گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
16 فروردین» فاجعه و فلاکت زیست محیطی٬ احمد فعال11 دی» چرا بورژوازی در ايران ماهيت تبهکارانه دارد؟ احمد فعال 22 آبان» آيا مشی امام حسين يک استثناء بود؟ احمد فعال 26 شهریور» الاهيات آزادی (قسمت پنجم و پايانی)، احمد فعال 17 شهریور» اخلاقي كردن دين (بخش چهارم)، احمد فعال
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! فاجعه و فلاکت زيست محيطی، احمد فعالمديريت محيط زيست بايد هيچ ملاحظهای، جز ملاحظه محيط زيست را در دستور کار خود قرار ندهد. ملاحظات بدترين ويروس سياست و بدترين ويروس مديريت است. ملاحظات فرآوردهی گفتمان مصلحتانديشی و مصلحتگرايی است. در گفتمان مصلحتانديشی و مصلحتگرايی، محيط زيست تنها بکار فربه کردن مافياهای تجاری میآيد. اکنون وقتی عدم استقلال و سررشته دراز تعهدات سياسی و تفصيل ملاحظات مديريت محيط زيست را فهرست کنيد، خواهيد يافت که اين مديريت چاره جز بيچارگی محيط زيست در اختيار ندارد
اندازه تخريب محيط زيست در هر کشور تابعی است از اندازه خشونت. خشونتهای پنهانی که از راه سرگرمی توليد میشوند، بايد بر اندازه خشونتها افزود. نظام سرمايهداری ليبرال به موجب عقلانی شدن کسب و کار، خشونتها را از راه پنهان اعمال میکند. به همين دليل تخريب محيط زيست، يا به کشورهای ديگر منتقل میشوند و يا به موجب ارزش افزوده کالائی، توجيهی در خور نيازهای مادی بشريت، و ای بسا، توجيهی در دفاع از حقوق جامعهها پيدا میکنند. يکی از علائم و نشانههای کشورهای توسعه يافته از کشورهای توسعه نيافته، امکان دفاع و يا بیپناه بودن محيط زيست است. دفاع از محيط زيست در کشورهای توسعه يافته وجود دارد، اما روند پنهان کردن خشونت و انتقال جريان تخريب محيط زيست به کشورهای ديگر، امکان دفاع از محيط زيست را عملاً بیثمر و يا دستکم کماثر میکند. در ملل توسعه يافته، طرفداران محيط زيست نقش مهمی در صحنه زندگی اجتماعی و در صحنه سياست ايفاء میکنند، اما کار اساسیای به پيش نمیبرند. فرياد اعتراضی طرفداران محيط زيست با استفاده از قايقهای کوچک، در برابر کشتیهای غولآسايی که با هدف آزمايش برنامههای هستهای در وسط اقيانوس انجام میگيرد، از جمله اخبار و تصاويری است که بارها از ديد جهانيان گذشته است. به عنوان مثال، در سال ۱۹۸۵ دولت فرانسه با يکی از بزرگترين بحرانهای تاريخ معاصر مواجه شد. اين بحران حاصل برخورد ميان نيروهای طرفدارمحيط زيست و نيرهای سياسی و قدرتمدار جامعه صنعتی بود. قايق مربوط به طرفداران صلح، توسط غواصانی که عضو سازمان امنيت فرانسه DGSE بودند و بوسيله دو بمب منفجر گرديد. هدف غواصان از کار انداختن قايق و در نتيجه، از کار انداختن اجتماع تبليغاتی بود که توسط طرفدارن صلح سبز بر عليه آزمايشات اتمی فرانسه تدارک ديده شده بود. تحقيقات پليس نيوزلند نشان داد بمبگذاری در قايق با دخالت مستقيم سازمان امنيت فرانسه DGSE انجام شده است. چند روز بعد روزنامه مشهور لوموند اقدام به درج خبری تحت عنوان "غيرقابل انکار" نمود که خبر از دخالت غيرقابل انکار سازمان امنيت اين کشور میداد. اين مقاله به تنهايی دولت فرانسه را زير فشار افکار عمومی، با بحرانی سخت روبرو ساخت. بطوريکه مطبوعات روسوايی دولت فرانسه را با رسوايی ماجرای واترگيت مقايسه میکردند. محيط زيست در کشورهای در حال توسعه، بويژه آنچه که به کشور ايران مربوط میشود، کاملا بیدفاع و بیپناه است. آمارهايی که از وضعيت محيط زيست ارائه میشوند، به حدی دهشناک است، که جز فاجعه نهايی و يا مرگ دستجمعی، چيزی بر آن نمیتوان گذاشت. در يادداشتی که روز سيزده بدر امسال در صفحه فيسبوک گذاشتم، توجه دوستان را به فهرستی از تخريب محيط زيست جلب کردم، که هر يک به تنهايی روايت روشنی از يک فاجعه بزرگ ارائه میداد. اکنون توجه شما را به اين فهرست جلب میکنم: • بنا به منابع رسمی، ۷۵ درصد از سرزمين ايران کويری است. فاجعه از جايی آغاز میشود که سالانه بر وسعت کوير در ايران بشدت افزوده میشود. هر سال يک و نيم ميليون هکتار ۹) درصد) از خاکهای مرغوب ايران به بيابان تبديل ميشود و سالانه يک تا يک و نيم هکتار به مساحت کويرهای ايران افزوده ميشود. اين در حالی است که برای تشکيل هر سانت خاک ۱۰۰ سال زمان لازم است. • حدود ۳۹۰ هزار هکتار از اراضی درياچه اروميه تبديل به کوير شده است، که از آن به عنوان بزرگترين رخداد بيابانزايی قرن ۲۱ ياد میشود. • تخريب جنگلها از سوی مافياهای تجاری روزافزون شده است، در هر ثانيه ۳۶۰ متر مربع از سطح جنگلها و مراتع کشور تخريب ميشوند .در هر ۵ سال يک ميليون هکتار از جنگلهای ايران نابود ميشود. سالانه يک و نيم درصد از جنگلهای ايران از دست ميرود. اگر اين روند ادامه يابد در ۶۰ سال آينده اثری از جنگلهای امروز ايران باقی نخواهد ماند. در حال حاضر با تخريب ۳۳ درصد از جنگلهای ايران، وسعت ۱۸ ميليون هکتاری اين جنگلها به ۱۲ ميليون هکتار کاهش يافته است. آقای دکتر ناصر کرمی، روزنامهنگار و اقليمشناس معتقد است: «تصور میکنم مشکل تخريب جنگلها در اکثر نقاط جهان وجود دارد، اما چرا ايران که از نظر نسبت مساحت جنگل به کل مساحت کشور حتی در شمار ۱۰۰ کشور اول برخوردار از پهنههای جنگلی نيست، اما در شمار شش کشور اول مخرب جنگل قرار دارد؟» • بر اساس گزارشی که در سال ۲۰۱۲ دانشگاه ييل در باره وضعيت عملکرد و وضعيت پايداری زيست محيطی منتشر کرده است و بنا بر شاخصهای بينالمللی، از ميان ۱۳۲ کشور جهان، کشور ايران با ۳۶ پله تنزل در رتبه ۱۱۴ قرار گرفته است. • وبسايت "ايران پرايمر" در گزارشی که هفتم آبانماه منتشر کرد، به وضعيت وخيم محيط زيست در ايران پرداخته است. اين وبسايت با اشاره به مصاحبه آقای عيسی کلانتری وزير اسبق کشاورزی با روزنامه قانون و از قول او مینويسد: «ايران در حال حاضر با چالشهای فزاينده در عرصه محيط زيست دست به گريبان است که بيش از دشمنان خارجی يا مشکلات سياسی داخلی برای ثبات دراز مدت کشور خطر دارند». او اضافه میکند که :«فلات ايران دارد غيرقابل سکونت میشود و کسی به اين فکر نيست». • ايلنا از قول مشاور امور زنانِ رئيس سازمان حفاظت محيط زيست گزارش میدهد که: «آلودگی هوا به بسياری از گروهها در جامعه آسيب میزند. برای نمونه ۳۰ درصد از ناباروریها در تهران و کلانشهرها به علت آلودگی هوا به وجود آمده است. همچنين آلودگی هوا بر IQ کودکان زير سن دبستان نيز تاثيرات بدی میگذارد». • به گفته رئيس مرکز تحقيقات سرطان ايران، بيشترين رشد سرطان در جهان مربوط به ايران است. آقای محمد اسماعيل اکبری در مقايسهای وضعيت رشد سرطان در ايران را چنين توضيح میدهد: «۱۸ درصد سرطانها در کشور مربوط به سرطانهای کودکان است که حدود ۵۰ درصد سرطانهای کودکان به مرگ میانجامد. اين در حالی است که اين آمار در دنيا حدود ۳۰ درصد است». يک عضو هيات مديره انجمن علمی جراحان عمومی ايران، شيوع سرطان در کشور را غيرمتعارف خوانده است .به گفته او «تغيير به وجود آمده در روند ابتلاء به سرطان و افزايش شيوع اين بيماری در ايران، طبيعی به نظر نمیرسد. اين درحالی است سن ابتلاء به برخی سرطانها در کشور پايين آمده است». با وصفی که گذشت به جرأت میتوان محيط زيست را خانهای بیصاحب تلقی کرد، که از هر چهار سوی آن در معرض تهاجم و تهديد قرار گرفته است. بنگاههای اقتصادی خودکامه، از راه نفوذهای رسمی، دستگاههای دولتی و رسمی از راه بیتفاوتی، شهرداریها با هدف خودکفائی و کسب درآمد بيشتر، و سرانجام اداره راهنمايی و رانندگی از راه پولهای باد آورده، هر يک به نوبه خود محيط زيست را در معرض تاخت و تاز قرار دادهاند. به غير از دهها علائم و شواهد ديگری که در اين يادداشت نيامدهاند، تنها و تنها يکی از اشارات فوق به ما هشدار میدهد که محيط زيست در سرزمين ما، در مرزهای فاجعه و فلاکت و ستم و ستم و ستم قرار دارد. هيچ گوشی و هيچ چشمی بطور جدی و پيگيرانه، بدهکار ستم و فلاکت روزافزونی که بر سرنوشت محيط زيست می گذرد، نيست. گويی ندای طبيعت به گوش هيچکس نمیرسد. ارائه آمار و پرداختن هر از گاهی به وضعيت فلاکت بار محيط زيست در يکی از نشريات، خبر از فاجعهای که دير يا زود بيخ گلوی همه ما را خواهد گرفت، نمیدهد. پرسيدنی است، چرا فاجعه و فلاکت محيط زيست برای ما مسئله نيست؟ چرا فاجعه و فلاکت محيط زيست دغدغه خاطر مسئولين سياسی کشور نيست؟ آيا وضعيت بيش از حد سياستزدگی و رشته دراز تعهدات سياسی و ايدئولوژيکِ مسئولين، نيست که فاجعه و فلاکت محيط زيست را در نمی يابند؟ فاجعه و فلاکتی که میرود تا کل کشور را و کل جمعيت را در کام تخريب عمومی و مرگ دستجمعی فرو ببرد؟ آيا بايد صبح از خواب بيدار شويم، و خبر اول رسانهها اين باشد که ۵ ميليون تهرانی در معرض سرطان هستند، تا فاجعه و فلاکت محيط زيست، به جزئی از مسئلهها و دغدغه خاطرهای مسئولين سياسی کشور بدل شود؟ واقعیت اين است که وقتی با خود فکر می کنيم، خواهيم يافت که چرا به غير از رشته دراز تعهدات سياسی و ايدئولوژيک، رشته درازی از منافع وجود دارند، که همه از آن سود میبرند. شرکتهای خودروسازی، تنها به سود و سود و سود فکر میکنند و از اينکه شهر تهران (بسياری از شهرهای بزرگ نيز به صف تهران پيوستهاند) به يک پارکينگ عمومی خودروها تبديل شده است، اصلا و اصلا و اصلا اهميت نمیدهند. رئيس پليس راهور می گويد روزانه ۸۰۰ خودرو وارد تهران میشود. اين عدد، يعنی سالانه ۲۹۰ هزار اتوموبيل به حجم اتوموبيلهای فعلی تهران افزودن. تا همين سه سال گذشته، در ايام عيد، تهران به خلوتترين شهر ايران تبديل میشد. حرکت و جابجايی از يک نقطه به دورترين نقطه در کمترين مدت زمان صورت میگرفت. اما در يکی سه سال اخير، ايام عيد با ايام ديگر تقريباً هيچ فرقی ندارند. آيا مردم به دليل فقر و تنگدستی و ناتوانی، ديگر به مسافرت نمیروند؟ آيا حجم اتوموبيلها به اندازهای است که هرقدر هم مردم از شهر خارج شوند، باز چيزی از وضعيت پارکينگ شدن تهران نمیکاهد؟ آيا هجوم بیرويه مهاجرتها و ساخت و سازهای بیرويه است که شهر تهران را از نفس انداخته است؟ به هر يک که دست بگذاريد، خبر از فاجعه و فلاکت محيط زيست میدهد. به غير از منافع شرکتهای خودروسازی، شهرداریها از راه ساخت و سازهای بیرويه، جريمه، حق تراکم و دهها ترفندهای ديگر، از وضعيت موجود سودهای سرشار میبرند. گاه مجوز فروريختن ساختمانهايی داده میشوند، که در هر کجای دنيا نمیتوانست سنگينترين جرم و مجازات را متوجه شهرداریها نکند. اما در شهرما و در ايران ما سالانه مجوز فروريختن هزاران قسم از اين بناها صادر میشود. اداره راهنمايی و رانندگی بینصيب از سودهای بادآوردهای که از راه فاجعه و فلاکت زيست محيطی حاصل شده است، نيست. اداره راهنمايی و رانندگی نه تنها به سودهای بادآورده و نجومی از راه جرائم رانندگی دست يافته است، بلکه در بودجه سال جاری نيز، متعهد است تا بخشی از درآمدهای نجومی خود را به کمک دولت برساند. در حالی که درآمد کارمندان در مجموع سه سال کمتر از ۶۰ درصد افزايش داشته اشت، پيشبينی شده است که درآمد ناشی از جرائم رانندگی ۳۰۰ درصد افزايش يابد. بر اساس لايحه بودجه سال ۱۳۹۳ پيشبينی شده است که دولت مبلغ يک ميليارد و ۶۲۰ ميليون تومان از محل جرائم رانندگی کسب درآمد کند. پس ملاحظه میکنيد که چگونه وضعيت جاری برای همه سودآور است؟ به علاوه اوضاع سياسی و نظم موجود کشور يک سود پنهان و سرشار هم از وضعيت فاجعهبار و فلاکتبار محيط زيست میبرد. اين سود، کلاف پيچيده و سردرگمی است که نظام پيچيده و پرتراکم شهری به دور مردم تنيده است. مردم با تخليه فشارهای روانی و عصبی خود عليه يکديگر، و با از دست دادن زمان و نداشتن وقت کافی برای رسيدن به مسائل ديگر، سوراخ دعا را گم میکنند. بدينترتيب است که وضع موجود خود را در همهمه شهری پنهان میکند، و دستکم تا به وجود نيامدن اتفاق خاص در ايمن میشود. خوب چه کسی است که از اين همه سود چشم پوشی کند؟ جنگنده، مستقل، مطلع و عاشق با وجود شرايط بس دهشناک محيط زيست، و با وجود تسلط مافياهای تجاری بر منافع حاصل از تخريب محيط زيست، اداره چنين محيطی به کاری بس سترگ و معجزهآسا نيازمند است. بدون اعجاز و سترگی کار، از سرعت ويرانی محيط کاسته نمیشود. ايستادگی در مقابل تسلط مافياهای تجاری به اعلام جنگ شبيه میماند، تا به چند دستورالعمل اداری. پس نخستين ويژگی مديريت محيط زيست، بايد جنگندگی آن باشد. مديريت محيط زيست از همان آغاز تا امروز در خواب خرگوشی است. تلاشها و دستورالعملها، اگر با جنگندگی و روحيه جنگنده همراه نباشند، عملاً به کار کسی میماند که بجای دزدگرفتن، دزدگير به کاهدون میبندد. مدير و رئيسی که هرگاه با او صحبت میشود و يا مردم چهره سرد، خمود و خسته او را در تصوير تلويزيونی میبينند، چنان است که گويی تازه از خواب بيدار شده است، به چه کار محيط زيست میآيد؟ دومين و مهمترين ويژگی مديريت محيط زيست، استقلال او از هرگونه تعهدات و ملاحظات سياسی است. ساير تعهداتی که در ذيل سياست تعريف میشوند و يا تعهداتی که سايه بر سياست انداختهاند، بشدت مخل ويژگی استقلال طلبی محيط زيست است. مديريت محيط زيست بايد هيچ ملاحظهای، جز ملاحظه محيط زيست را در دستور کار خود قرار ندهد. ملاحظات بدترين ويروس سياست و بدترين ويروس مديريت است. ملاحظات فرآوردهی گفتمان مصلحتانديشی و مصلحتگرايی است. در گفتمان مصلحتانديشی و مصلحتگرايی، محيط زيست تنها بکار فربه کردن مافياهای تجاری میآيد. اکنون وقتی عدم استقلال و سررشته دراز تعهدات سياسی و تفصيل ملاحظات مديريت محيط زيست را فهرست کنيد، خواهيد يافت که اين مديريت چاره جز بيچارگی محيط زيست در اختيار ندارد. از توضيح اضافی دو ويژگیِ مطلع بودن و عشق به محيط زيست داشتن در میگذرم. شايد وقتی اين دو ويژگی از ذهن نويسنده میگذشت، بيشتر تصوير مردی در ذهن او بود که علاوه بر دو ويژگی جنگندگی و استقلال، او را هم مطلع میشناخت و هم عاشق. آقای دکتر اسماعيل کهرم را بيش از اين نمیشناسم، اما اين چهار ويژگی را که در باره ويژگیهای مديريت محيط زيست ترسيم کردم، بيشتر بنا به تصويری بود که از ساليان دور، از او در ذهن داشتم. بخشی از علاقه و دغدغه خاطر من نسبت به محيط زيست، مرهون شور و حرارتی است که در کلام او وجود دارد. Copyright: gooya.com 2016
|