شنبه 16 فروردین 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فاجعه و فلاکت زیست محیطی٬ احمد فعال

احمد فعال
بنا به منابع رسمي، 75 درصد از سرزمين ايران كويري است. فاجعه از جايي آغاز مي‌شود كه سالانه بر وسعت كوير در ايران بشدت افزوده مي‌شود. هر سال یک و نیم میلیون هکتار 9) درصد) از خاک‌های مرغوب ایران به بیابان تبدیل می‌شود و سالانه یک تا یک و نیم هکتار به مساحت کویرهای ایران افزوده می‌شود. این در حالی است که برای تشکیل هر سانت خاک 100 سال زمان لازم است.

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


اندازه تخریب محیط زیست در هر کشور تابعی است از اندازه خشونت. خشونت‌های پنهاني که از راه سرگرمی تولید می‌شوند، باید بر اندازه خشونت‌ها افزود. نظام سرمایه‌داری لیبرال به موجب عقلانی شدن کسب و کار، خشونت‌ها را از راه پنهان اعمال می‌کند. به همین دلیل تخریب محیط زیست، یا به کشورهای دیگر منتقل می‌شوند و یا به موجب ارزش افزوده کالائی، توجیهی در خور نیازهای مادی بشریت، و ای بسا، توجیهی در دفاع از حقوق جامعه‌ها پیدا می‌کنند. یکی از علائم و نشانه‌های کشورهای توسعه یافته از کشورهای توسعه نیافته، امکان دفاع و یا بی‌پناه بودن محیط زیست است. دفاع از محیط زیست در کشورهای توسعه یافته وجود دارد، اما روند پنهان کردن خشونت و انتقال جریان تخریب محیط زیست به کشورهای دیگر، امکان دفاع از محیط زیست را عملاً بی‌ثمر و یا دستکم کم‌اثر می‌کند. در ملل توسعه يافته، طرفداران محيط زيست نقش مهمی در صحنه زندگی اجتماعی و در صحنه سیاست ایفاء می‌کنند، اما کار اساسی‌ای به پیش نمی‌برند. فریاد اعتراضی طرفداران محیط زیست با استفاده از قایق‌های کوچک، در برابر کشتی‌های غول‌آسایی که با هدف آزمایش برنامه‌های هسته‌ای در وسط اقیانوس انجام می‌گیرد، از جمله اخبار و تصاویری است که بارها از دید جهانیان گذشته است. به عنوان مثال، در سال 1985 دولت فرانسه با یکی از بزرگترين‌ بحران‌هاي‌ تاريخ‌ معاصر مواجه شد‌. اين‌ بحران‌ حاصل‌ برخورد ميان‌ نيروهاي‌ طرفدارمحيط‌ زيست‌ و نيرهاي‌ سياسي‌ و قدرت‌مدار جامعه‌ صنعتي‌ بود‌. قایق مربوط به طرفداران صلح، توسط‌ غواصاني‌ كه‌ عضو سازمان‌ امنيت‌ فرانسه‌ DGSE بودند و بوسيله‌ دو بمب‌ منفجر گرديد. هدف‌‌ غواصان‌ از كار انداختن‌ قایق و در نتيجه‌، از كار انداختن‌ اجتماع‌ تبليغاتي‌ بود كه‌ توسط‌ طرفدارن‌ صلح‌ سبز بر عليه‌ آزمايشات‌ اتمي‌ فرانسه‌ تدارك‌ ديده‌ شده‌ بود. تحقیقات پليس‌ نيوزلند نشان داد بمب‌گذاری در قایق با دخالت‌ مستقيم‌ سازمان‌ امنيت‌ فرانسه‌ DGSE انجام شده است. چند روز بعد روزنامه‌ مشهور لوموند اقدام‌ به‌ درج‌ خبري‌ تحت‌ عنوان‌ "غيرقابل‌ انكار" نمود كه‌ خبر از دخالت‌ غيرقابل‌ انكار سازمان‌ امنيت‌ اين‌ كشور مي‌داد. اين‌ مقاله‌ به‌ تنهايي‌ دولت‌ فرانسه‌ را زير فشار افكار عمومي،‌ با بحراني‌ سخت‌ روبرو ساخت‌. بطوريكه مطبوعات روسوايي دولت فرانسه را با رسوايي ماجراي واترگيت مقايسه مي‌كردند.
محیط زیست در کشورهای در حال توسعه، بویژه آنچه که به کشور ایران مربوط می‌شود، کاملا بی‌دفاع و بی‌پناه است.

آمارهايي كه از وضعيت محيط زيست ارائه مي‌شوند، به حدي دهشناك است، كه جز فاجعه نهايي و يا مرگ دستجمعي، چيزي بر آن نمي‌توان گذاشت. در يادداشتي كه روز سيزده بدر امسال در صفحه فيسبوك گذاشتم، توجه دوستان را به فهرستي از تخريب محيط زيست جلب كردم، كه هر يك به تنهايي روايت روشني از يك فاجعه بزرگ ارائه مي‌داد. اكنون توجه شما را به اين فهرست جلب مي‌كنم:

بنا به منابع رسمي، 75 درصد از سرزمين ايران كويري است. فاجعه از جايي آغاز مي‌شود كه سالانه بر وسعت كوير در ايران بشدت افزوده مي‌شود. هر سال یک و نیم میلیون هکتار 9) درصد) از خاک‌های مرغوب ایران به بیابان تبدیل می‌شود و سالانه یک تا یک و نیم هکتار به مساحت کویرهای ایران افزوده می‌شود. این در حالی است که برای تشکیل هر سانت خاک 100 سال زمان لازم است.
حدود ۳۹۰ هزار هکتار از اراضي درياچه اروميه تبديل به کوير شده است، که از آن به عنوان بزرگترين رخداد بيابان‌زايي قرن ۲۱ ياد مي‌شود.

تخریب جنگل‌ها از سوی مافیاهاي تجاري روزافزون شده است، در هر ثانیه 360 متر مربع از سطح جنگل‌ها و مراتع کشور تخریب می‌شوند .در هر 5 سال یک میلیون هکتار از جنگل‌های ایران نابود می‌شود. سالانه یک و نیم درصد از جنگل‌های ایران از دست می‌رود. اگر این روند ادامه یابد در 60 سال آینده اثری از جنگل‌های امروز ایران باقی نخواهد ماند. در حال حاضر با تخریب 33 درصد از جنگل‌های ایران، وسعت 18 میلیون هکتاری این جنگل‌ها به 12 میلیون هکتار کاهش یافته است. آقاي دکتر ناصر کرمی، روزنامه‌نگار و اقلیم‌شناس معتقد است: «تصور می‌کنم مشکل تخریب جنگل‌ها در اکثر نقاط جهان وجود دارد، اما چرا ایران که از نظر نسبت مساحت جنگل به کل مساحت کشور حتی در شمار 100 کشور اول برخوردار از پهنه‌های جنگلی نیست، اما در شمار شش کشور اول مخرب جنگل قرار دارد؟»
بر اساس گزارشي كه در سال 2012 دانشگاه ييل در باره وضعيت عملكرد و وضعيت پايداري زيست محيطي منتشر كرده است و بنا بر شاخص‌هاي بين‌المللي، از ميان 132 كشور جهان، كشور ايران با 36 پله تنزل در رتبه 114 قرار گرفته است.
وب‌سایت "ایران پرایمر" در گزارشی که هفتم آبانماه منتشر کرد، به وضعیت وخیم محیط زیست در ایران پرداخته است. اين وب‌سايت با اشاره به مصاحبه آقاي عيسي كلانتري وزير اسبق كشاورزي با روزنامه قانون و از قول او مي‌نويسد: «ایران در حال حاضر با چالش‌های فزاینده در عرصه محیط زیست دست به گریبان است که بیش از دشمنان خارجی یا مشکلات سیاسی داخلی برای ثبات دراز مدت کشور خطر دارند». او اضافه مي‌كند كه :«فلات ایران دارد غیرقابل سکونت می‌شود و کسی به این فکر نیست».

ايلنا از قول مشاور امور زنانِ رئيس سازمان حفاظت محيط زيست گزارش مي‌دهد كه: «آلودگی هوا به بسياری از گروه‌ها در جامعه آسيب می‌زند. برای نمونه ۳۰ درصد از ناباروری‌ها در تهران و کلانشهر‌ها به علت آلودگی هوا به وجود آمده است. همچنين آلودگی هوا بر IQ کودکان زير سن دبستان نيز تاثيرات بدی می‌گذارد».
به گفته رئیس مرکز تحقیقات سرطان ایران، بیشترین رشد سرطان در جهان مربوط به ایران است. آقاي محمد اسماعیل اکبری در مقايسه‌اي وضعيت رشد سرطان در ايران را چنين توضيح مي‌دهد: «۱۸ درصد سرطان‌ها در کشور مربوط به سرطان‌های کودکان است که حدود ۵۰ درصد سرطان‌های کودکان به مرگ می‌انجامد. این در حالی است که این آمار در دنیا حدود ۳۰ درصد است». يك عضو هیات مدیره انجمن علمی جراحان عمومی ایران، شیوع سرطان در کشور را غیرمتعارف خوانده است .به گفته او «تغییر به وجود آمده در روند ابتلاء به سرطان و افزایش شیوع این بیماری در ایران، طبیعی به نظر نمی‌رسد. اين درحالي است سن ابتلاء به برخی سرطان‌ها در کشور پایین آمده است».

با وصفي كه گذشت به جرأت می‌توان محیط زیست را خانه‌ای بی‌صاحب تلقی کرد، كه از هر چهار سوي آن در معرض تهاجم و تهدید قرار گرفته است. بنگاههای اقتصادی خودکامه، از راه نفوذهاي رسمي، دستگاه‌هاي دولتي و رسمي از راه بي‌تفاوتي، شهرداري‌ها با هدف خودكفائي و كسب درآمد بيشتر، و سرانجام اداره راهنمايي و رانندگي از راه پول‌هاي باد آورده، هر يك به نوبه خود محيط زيست را در معرض تاخت و تاز قرار داده‌اند. به غیر از دهها علائم و شواهد دیگری که در این یادداشت نیامده‌اند، تنها و تنها یکی از اشارات فوق به ما هشدار می‌دهد که محیط زیست در سرزمین ما، در مرزهای فاجعه و فلاکت و ستم و ستم و ستم قرار دارد. هیچ گوشی و هیچ چشمی بطور جدی و پیگیرانه، بدهکار ستم و فلاکت روزافزونی که بر سرنوشت محیط زیست می گذرد، نیست. گویی ندای طبیعت به گوش هیچکس نمی‌رسد. ارائه آمار و پرداختن هر از گاهی به وضعیت فلاکت بار محیط زیست در یکی از نشریات، خبر از فاجعه‌ای که دیر یا زود بیخ گلوی همه ما را خواهد گرفت، نمی‌دهد. پرسیدنی است، چرا فاجعه و فلاکت محیط زیست برای ما مسئله نیست؟ چرا فاجعه و فلاکت محیط زیست دغدغه خاطر مسئولین سیاسی کشور نیست؟ آیا وضعیت بیش از حد سیاست‌زدگي و رشته دراز تعهدات سیاسی و ایدئولوژیکِ مسئولین، نیست که فاجعه و فلاکت محیط زیست را در نمی یابند؟ فاجعه و فلاکتی که می‌رود تا کل کشور را و کل جمعیت را در کام تخریب عمومی و مرگ دستجمعی فرو ببرد؟ آیا باید صبح از خواب بیدار شویم، و خبر اول رسانه‌ها این باشد که 5 میلیون تهرانی در معرض سرطان هستند، تا فاجعه و فلاکت محیط زیست، به جزئی از مسئله‌ها و دغدغه خاطرهای مسئولین سیاسی کشور بدل شود؟
واقیعت این است که وقتی با خود فکر می کنیم، خواهیم یافت که چرا به غیر از رشته دراز تعهدات سیاسی و ایدئولوژیک، رشته درازی از منافع وجود دارند، که همه از آن سود می‌برند. شرکت‌های خودروسازی، تنها به سود و سود و سود فکر می‌کنند و از اینکه شهر تهران (بسیاری از شهرهای بزرگ نیز به صف تهران پیوسته‌اند) به یک پارکینگ عمومی خودروها تبدیل شده است، اصلا و اصلا و اصلا اهمیت نمی‌دهند. رئیس پلیس راهور می گوید روزانه 800 خودرو وارد تهران می‌شود. این عدد، یعنی سالانه 290 هزار اتوموبیل به حجم اتوموبیل‌های فعلی تهران افزودن. تا همین سه سال گذشته، در ایام عید، تهران به خلوت‌ترین شهر ایران تبدیل می‌شد. حرکت و جابجایی از یک نقطه به دورترین نقطه در کمترین مدت زمان صورت می‌گرفت. اما در یکی سه سال اخیر، ایام عید با ایام دیگر تقریباً هیچ فرقی ندارند. آیا مردم به دلیل فقر و تنگدستی و ناتوانی، دیگر به مسافرت نمی‌روند؟ آیا حجم اتوموبیل‌ها به اندازه‌ای است که هرقدر هم مردم از شهر خارج شوند، باز چیزی از وضعیت پارکینگ شدن تهران نمی‌کاهد؟ آیا هجوم بی‌رویه مهاجرت‌ها و ساخت و سازهای بی‌رویه است که شهر تهران را از نفس انداخته است؟ به هر یک که دست بگذارید، خبر از فاجعه و فلاکت محیط زیست می‌دهد. به غیر از منافع شرکت‌های خودروسازی، شهرداری‌ها از راه ساخت و سازهای بی‌رویه، جریمه، حق تراکم و دهها ترفندهای دیگر، از وضعیت موجود سودهای سرشار می‌برند. گاه مجوز فروريختن ساختمان‌هايي داده مي‌شوند، كه در هر كجاي دنيا نمي‌توانست سنگين‌ترين جرم و مجازات را متوجه شهرداري‌ها نكند. اما در شهرما و در ايران ما سالانه مجوز فروريختن هزاران قسم از اين بناها صادر مي‌شود. اداره راهنمایی و رانندگی بی‌نصیب از سودهای بادآورده‌ای که از راه فاجعه و فلاکت زیست محیطی حاصل شده است، نیست. اداره راهنمایی و رانندگی نه تنها به سودهای بادآورده و نجومی از راه جرائم رانندگی دست یافته است، بلکه در بودجه سال جاری نيز، متعهد است تا بخشي از درآمدهاي نجومي خود را به كمك دولت برساند. در حالی که درآمد کارمندان در مجموع سه سال کمتر از 60 درصد افزایش داشته اشت، پیش‌بینی شده است که درآمد ناشی از جرائم رانندگی 300 درصد افزایش یابد. بر اساس لایحه بودجه سال 1393 پیش‌بینی شده است که دولت مبلغ یک میلیارد و 620 میلیون تومان از محل جرائم رانندگی کسب درآمد کند. پس ملاحظه می‌کنید که چگونه وضعیت جاری برای همه سود‌آور است؟ به علاوه اوضاع سیاسی و نظم موجود کشور یک سود پنهان و سرشار هم از وضعیت فاجعه‌بار و فلاکت‌بار محیط زیست می‌برد. این سود، کلاف پیچیده و سردرگمی است که نظام پیچیده و پرتراکم شهری به دور مردم تنیده است. مردم با تخلیه فشارهای رواني و عصبی خود علیه یکدیگر، و با از دست دادن زمان و نداشتن وقت کافی برای رسیدن به مسائل دیگر، سوراخ دعا را گم می‌کنند. بدین‌ترتیب است که وضع موجود خود را در همهمه شهری پنهان می‌کند، و دستکم تا به وجود نیامدن اتفاق خاص در ایمن می‌شود. خوب چه کسی است که از این همه سود چشم پوشی کند؟

جنگنده، مستقل، مطلع و عاشق

آیا برای فاجعه و فلاکتی که از سالیان دور در پیشاروی ما قرار دارد، راه حلی هست؟ آیا باید منتظر فاجعه‌ای نشست که همه و یا اکثریتی از همه ،علیل و کور و کچل و سرطانی در کوچه و خیابانها دراز کشیده باشند؟ آیا باید منتظر روزی نشست که سراسر با یک کشور بیابانی روبرو باشیم و شهرهایش، انباشته‌ای از آهن‌های غراضه‌ای باشند که نفس از ریه‌های شهر گرفته‌اند؟ آیا با وجود همه منافع سرشار از یک طرف و با وجود رشته‌های طول و دراز تعهدات سیاسی، قابل تصور است که در وضعیت نظم موجود، راه حلی وجود داشته باشد؟ تردید ندارم که این سطور را برای کس و یا کسانی نمی‌نویسم که در سررشته تعهدات و منافع خود غرق شده‌اند، و مسئله محیط زیست، مسئله آنان نیست. با این وجود، ممکن است کسانی وجود داشته باشند که نه چندان سر درگریبان آن تعهدات داشته باشند و نه چندان سر در سودای آن منافع. به علاوه این سطور را از این رو می‌نویسم که دستکم به خوانندگان هشدار دهم، اگر به مسئله محیط زیست فکر می‌کنند، فکر کردن تنها کافی نیست، باید هم از یکسو به مسئله آنها تبدیل شود، و هم از سوی دیگر، مسئله محیط زیست را به عنوان هولناکترین و دهشناکترین مسئله زیست خود، به یک جریان اندیشه تبدیل کنند.

با وجود شرایط بس دهشناک محیط زیست، و با وجود تسلط مافیاهای تجاری بر منافع حاصل از تخریب محیط زیست، اداره چنين محيطي به كاري بس سترگ و معجزه‌آسا نيازمند است. بدون اعجاز و سترگي كار، از سرعت ويراني محيط كاسته نمي‌شود. ايستادگي در مقابل تسلط مافياهاي تجاري به اعلام جنگ شبيه مي‌ماند، تا به چند دستورالعمل اداري. پس نخستين ويژگي مديريت محيط زيست، بايد جنگندگي آن باشد. مديريت محيط زيست از همان آغاز تا امروز در خواب خرگوشي است. تلاش‌ها و دستورالعمل‌ها، اگر با جنگندگي و روحيه جنگنده همراه نباشند، عملاً به كار كسي مي‌ماند كه بجاي دزدگرفتن، دزدگير به كاهدون مي‌بندد. مدير و رئيسي كه هرگاه با او صحبت مي‌شود و يا مردم چهره سرد، خمود و خسته او را در تصوير تلويزيوني مي‌بينند، چنان است كه گويي تازه از خواب بيدار شده است، به چه كار محيط زيست مي‌آيد؟ دومين و مهمترين ويژگي مديريت محيط زيست، استقلال او از هرگونه تعهدات و ملاحظات سياسي است. ساير تعهداتي كه در ذيل سياست تعريف مي‌شوند و يا تعهداتي كه سايه بر سياست انداخته‌اند، بشدت مخل ويژگي استقلال طلبي محيط زيست است. مديريت محيط زيست بايد هيچ ملاحظه‌اي، جز ملاحظه محيط زيست را در دستور كار خود قرار ندهد. ملاحظات بدترين ويروس سياست و بدترين ويروس مديريت است. ملاحظات فرآورده‌ي گفتمان مصلحت‌انديشي و مصلحت‌گرايي است. در گفتمان مصلحت‌انديشي و مصلحت‌گرايي، محيط زيست تنها بكار فربه كردن مافياهاي تجاري مي‌آيد. اكنون وقتي عدم استقلال و سررشته دراز تعهدات سياسي و تفصيل ملاحظات مديريت محيط زيست را فهرست كنيد، خواهيد يافت كه اين مديريت چاره جز بيچارگي محيط زيست در اختيار ندارد.

از توضيح اضافي دو ويژگيِ مطلع بودن و عشق به محيط زيست داشتن در مي‌گذرم. شايد وقتي اين دو ويژگي از ذهن نويسنده مي‌گذشت، بيشتر تصوير مردي در ذهن او بود كه علاوه بر دو ويژگي جنگندگي و استقلال، او را هم مطلع مي‌شناخت و هم عاشق. آقاي دكتر اسماعيل كهرم را بيش از اين نمي‌شناسم، اما اين چهار ويژگي را كه در باره ويژگي‌هاي مديريت محيط زيست ترسيم كردم، بيشتر بنا به تصويري بود كه از ساليان دور، از او در ذهن داشتم. بخشي از علاقه و دغدغه خاطر من نسبت به محيط زيست، مرهون شور و حرارتي است كه در كلام او وجود دارد.
www.ahmadfaal.com

ahmad_faal@yahoo.com


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016