سه شنبه 26 فروردین 1393   صفحه اول | درباره ما | گویا

گفت‌وگو نباشد، یا خشونت جای آن می‌آید یا فریبکاری، مصطفی ملکیان

مصطفی ملکیان
ما فقط با گفت‌وگو می‌توانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مساله‌ای از سه راه رفع می‌شود، یکی گفت‌وگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفت‌وگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را می‌گیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

روايتی ديگر درباره اعدام حسين فرزين، مسعود نقره‌کار

مسعود نقره‌کار
اين روايت ديگری‌ست درباره‌ی اعدام حسين فرزين، يکی از جاهل‌ها و لات‌های معروف تهران که با حکم صادق خلخالی در اسفندماه سال ۱۳۵۷ تيرباران شد، روايتی که می‌تواند نمونه‌ای ديگر از دروغ ‌پردازی‌ها و پرونده‌ سازی‌های حاکم شرع خمينی و حکومت اسلامی‌اش باشد

تبليغات خبرنامه گويا

advertisement@gooya.com 


ویژه خبرنامه‌ی گویا

شيخ صادق خلخالی، حاکم شرع حکومت اسلامی درباره علت تيرباران کردن حسين فرزين در نخستين روزهای انقلاب بهمن نوشته است:

" ....حسين فرزين يکی از قداره بندهای شاه ، مانند شعبان جعفری بود. او به همراه تعدادی چاقوکش و اوباش، در خيابان های جنوب تهران و شهرری به راه می افتاد و درو پنجره و مغازه های مردم را به بهانه ی اين که عکس شاه را نصب نکرده اند و يا در اعتصاب شرکت کرده اند ، می شکست و مردم را بی خود و بی جهت ، مورد ضرب و شتم قرار می دادو باج می گرفت." . خلخالی در خاطرات اش به صدور حکم اعدامِ ۶۴ نفر اشاره می کند که يکی از آنها حسين فرزين بود : " .....اولين افرادی که در شب ۲۴ بهمن حکم اعدامشان را در مدرسه رفاه در تشکيل اولين جلسه دادگاه پس از انتصاب به عنوان حاکم شرع دادگاه های انقلاب صادر کرده‌ام و در پشت بام مدرسه رفاه به جوخه های اعدام سپرده شدند....."(۱)

۲۳ اسفند ماه سال ۱۳۵۷حسين فرزين از جاهل ها و لات های شرق تهران - ساکن خيابان ايرانمهر، منطقه ی ميدان فوزيه يا امام حسين ِ بعد از انقلاب - ( به عنوان کاميون دار و سردسته اشرار و چماق داران) در گروه ۱۱ نفره ای، که سپهبُد نادر جهانبانی، محمود جعفريان(قائم مقام حزب رستاخيز و معاون سابق راديو و تلويزيون و مدير عامل سابق خبرگزاری پارس) ، پرويز نيکخواه ( مدير مرکز خبری راديو تلويزيون و تئوريسين رژيم پهلوی)، و.....نيز در ميان آنان بودند، تيرباران شد.(۲)


دادگاه سپهبد نادرجهانبانی، نيکخواه، جعفريان و... حسين فرزين

روزنامه اطلاعات ۲۳ اسفند ماه سال ۱۳۵۷ نوشت : "... حسين فرزين، قمه‌کش و باج‌گير معروف ساکن خيابان ايرانمهر، آخرين نفری بود که از اتهامات خود دفاع کرد، وی متهم بود که در شهرری به مردم مبارز با قمه در صحن مطهر عبدالعظيم حمله کرده بود و با همکاری دولت بختيار از زندان آزاد شده بود تا با همدستان خود با چوب و چماق اموال مردم را آسيب بزند. وی که از طرفداران تظاهرات قانون اساسی بود و اين گروه را رهبری می کرد، گفت:
" ...من از رژيم سابق متنفرم و پرونده‌ای هم که جلوی شماست نشان می‌دهد که چندين بار توسط رژيم سابق زندانی شده‌ام.» قاضی دادگاه گفت: «رژيم گذشته هم تو را قبول نداشت!» فرزين گفت:

"من با کميته انقلاب همکاری داشته‌ام و کارتی که از کميته به من داده شده در پرونده من ضبط است. برای من توطئه‌چينی شده است".

هادی غفاری اما در مورد حسين فرزين نکات متفاوتی طرح کرده است:

" مساله بعدی که در روز ۲۲ و ۲۳ بهمن وجود داشت ، مشگلی به نام زندان اوين بود... و ماهم بايد خيلی دقت می کرديم که در کنار زندانيان سياسی، دزدان اموال ملی آزاد نشوند. در زندان قصر مساله بدتر از اين بود، چون تعدادزيادی دزد، قاچاقچی، قاتل و لات در آن جا زندانی بودند. يکی از کسانی که از زندان قصر، موفق به فرار شده بود و ما خودمان شبانه او را برگردانديم، آدم بی سروپای گردن کلفتی بود که در محل معروف به حسين قمه کش بود و در ميدان امام حسين، سر خيابان اقبال، پاتوق داشت. و يا سياوش رفيعی که معاونش بود، اينها در تهران قمه کشی می کردند . اينگونه آدم ها در زندان قصر زياد بودند. و يا حسين فرزين که سر خيابان ايران مهر و اقبال پاتوق داشت، او يک مشت نوچه داشت و هر کدام درجه ای داشتند. تعدادی از اينها از زندان فرار کردندکه خوشبختانه بسياری از آنها دوباره دستگير شده و به زندان بازگردانده شدند. يادم است که در همان ايام، حسين فرزين به دليل قتلی که مرتکب شده بود و مسائل خلاف ديگری که داشت، محکوم شد و سريعا" توسط دادگاه انقلاب اعدام شد..." (۳)

آقای ر.ر(*) که خود در رويداد و نزاع شهرری- شاه عبدالعظيم - به عنوان يکی از همراهان "حسين فرزين" حضور داشت ، سخنان خلخالی را کذب محض و يک پرونده سازی دروغين می داند. ايشان طی تماس تلفنی با اينجانب ( مسعود نقره کار) در رابطه با مصاحبه تلويزيونی صدای امريکا ( مهدی فلاحتی) با من،- که " در باره نقش سياسی جاهل ها و لات ها در انقلاب بهمن" بود - (۴)، و نيز مقاله های من در " گويا نيوز" با عناوين "جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين" و " روحانيت و پديده‌ی چماقداری"و.... ،(۵) گفتند که آنچه از طرف شيخ صادق خلخالی و دادگاه انقلاب اسلامی به عنوان دلائل اعدام حسين فرزين مطرح کرده ام صحت ندارد واتفاقی که افتاد يک پرونده سازی دروغين و غيرواقعی و توطئه چينی از طرف خلخالی و اطرافيان‌اش بود .آقای ر.ر به اختصار ماجرا را اينگونه نقل کردند:

"... نزاع و درگيری در شاه عبدالعظيم که درحدود يکی دوماه قبل از انقلاب اتفاق افتاد هيچ ربطی به نصب عکس شاه و رژيم شاه و حمايت از آن رژيم نداشت و يک نزاع خصوصی بود. فردی به نام ح.ب ، که در حال حاضر نيز در تهران سوپرمارکت دارد و از نزديکان دارو دسته آخوندها بود و بعد ها از ماموران وزارت اطلاعات رژيم جمهوری اسلامی شد و هنوز هم همکاری هائی با اين وزارت خانه و حکومت دارد، همراه و همدست با تعدادی ديگری از جاهل ها و لات ها ی ميدان خراسان و بی سيم نجف آباد و ميدان فوزيه در رابطه با اختلاف های شخصی دريک نزاع حسين فرزين را مضروب می کنند و متواری می شوند. حسين فرزين رّد ضارب اصلی خود را که ح.ب بود پيدا می کند و خبردار می شود که او برای نماز و زيارت به شاه عبدالعظيم می رود رود و بيشتر مواقع درهمان نواحی ست. حيسن فرزين با تعدادی از دوستان اش – از جمله خودِمن- به شاه عبدالعظيم رفتيم و ضارب اش را پيدا کرديم ، و در يک نزاع ح.ب را به تلافی کاری که انجام داده بود مضروب کرديم، و گريختيم . اين خلاصه ی آن واقعه بود و واقعيت آن ماجراست، و همين امروز هم کسانی از دو طرف نزاع که درآن نزاع شرکت داشتند ، زنده اند. قضيه اصلن ربطی به رژيم شاه و انقلاب و قانون اساسی و اين حرف ها نداشت و اين يک دروغ و پرونده سازی از طرف شيخ خلخالی و کميته ای هائی که با فرزين خرده حساب داشتند، بود".

مسعود نقره‌کار


توضيح ها و منابع:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*آقای ر.ر را من ( م.ن) در ايران يکی دوبار ملاقات کردم. شماره تلفن من را يکی از عزيزانم که ساکن اروپاست و آقای ر.ر را از نزديک می شناسد در اختيار او قرار داد تا روايت خود را در رابطه با نزاع شهرری و اعدام حسين فرزين برای من بگويد. تا در واقع آنچه در مصاحبه ها و نوشته ها از قول شيخ صادق خلخالی و حکومتيان در باره اتهام های حسين فرزين گفته شده است را تصحيح کند. انچه که خوانديد خلاصه شده ی روايت ايشان است.
** در مصاحبه تلويزيونی با صدای آمريکا به " ماشاءالله قصاب" ، که اوائل انقلاب از طرف مهدی عراقی و محسن رفيقدوست برای حفاظت از سفارت امريکا با دارو دسته اش به سفارت امريکا فرستاده شد و در رابطه با پرونده سازی و دستگيری مجاهد خلق – محمدرضا سعادتی - نيز نقش داشت، اشاره شد. در آن مصاحبه گفته شد کسی به روشنی از سرنوشت "ماشاءالله قصاب" اطلاع دقيقی نداده است و شايعات و روايت های متعدد‌ی در رابطه با سرانجام اين فرد وجود دارد.
آقای ر.ر در تماس تلفنی شان گفتند:
" .... در ضمن ماشاالله قصاب هم در يک تصادف اتومبيل در شمال – در حوالی نشتارود در استان مازندران در نزديکی شهسوار يا تنکابن - کشته شد و توی بهشت زهرا دفن شد ..."
۱-ايام انزوا، خاطرات آيت الله خلخالی، جلد نخست ، صفحه های ۳۰۷ تا ۳۱۰
۲-ايرانشهر، ۲۵ اسفند ۱۳۵۷/ و اطلاعات ۲۳ اسفند سال ۱۳۵۷
۳-خاطرات هادی غفاری، دفتر ادبيات انقلاب اسلامی، چاپ اول ۱۳۷۴، صص ۴۲۸و ۴۲۹
۴-گفت و گوی مسعود نقره کار با مهدی فلاحتی (صدای آمريکا)، در باره نقش سياسی جاهل‌ها و لات ها در انقلاب بهمن
۵- جاهل‌ها و لات‌ها، روحانيون و سلاطين(بخش دوم)، مسعود نقره ‌کار
- روحانيت و پديده‌ی چماقداری (بخش پايانی)، مسعود نقره‌کار

و چند مطلب مرتبط:
۱- داستان عاقبت لات محله کوکاکولا
۲- مرام پهلوانی در آئين لوتی های تهران قديم!
۳- شهدای ميگون


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016