتشر کرده، دربارۀ شعر سپهری مقاله نوشته و سالها عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است. هنگامی که با او هم صحبت می شوی، از حجم اطلاعات تاریخی، دینی، ادبی، فلسفی و ذهن وقاد او حقیقتا لذت می بری و سیر نمی شود. نکته سنجی، باریک بینی و طنز قوی و دلنشینی که در کلامش موج می زند، مثال زدنی است؛ شخصا در آن سالیان بارها نکات، خاطرات و داستان های تأمل برانگیز و آموزنده ای از ایشان شنیدم. هر از گاهی نیز که مجالِ طرح مباحث فلسفی پدید می آمد، از بصیرت های انتزاعیِ ایشان بهره می بردم.

در سال 1389، به اتفاق دیگر همکاران عزیز، سلسله جلساتی در حوزه فلسفۀ دین و اسلام شناسی در مؤسسۀ حکمت و فلسفه داشتیم و دربارۀ مقالاتِ برخی از متفکران و اندیشمندان معاصر مسلمان با هم بحث و گفتگو می کردیم؛ دکتر معصومی در آن جلسات به طور منظم شرکت می کرد و با یادآوری نکات تاریخی و الاهیاتیِ متعدد، بر غنای مباحث می افزود. علاوه بر این، ایامی که ایران بودم، در جلسات هفتگی که چهارشنبه ها در محل نشر « هرمس» برگزار می شد، نسبتا مرتب شرکت می کردم. تنی چند از مترجمان و مؤلفان و دانشگاهیان در آن جلساتِ فرهنگی شرکت می کردند؛ دکتر معصومی از اعضاء ثابتِ آن نشست ها بود و حضورش و نکاتی که طرح می کرد، رونق زیادی به جلسات می بخشید .

شخصیت دکتر معصومی را خیلی دوست دارم، تواضع و صمیمیت و سلامت نفسِ او مثال زدنی است، طنز زیبایی هم که همیشه چاشنی کلام اوست و از ذهن خلاق و نکته سنج او پرده بر می گیرد، همسخنی با او را دل انگیز و به یاد ماندنی می کند، به نحوی که هیچگاه گردِ ملالت و کهنگی بر آن نمی نشیند؛ محضر او « به شیوۀ باران پر از طراوت تکرار است». چندین بار نیز از سر لطف سخنانِ طنزآمیزی دربارۀ کار و بار من در حضور خودم و در جمع دوستان و همکارانِ همدل گفتند که هر گاه آن تعابیر را در این سوی دنیا به خاطر می آورم، بی اختیار لبخند بر لبانم نقش می بندد و آن خاطرات شیرین در ذهن و ضمیرم زنده می شود. شخصیت ایشان برایم تداعی کنندۀ مفهوم عمیقِ « رندی» در دیوان حافظ و سلوک حافظی است؛ کسی که فنا و زوال پذیریِ این جهان را به رأی العین دریافته، بر خلاف بسیاری به آن چندان دل نبسته و با رضایت و طمأنینه و آرامش و بدور از هیاهو، کار علمی و فرهنگی خود را انجام می دهد، که « حیف باشد دل دانا که مشوش باشد». در عین حال، طنز حافظی در نگاه دکتر معصومی به دنیا و آنچه در آن می گذرد آشکار است؛ مرد شادکام و شادخواری است که بر نیک و بد جهان همچو شرر می خندد و با طراوت و تازگی و سرخوشی بر سر مهر است و غم و اندوه را گردن زده است، که « دمی با غم بسر بردن جهان یکسر نمی ارزد» و « رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش». هنگامیکه دریافتم دلی در گروی سپهری دارند و از ایشان شنیدم دفاتر « صدای پای آب» و « حجم سبز» را خیلی پسندیده و روزگاری بخش هایی از آن را در خاطره و حافظۀ خود داشته اند، ارادتم به ایشان بیشتر شد.

خرسندم که به همت و ابتکار دست اندرکارانِ نشریۀ وزین « اندیشه پویا»، جشن نامه ای به مناسبت در رسیدن شصت وپنجمین سالروزِ تولد دکتر معصومی همدانی تدارک دیده شده است. سطور فوق ادای دینِ خردی است در حق کسی که از او آموخته و از همنشینی با او حظّ و بهرۀ بسیار برده و برایش احترامِ فراوان قائلم. آرزو کنیم جناب معصومی برای سالیان سال زنده باشند و جامعه فرهنگی و علمی ایران از آثار ایشان، کما فی السابق استفاده کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016