گفتوگو نباشد، یا خشونت جای آن میآید یا فریبکاری، مصطفی ملکیانما فقط با گفتوگو میتوانیم از خشونت و فریبکاری رهایی پیدا کنیم. در جامعه هر مسالهای از سه راه رفع میشود، یکی گفتوگوست، یکی خشونت و دیگر فریبکاری. اگر در جامعه گفتوگو تعطیل شود دو رقیبی که جای آن را میگیرند، خشونت و فریبکاری هستند ... [ادامه مطلب]
خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
13 اسفند» نوبت عاشقی، سروش دباغ22 بهمن» بازرگان متأخر و سکولاريسم سياسی، گفتگو با سروش دباغ 9 بهمن» "روشنفکری دينی" و روشنفکران دينی، سروش دباغ* 4 بهمن» بررسی پیامدهای مثبت و منفی فیسبوک ٬ گفتگوی روزنامه قانون با سروش دباغ 22 دی» ازدواج با فرزند خوانده مخالف شهودهای اخلاقی است- بخش دوم٬ سروش دباغ
بخوانید!
9 بهمن » جزییات بیشتری از جلسه شورایعالی امنیت ملی برای بررسی دلایل درگذشت آیتالله هاشمی
9 بهمن » چه کسی دستور پلمپ دفاتر مشاوران آیتالله هاشمی رفسنجانی را صادر کرد؟
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! باده با محتسب شهر ننوشی زنهار...، احسان ابراهيمیناتوانی در اقناع مردم ايران از عملکرد سياسی اقتصادی اجتماعی و کارنامه سياهشان در اداره امور کشور، باعث شده است دست به کار تخريب مبانی و انديشههای حامل مفاهيم آزادانديشی و ظلمستيزی و عدالتخواهی شوند... قرار است روشنفکران دينی را ضددين و اعتقادات مردم نشان دهندویژه خبرنامه گویا سال ۸۸ و انتخابات پرمناقشه رياست جمهوری و رخدادهای پس از آن، نقش شبکه های اجتماعی در بسيج هواداران جنبش از يک سو از سوی ديگر نقشی که همين شبکه ها در انتقال تصاوير و مستندات سرکوب دولتی از سوی ديگر، جمهوری اسلامی و نهادهای امنيتی و اطلاعاتی را متوجه اهميت بسيار بالای شبکه های اجتماعی و به طور کلی اينترنت کرد. سرمايه های هنگفت مالی و اطلاعاتی و سخت افزاری که از آن دوره به بعد برای تسخير و کنترل و رهيگيری شبکه های اجتماعی شد در کنار مسدود سازی های گسترده سايتهای اينترنتی در نوع خود بی سابقه بود. در دوران بازداشت در زندان اوين، با يکی از استادان حوزه آی تی همبند بودم. بنا به گفته اين استاد عالی رتبه که به دليل عدم همکاری با نهادهای امنيتی بازداشت شده بود، سرمايه گذاری های هنگفتی در اين حوزه با هدف کنترل و رهگيری فعاليتهای اينترنتی شده است. اين فعاليتها که معطوف به بسترسازی های سخت افزاری بود، با تلاش برای توليد محتوای مورد نياز تکميل شد. برای توليد محتوا، نهادهای اطلاعاتی بهترين منبع بودند برای هدايت پروژۀ تخريب کليه جريانات منتقد وضع موجود و به طور خاص افکار اصلاح طلبی که گستره وسيعی از جوانان و طبقه متوسط، هواداران آنهايند. دادگاههای نمايشی بعد از انتخابات رياست جمهوری و نقد علوم انسانی غربی و سخنرانی های رهبر جمهوری اسلامی عليه علوم انسانی غربی، نشان از پروژه ای داشت که قصدش سست کردن مبانی فکر نوين سياسی و اجتماعی است. پيش نيازهای چندی برای توليد محتوا وجود داشت که به مرور شکل گرفتند: ۱- برای ايجاد اقبال عمومی در فضای کاملاً متکثر شبکه های اجتماعی که همه از امکان اظهار حضور و نظر برخوردارند، نياز بود ادبيات جديد و متناسب با سطح نسل جوان وارد صحنه شود. ادبيات گذشته و تخريبی و مستقيم و غيراخلاقی که در روزنامه کيهان («هويت» و «نيمه پنهان») تبلور دارد، در فضای شبکه های اجتماعی خريدار و بُرد ندارد. لذا نيروهای جديد اطلاعاتی امنيتی وارد صحنه شدند تا با ادبياتی پيچيده تر و غيرمستقيم و در ظاهر کلام و نقد علمی و فلسفی، ريشه های فکری جريانات تحول خواه سياسی مذهبی را در ميان مردم بخشکانند. ۲- در بُعد خبر، با توليد اخبار کذب از رهگذر صورت بندی های حرفه ايی تر، تلاش می کنند از حالت انفعالی خارج شوند و ديگران را وادار به نشان دادن واکنش کنند. اصطلاح «جنگ نرم» که از برساختهای نهادهای امنيتی بود و بارها توسط رهبر جمهوری اسلامی به کار رفته است، ناظر به همين رويکرد نوين در برخورد با منتقدان است. اين پروژه بنا به آثارش به دو حوزه خاص تقسيم شده است: در حوزۀ فکری، از نظر شکلی، مطالب توليد شده توسط اين سايتها، ظاهری علمی و مستند و تحليلی دارند؛ به جای استشهاد به آيات و روايات مذهبی، از نظرات فيلسوفان غربی استفاده می شود؛ اصطلاحات رايج در علوم انسانی جديد به کار گرفته می شوند؛ نويسندگان چهره های کمتر شناخته شده و مستقل تر و البته دارای مدارک بالای تحصيلی هستند؛ در سايتهای کمتر خبری و بيشتر انديشه محور منتشر می شوند. از آنجايی که اين پروژه، اهداف امنيتی و سياسی دارد، به جای بحث های انتزاعی در نقد انديشه رقيب، به سراغ شخصيتها می روند و با تمرکز بر اشخاص مطرح، به نقد انديشه های آنها می پردازند تا جنبه های تبليغی و تهييجی بيشتری پيدا کند. در واقع نوعی ژورناليسم پيچيده در اين نوشته ها نمود دارد. سوژه های هدف روشنفکران دينی، شاخص ترين مدرسه فکری در روند مردمسالاری هستند. به گواهی آثار و تأثيرات و گستره نفوذ اجتماعی بر طبقات حامل دموکراسی، اين مدرسه فکری سرچشمه فکر دموکراسی خواهی بوده است. از سوی ديگر، اين نحله فکری بدليل ارائه خوانشی نو از دين، در جامعه دينی ايران، نقشی بی بديل در طرح اندازی الگويی نو برای پيشبرد فکر دينی پيدا کرده است. لذا در نهادهای امنيتی و اطلاعاتی، سرمايه گذاری فراوانی برای تخريب و تحديد افکار و متفکران اين مکتب فکری شده است. در سالهای پيش، حمله گروههای فشار به همايشهای مختلف با حضور متفکران شاخص اين مکتب فکری، سخيف ترين و غيرمتمدنانه ترين نوع برخورد با اين انديشه بود. اما امروزه با تغيير اقتضائات، نهادهای امنيتی به صرافت دريافته اند جنس مقابله و برخوردشان بايد ديگرگون شود؛ هرچند گروههای فشار همچنان در قانون شکنی و بی آبرويی، فعالند. بررسی چند نمونه: الف) سايت «فرهنگ امروز» يکی از دهها سايتی است که بعد از انتخابات سال ۸۸ و جنبش سبز و سخنرانی های انتقادی رهبر جمهوری اسلامی عليه علوم انسانی آغاز به کار کرده است. در بخش «درباره ما» ی سايت می خوانيم: «فرهنگ امروز اميد دارد با ياری ايزد منان و تلاش و ممارست هیأت تحريريه خود و همکاری اصحاب انديشه، بتواند ايفاگر سهمی هر چند کوچک در ارتقاء فرهنگ و انديشه کشور و تحقق آرمانهای نرمافزاری نظام جمهوری اسلامی ايران در عرصه علومانسانی باشد.» ايجاد نرم افزار برای نظام جمهوری اسلامی، چيزی نيست جز نقد يکسويه و هدفدار و مغرضانه انديشه های بديل که توان جنبش فکر اجتماعی و تحديد انديشه نظام سياسی حاکم را دارند. لذا در اين سايت، مقالات يکطرفه در نقد جريان و مدرسه روشنفکری دينی به فراوانی ديده می شود. مقالاتی که در اين سايت در نقد روشنفکران دينی منتشر می شود، نوعی رنگ و بوی پرونده سازی های امنيتی دارد. فهرست کردن اسامی و مقالات و ارجاعات بی ربط به ديگر آثار روشنفکران دينی، به شکلی است که گويی در حال خواندن گزارش يک کارشناس امنيتی از مجموع فعاليتهای فکری کسی هستيم که قرار است پرونده ايی برای او تشکيل شود. به اين نمونه توجه کنيد: پدر و پسر را در انديشه يکی دانستن؛ مقالات و انديشه ها را طرحی از پيش تعيين شده انگاشتن؛ حکم يکسان برای ديدگاههای متنوع مندرج در اين مدرسه فکری صادر نمودن؛ کارهای فلسفی کلامی را به فتواهای فقهی فروکاهيدن؛ استفاده از فضای مجازی را نکوهيدن؛ و از استدلال به شکلی عامدانه دوری جستن از جمله ويژگيهای اين دست مقالات است. در بخش ديگر، نويسنده به گمان خود به سراغ نسبت فقه و اخلاق از نظر روشنفکران دينی رفته است و نوشته است: نويسنده با رندی تمام، ميان احکام فقهی فردی و احکام اجتماعی فقه خلط می کند و نقد روشنفکران دينی را در تصور اجباری بودن و ابدی و ازلی بودن احکام فقهی اجتماعی به حوزه احکام فردی تسری می دهد. روشنفکران دينی به گواه آثار، منتقد برداشتی از شريعت اجتماعی هستند که آنرا ابدی و ازلی و حاوی مصالح خفيه می داند. در حاليکه در بُعد فردی، عبادات و مناسک را ضمن دارابودن مصالح خفيه، نوعی سمبل دين داری و دين ورزی می دانند و اساساً بحثی درباره آن ندارند. نويسنده فلسفه ورزی را با فتوا دادن يکی می گيرد (به ديگر سخن نويسنده يا فرق ميان فلسفه و فقه را نمی داند يا عمداً تفاوت اين دو را ناديده می گيرد) و مخاطبان روشنفکری دينی را سرگردان و در جستجوی «حکم» فقهی می داند. در حاليکه روشنفکران دينی اساساً خود را فقيه نمی دانند اگرچه متکلمانه، منتقد فقه موجودند. پرداختن به جزييات اين مطلب، بيرون از حوصله اين بحث است و نمی خواهم خوانندگان را بيش از اين خسته کنم. ب) نمونه ديگری از اين دست مقالات، مقاله ايست تحت عنوان «دباغ؛ حجاب و ارتداد» از همان نويسنده. ج) مقاله ديگری در همين سايت منتشر شده است با عنوان «بازیهای زبانی ويتگنشتاين و رفرم دينی از رهگذر تفلسف سيستماتيک»[۹] به قلم مصيب قرهبيگی. نويسنده در مقدمه مطلب چنين گفته است: «در اين مجال، در پی نقد يکی از روشهای معرفتشناسانهی سروش دباغ هستيم؛ روشی که بنظر میرسد در همهی نوشتارها و آثار دباغ پررنگ و پردِرنگ است و وی با تاسی بدان، شالوده و شاکلهی تفکرات خود را باز مینمايد. خواهيم کوشيد که اين روش را بويژه در ارتباط با اصطلاح «رفرم دينی» که سروش دباغ سخت بدان دلبستگی نشان میدهد، باز بکاويم و نشان دهيم که بازیهای زبانی ويتگنشتاين چگونه در خدمت اين رفرم درمیآيد و به مثابهی يک اتمسفر، فضای تنفس را برای آن فراهم میآورد.» مراد نويسنده مفهوم «بازی های زبانی» است که ريشه در انديشه لودويک ويتگنشتاين فيلسوف اتريشی بريتانيايی قرن بيستم دارد. خواننده با ديدن تيتر و مقدمه، منتظر خواندن مقاله ايست حرفه ايی درباب خوانش سروش دباغ از انديشه های ويتنگنشتاين. اما نويسنده به سراغ مفهوم «امامت» در آرای مرحوم علی شريعتی می رود و سپس بی مقدمه و بدون ذکر حتی يک منبع چنين نتيجه گيری می کند: «در اين روی سکه، اما سروش دباغ از اين گزاره با چنين هدفی استفاده نمیکند و مصداق و معنای آنرا زير و زبر میکند. به زعم دباغ، امامان نه تنها مافوق انسان نيستند، بلکه در حد انسانهای عادی فروکاسته میشوند؛ انسانهايی که جنبهی قدسی و ملکوتی تهی هستند و صرفاً افرادی نيکوکار، درستانديش و عدالتخواه بشمار میروند. چنين خوانشی، نوعی بازی زبانی است؛ چرا که در درون يک بازی زبانی توجيه و عدم توجيه، شاهد و برهان، اشتباه و باور بی اساس، استدلال خوب و بد، سنجش دقيق و بی دقت ممکن است صدق و کذب يک گزاره و برونداد عينی آن را دگرگون کند.» [۱۰] سالهاست ادبيات روشنفکری دينی را دنبال می کنم و مقالاتی درباره جنبه ها و ابعاد روشنفکری دينی معاصر نگاشته ام و مطالب اين مدرسه فکری را دنبال می کنم. تا کنون مطلبی از سروش دباغ نخوانده ام که مستقيم و يا غيرمستقيم به بحث «امامت» پرداخته باشد. حال نويسنده مقاله مذکور به چه نحوی به ديدگاه سروش دباغ درباره امامت دسترسی داشته است، جای پرسش جدی دارد. جواب قريب به صحت آن، همان پروژه و طرحی است که پيشتر درباره اش سخن گفته ام. قرار است روشنفکران دينی را ضددين و اعتقادات مردم نشان دهند. وگرنه خواننده منصف می داند که نه تنها سروش دباغ درباره امامت سخنی نگفته است بل بر فرض داشتن ديدگاهی خاص در اينباره، صورت بندی و ايجاد ارتباط آن با مفهوم بازی های زبانی ويتگنشتاين کاريست به غايت غيرمنطقی. اين مختصر و نمونه هايی که بدانها اشاره شد، يک از صد است و می توان نمونه های فراوان ديگری را به دست داد که با همين رويکردهای امنيتی، تلاش می کنند ذهن مخاطبان را منحرف سازد و راه را برای برخوردهای حذفی ديگر باز کند. ناتوانی در اقناع مردم ايران از عملکرد سياسی اقتصادی اجتماعی و کارنامه سياه شان در اداره امور کشور، باعث شده است دست به کار تخريب مبانی و انديشه های حامل مفاهيم آزاد انديشی و ظلم ستيزی و عدالت خواهی شوند. طرفه آنکه اينگونه تلاشها هماره نتايجی برخلاف نظرشان به بار آورده است و جز رسوايی بيشتر و سرنوشتی عبرت آموز پيآمدی نداشته است: باده با محتسب شهر ننوشی زنهار ــــــــــــــــــــــــ Copyright: gooya.com 2016
|