شنبه 30 خرداد 1388   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

فوق‌العاده انتخابات ۴: پيام حضرت امام زمان (عج) به آيت‌الله خامنه‌ای

کشکول خبری هفته (۸۶)
ف. م. سخن

پيام حضرت امام زمان (عج) به آيت‌الله خامنه‌ای
آقای خامنه ای
ناله و استغاثه ات را در نماز جمعه ی امروز شنيدم و در آن بيش از صداقت، مکر و فريب ديدم. ما نه نيازی به جسم تو داريم، نه آبرويی که می گويی از ما گرفته ای و نه هيچ چيز ديگر. به تلاش‌ات در راه خودمان نيز نياز نداريم. کاش از ما و پدران ما می آموختی که چگونه با مردم رفتار کنی. وقتی می گويم مردم، منظورم آن مردمی که عوامل ات با اتوبوس از اطراف شهر جمع می کنند و برای شعار دادن به نماز جمعه می آورند نيست؛ آن کارمندان دولتی که برای حفظ شغل ناچار به حضور در نماز جمعه می شوند نيست؛ آن پرسنل نظامی که شرکت در نماز جمعه، جزو وظايف کاری شان به شمار می آيد نيست. منظور من از مردم، آن مردمی ست که موقع نماز جمعه ی تو، در خانه هايشان نشسته اند و تو را به خاطر کارهايی که کارگزاران‌ات مرتکب می شوند و تو بر آن ها چشم می بندی نفرين می کنند. اکثريتی که تا پيش از انتخابات ۲۲ خرداد خاموش بودند و بعد از اعلام نتايج و ديدن تقلب کارگزاران‌ات به صدا در آمدند.

آقای خامنه ای
به سخنرانی خودت يک بار درست گوش کن و نقشِ "من" را در آن ببين. تو از اسلام سخن نمی گويی. تو از "من" سخن می گويی و آن را اسلام می نامی. با اين کارَت مردم را از اسلام دلزده می کنی. به سخنرانی خودت يک بار درست گوش کن و نقش دروغ را در آن ببين: آزادی انتخابات، پی گيری تخلفات از طريق قانون، کتک خوردنِ "دانشجويان بسيجی" در کوی دانشگاه، نسبت دادن اعتراضات به صهيونيست ها و دشمنان غربی... چه کسی بايد به تو بگويد که اين ها دروغ است تا باور کنی. و چرا اين دروغ ها را با آوردن نام ما به ما مربوط می کنی؟ تو می خواهی حکومت بکنی، بکن. می خواهی رهبر باشی، باش. ولی با ما کار نداشته باش. از نام ما در جمعِ مردم مومن سوءاستفاده نکن. از نام ما برای تحريک احساسات مردمِ معتقد بهره برداری نکن. ما که نيستيم پاسخ‌ات را بدهيم تو هر سوءاستفاده ای می خواهی از غيبت ما می کنی. اين کارقبيح است. تو می خواهی اين جماعت را فردا به نام ما، در راهپيمايی معترضان، به جان بچه ها بيندازی؛ به تو اکيدا توصيه می کنم اين کار را نکن.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 




تو فکر می کنی حکّامِ ديگری که مسلمان يا نامسلمان بودند، برای حفظ قدرت خود چه می کردند؟ از معاويه و يزيد تا هيتلر و موسولينی؟ تو که تاريخ خوانده ای و سرگذشت حکام زورگو را می دانی چرا عبرت نمی گيری؟ چرا از اين همه آدم دغل‌کارِ پَست، که دُور و بَرَت را گرفته اند دست بر نمی داری؟ چرا با پيش کشيدن نام ما، و با سوءاستفاده از دينی که سراسر شفقت و راستی ست، مردم را به ما و دين شان بدبين می کنی؟

آقای خامنه ای
تو به جای اين که به فکر داويدی های آمريکا باشی، به فکر مردم عراق و افغانستان باشی، به فکر مردم خودت باش. به فکر شخص خودت باش. به فکر دروغ هايی که هر روز و هر شب حکومت ات به خورد مردم می دهد باش.

ديروز ديدم که پسران و دختران، در اعتراضِ به تو و دستگاه ظلم ا‌ت، با شال ها و نوارهايی به رنگ سبز، در سکوت مطلق، بدون اين که نامی از تو در ميان باشد، بدون اين که سخنی از سرنگون کردن حکومت تو در ميان باشد، به تو و کارگزاران وزارت کشورت اعتراض می کردند. رای شان را پس می خواستند. آن وقت تو ناجوانمردانه به مردمی که امروز در نماز جمعه ات حضور يافته اند اين طور القا می کنی که اين ها وابسته به غرب اند و با آوردن مثال انقلاب گرجستان و ۱۰ ميليون پولی که سرمايه دار صهيونيست برای اين انقلاب خرج کرده، ذهن آن ها را برای هجوم به جوانانِ معترض آماده می کنی. می گويی اگر اين راه پيمايی ها ادامه پيدا کند مسئول عواقب آن فرماندهان پشت صحنه ی آن هستند. ای نفرين بر اين حکومتی که اين چنين بخواهد اداره شود و تازه تو آن را به اسلام و ما نسبت می دهی. شرم بر حاکمی که اين گونه افکار نادرست را در ذهن هواداران اش بنشاند. به آن کارگزار وزارت اطلاعات‌ا‌ت بگو، يک بار هم که شده، يک مدرک درست، نه اعترافاتی که زير شکنجه می گيرد، به مردم نشان دهد که سرمايه دار صهيونيستی به معترضان پول داده. وقتی ماموران دريده و ناانسان تو با انواع سلاح به جوانانی که دست شان خالی ست سبعانه هجوم می برند، آيا مسئول آن فرماندهانِ پشت صحنه اند يا تو؟ بنشين عکس ها و فيلم های اين روزها را خوب نگاه کن تا متوجه شوی مسئول کيست.

آقای خامنه ای
هيچ‌يک از پدران من، با تقلب و دروغ بر سر کار نيامدند. هيچ‌يک از پدران من، با رای خريدن و رای ساختن به امامت نرسيدند. هيچ‌يک از پدران من، بدون رضايت اکثريت مردم، مسئوليت رهبری را نپذيرفتند. هيچ‌يک از پدران من با ظلم و جور و کشتار مقام خود را حفظ نکردند. اما تو به نام من و پدران‌ام چنين می کنی. برای حفظ حکومت‌ا‌ت از کسی که دروغ گويی اش شهره ی خاص و عام شده حمايت می کنی. از کسی که رای برای خود خريده و رای برای خود ساخته حمايت می کنی. اکثريت مردم را در برابر خود قرار داده ای، ولی دل‌خوشی به اين که با استفاده از ابزار ترس، رضايت ظاهری شان را می بينی. ظلم و جور و کشتار، وسيله ی حفظ حکومت توست. پدران من، هشدار دادند که هيچ حکومتی اين چنين بر سر کار نمی ماند. من و پدران من از مردم خواسته ايم، که در مقابل ظلم بايستند. در مقابل ظلم از خود دفاع کنند. در مقابل ظالم ترس به خود راه ندهند چرا که حق با آن هاست و آن ها پيروزند.

آقای خامنه ای
بسيار بوده اند حکام مسلمان که مانند تو نماز می خوانده اند و به احکام شرع پايبند بوده اند. زندگی ساده و محقرانه‌ای داشته اند. اما قدرت، آری قدرت، همه چيز آنان بود. به خاطر قدرت، دست به هر کاری می زدند. دست به هر ظلم و جنايتی می زدند. فکر نکن که تو تافته ی جدا بافته ای. آن ها نيز خود را نسبت به پيشينيان تافته ی جدا بافته می پنداشتند. ولی آن ها هر کجا رفتند، تو هم همان جا خواهی رفت. اين جمله ی جدّ مرا به در پايان هر نوبت نماز تکرار کن که مُلک با کفر می ماند با ظلم نمی ماند. با ظلم نمی ماند. با ظلم نمی ماند... باور کن که نمی ماند. آن آبرويی که آن را به ما تقديم کردی، برای خودت نگه دار، و سعی کن به گونه ای رفتار کنی که مردمِ پانصد سال بعد که تاريخ می خوانند، از نام‌ات به نيکی ياد کنند و آبرويت پايدار مانده باشد.

آقای خامنه ای تصميم خود را گرفته است: سرکوب مردم معترض
خطبه ی دوم نماز جمعه ی آقای خامنه ای را به دقت گوش دادم. ايشان همان اشتباهی را می کند که تمام ديکتاتورهای سرنگون شده مرتکب شدند: ترس از دادن امتياز به مخالفان برای جلوگيری از طرح مطالبات جديد. آقای خامنه ای بر اين عقيده است، که اگر بگوييم انتخابات باطل است، و يا انتخابات بايد تکرار شود، فردا، بعد از هر انتخاباتی چنين خواسته هايی مطرح خواهد شد. ايشان قانون را فصل الخطاب می نامد و معترضان را به پی گيری اعتراضات شان از طريق قانون دعوت می کند.

آقای خامنه ای اشتباه می کند. انتخاباتی که مخدوش است، بايد باطل شود. بايد تکرار شود. عده ای ضد قانون و خيانت‌کار در آرای مردم دست برده اند. کار آن ها غيرقانونی ست نه کار معترضان. اگر انتخاباتی سالم برگزار شود، در هيچ دوره ای مردم خواهان ابطال يا تکرار آن نخواهند بود. اين سفسطه است که هر بار چنين خواستی از طرف نامزدِ شکست خورده مطرح خواهد شد. همه ی ديکتاتورهای ساقط شده چنين استدلالی داشته اند و راه را برای تصحيح خطای کارگزاران حکومت خود بسته اند. مسئوليت خيانت کارگزاران شان را به خاطر حمايت از آن ها پذيرفته اند وسرنوشت خود را به سرنوشت آنان گره زده اند. اما قصد آقای خامنه ای از طرح اين سخنان چيز ديگری‌ست: آماده کردن اذهان طرفداران حکومت برای سرکوبی مردم معترض.

برای آقای خامنه ای فصل الخطاب قانون نيست؛ حفظ قدرت است. برای حفظ قدرت دست به کاری خواهد زد که اکثر ديکتاتورها زده اند: سرکوب مردم. آقای خامنه ای و عوامل اش تعارف با کسی ندارند و دست شان برای سرکوب باز است. اگر تا اين لحظه هم دندان بر جگر گذاشته اند به خاطر اين بوده است که طرف معترض از ياران سابق خودشان بوده است. کارگزار سابق خودشان بوده است. بر اهل سياست و تحليل گران سياسی ست که در اين موضوع ورود کنند و تجربه ی خود را به جوانان انتقال دهند.

ترجمه گوگلی خطبه دوم آيت الله خامنه ای
"گوگل امکان ترجمه خودکار زبان فارسی را در پی حوادث اخير ايران عرضه کرد... به گفته گوگل اين ابزار در مراحل اوليه است و به همين دليل اشکالات زيادی دارد که به مرور برطرف می شود..." «خبرنامه گويا»

فکر می کنيد وقتی امکان ترجمه ی خودکار زبان فارسی به انگليسی در اختيار آدم کنج‌کاوی مثل من قرار بگيرد، چه می کند؟ خب معلوم است! بلافاصله اولين چيزی را که دَمِ دست اش می آيد داخل ماشين ترجمه می کند تا ببيند از آن طرف چه چيز بيرون می آيد. من هم اولين چيزی که دم دست‌ام آمد خطبه ی دوم رهبر انقلاب در نماز جمعه ی اين هفته ی تهران بود که بلافاصله داخل ماشين ترجمه ی گوگل کردم و از آن طرف اش اين متن بيرون آمد. البته اِشکالِ کوچکی در کار وجود دارد و آن اين است که ماشين ترجمه ی گوگل برخی کلمات را بدون اين که ترجمه کند، به صورت فارسی بيرون می دهد. خب، از ورژن اوليه نمی توان انتظار بيشتری داشت. همه ی برنامه های کامپيوتری اين طورند و کم کم درست می شوند. ولی ماشين ترجمه ی گوگل يک خاصيت عجيب دارد و آن اين است که می تواند لابه لای سطور متن اصلی را بخواند و ترجمه کند! باور کنيد می تواند! از گوگليان هر کاری بگوييد بر می آيد! آن ها توانسته اند چيزی اختراع کنند که فکر نويسنده را هم می خواند و ترجمه می کند! به قول مهندس غلامرضا اربابی باور کردنی نيست، ولی حقيقت دارد! به هر حال بد نيست شما هم بخشی از متن ترجمه شده را بخوانيد و از معجزه ی گوگل لذت ببريد:


In the name of Allah, the Beneficent, the Merciful.
My Basiji children, I want you hamle kard tomorrow to Demonstration of Zedde-Enghelaab, related to Doshman and USA Jenaayatkaar and Zionist Capitalist that give $10000000 to this Zedde-Enghelaab, like Zedde-Enghelaabe Gorjestaan.
You are free and your hand is open to Neshaandane Maadare Doshman to Azaa and kill everyone that mizanad harfe Ziyaadi and give Sho'aar, specially Allah o Akbar in PoshteBaam (that is only our Sho'aar, an nobody has permission to give this Sho'aar).
We have not Shoukhi with election and ghaanoun, and we won't to descend khare Sheytaan. We are ready to Sarkoub and we are not responsible. Responsible is the commander Poshte Sahne (Mr Mousavi).
We advise BBC Radio and VOA television to jam' kardane basaat. I am proud of you mellate iran that dar Aavard Pedare Aashoubgaraane Mozdour… (TAKBIR… Allah o Akbar, Allah o Akbar, Allah o Akbar … Ey free spirited Leader, We are ready, We are ready. Until blood is in our vein, Khameneyi is our Leader.)
<>

گفت و گوی تلفنی آقای خامنه ای با حسين شريعتمداری
آقای خامنه ای- حسين آقا از شما انتظار نداشتم. شما به ما گفتی دو روز! دو روز يعنی اين؟ شش روزه شب ها از صدای الله اکبر نمی توانم بخوابم.
حسين شريعتمداری [با حالتی خاضع و خاشع)- آقا من شرمنده ام. کمی طول کشيد. فکر نمی کردم سوسول ها [يادش می آيد که دارد با آقا صحبت می کند، خجالت می کشد] ببخشيد، فکر نمی کردم عوامل دشمن اين قدر از خودشون جربزه نشون بدن. فکر می کردم دو روز می رن بالای پشت بوم الله اکبر می گن و دو تا تظاهرات ده هزار نفره راه می اندازن، تموم ميشه. راستش...
آقای خامنه ای [با تغیّر و خشم صدايش را بالا می بَرَد]- گوش کن... اين بساط بايد جمع بشه. هر چه زودتر. راسته می گن در تظاهرات روز پنجشنبه، جمعيت از ميدان امام (شريعتمداری صلوات می فرستد. آقا با عصبانيت به او می گويد ساکت) تا ميدان انقلاب را پُر کرده بودن؟ يعنی دشمن اين قدر آدم وارد تهران کرده؟ پس شما و وزارت اطلاعات چه غلطی می کنيد؟
حسين شريعتمداری- آقا اشتباه به عرض رسوندن. بدخواه ها و مافيای نفتی اين طور می گن. خيلی ببخشيد، خيلی ببخشيد، رفيق قديمی شما هستن و ايشون شما را به عنوان رهبر به خبرگان معرفی کردن، ولی حقيقت را بايد گفت. راستش هر چی شايعه ساخته ميشه، زير سر بچه های رفيقِ قديمی شماست که فرموديد اسم نبرم، اسم نمی بَرَم. مثلا سر جمع تظاهر کننده های انقلاب تا آزادی بيست هزار نفر نمی شد اينا می گن يک ميليون نفر. اصلا نمی دونن يک ميليون چند تا صفر داره. مگه ممکنه غير از نماز جمعه هايی که شما تشريف می آوريد، يک ميليون جمعيت در جايی جمع بشه؟ کی اين همه اتوبوس... [حرف اش را می خورَد]. عذر می خوام. نمی دونم چرا بی‌خودی کلمه ی اتوبوس را بر زبان آوردم. به هر حال اين بزرگ نمايی ها عينِ کفره. شما خيالتون راحت باشه. خبری نيست. اين بيست هزار نفر هم کمی غرغر می کنند، بعد آروم ميشن. به بچه ها دستورات لازم داده شده. ما جوری تو کيهان می نويسيم و برادرمون ضرغامی طوری در تلويزيون برنامه پخش می کنه که نظر مردم شهيد پرور نسبت به اين بازيچه های دشمن دقيقا منعکس بشه. مثلا همه ی مردم از صدای الله اکبر و -زبانم لال- مرگ بر ديکتاتور و شعارهای اين شکلی که اصلا معلوم نيست در مورد چه کسی هست، جون شون به لب شون رسيده. مردم مريض دارند که در اثر سر وصدا نمی تونند بخوابند و مرض شون شدت گرفته. طفلی کسبه ها از کار باز موندن و فروش‌شون پايين اومده. مردم شهيد پرور معتقدند که اگر کسی شکايتی داره بره از طريق قانون پی گيری کنه. خيلی از موسوی‌چی ها هم ميگن که او بايد از طريق قانون و شورای نگهبان اعتراض خودش را دنبال کنه. ما که در اين کشورِ مقدس الحمدلله همه جور قانونی داريم. و ضمنا مردم ماليات نمی دن که اموالی که دولت با ماليات مردم می خره تخريب بشه. همه ی اين ها را مردم می گن و بالاخره خواهان نظم ميشن. نظم را کی بايد برقرار کنه؟ نيروی انتظامی و بسيج. بعد، اين جان برکفان، اين سربازان گمنام امام زمان [در اين‌جا شريعتمداری حالت گريه پيدا می کند و بغض اش را فرو می خورد] وارد عمل می شن و خب يک عده از عوامل دشمن به هلاکت می رسند و چند نفر از سربازان ما به درجه رفيع شهادت نائل می شوند و چند جاسوس اسرائيل به زندان می افتند و غائله ختم به خير می‌شود. مثل ۱۸ تير. بعد کمی رسانه های بيگانه و دشمن از ما بد می گن و سفيرهاشون رو به کشورشون فرا می خونند و کمی ما رو به خاطر اتفاقاتی که افتاده و چند تا اراذل و اوباشی که کشته شدن مورد انتقاد قرار می دن، بعد از چند ماه، آب ها از آسياب می افته و سُفرا بر می گردن و دوباره برای عقد قراردادهای تجاری با ما وارد مذاکره می شن. ما همه ی اين‌ها را پيش بينی و برنامه ريزی کرديم و جای هيچ نگرانی نيست.
آقای خامنه ای- بله. خيلی خوب. ولی کاری کنيد اين صدای الله اکبر زودتر قطع بشه. من و حاج خانم اعصابمون به هم ريخته. ياد زمان انقلاب می افتيم.
حسين شريعتمداری- حتما آقا. شما امر بفرماييد. با چند شليک، اين مزدوران هم که از شعار الله اکبر استفاده ی ابزاری می کنند به لونه شون می خزند. حضرت عالی خيال تون راحت باشه.
آقای خامنه ای- راسته که دو باره به کوی دانشگاه حمله شده و عده ای دانشجو زخمی شدن؟
حسين شريعتمداری- بله آقا راسته، منتها به دانشجوهای بسيجی حمله شده و اون ها آسيب ديدن و از پنجره پايين پرتاب شدن و کشته شدن!
آقای خامنه ای- دانشجوهای بسيجی؟! مطمئن هستيد؟
حسين شريعتمداری- بله آقا. مطمئن هستم. به اندازه ی آرای ۲۴ ميليونی آقای احمدی نژاد مطمئن هستم.
آقای خامنه ای- صحيح. من خطبه ی نماز جمعه ام را بر همين اساس تنظيم می کنم. يک اولتيماتوم، يک تهديد، و بعد عمل. شما هم به نويسنده هات بگو که بر اين منوال بنويسند. اولش لازم نيست زياد تند برن. بعد کم کم حملات را شديد می کنيم. آرام آرام. خداحافظ.
حسين شريعتمداری- چشم آقا. همه جور مقاله ای رو گفتم از قبل آماده کردن. حتما مقالاتی که مطابق با دستور حضرت عالی باشد را فردا در روزنامه کار می کنيم. با اجازه. خداحافظ.

گزارشی از يک راه پيمايی با شکوه
دنبال صفتی برای راه پيمايی روز پنجشنبه می گردم که تيتر کنم: عظيم، مردمی، آرام... نه؛ همه ی اين‌ها و هيچ کدام از اين‌ها. من توضيح می دهم، ببينيد شما برای اين راه پيمايی صفت بهتر و دقيق تری پيدا می کنيد:
صدها هزار نفر در راه پيمايی شرکت می کنند. مرد، زن، پير، جوان. بدون برنامه ريزی قبلی، بدون هماهنگی، همه سکوت می کنند. صدا از کسی در نمی آيد. هيچ کس، تاکيد می کنم هيچ کس، از ميدان توپخانه تا ميدان انقلاب، و مسير عکس آن دست به خشونت و آشوب نمی زند. جلوی کسانی که می خواهند شعار تند بدهند و يا حتی بلند حرف بزنند با نهايت ادب گرفته می شود. همه با هم مهربان اند، درست مثل راه پيمايان زمان شاه. برای چنين راه پيمايی چه صفتی مناسب است؟

پيدا نمی کنم و به همان صفتی که معمولا پشت راه پيمايی ها می آيد بسنده می کنم: باشکوه. اما نه. اين يک راه پيمايی معمولی نبود. يک راه پيمايی صرفاً با شکوه نبود. خيلی چيزها بود. بيش از همه، نشان دهنده ی فرهنگ بالای مردم ايران؛ فرهنگی که به خاطر رفتار حاکمان تبديل به ضدفرهنگ شده. اين ها همان مردمی هستند که در ظاهر پرخاش‌گرند؛ عصبی و بی حوصله و طلب‌کارند. ولی اين جا، در اين فضای عجيب، همه به اصل خود، اصل ايرانی خود، اصل فرهنگی خود، اصل مهربانِ خود باز گشته اند. اين همه تفاوتِ رفتار باور کردنی نيست. برای من باور کردنی نيست.

هم‌پای جمعيت طول خيابان فردوسی تا ميدان فردوسی و طول خيابان انقلاب تا ميدان انقلاب را طی می کنم. بر روی پل وقتی چشم مان به مسير می افتد، و خيابان را تا ميدان انقلاب پر از جمعيت می بينيم، صداها به تعجب بلند می شود و دوربين ها پشت سر هم عکس می گيرد: وای جمعيت را ببين! اين همه آدم! باورم نميشه!

آری هيچ کس باور نمی کند. گويی همه گمان می کرده اند که معترض فقط خودشان هستند و عده ای قليل. با ديدن اين جمعيت، پی می برند که تعداد معترضان بسيار بيش از آن چيزی ست که تصور می کرده اند.

پارچه ای بسيار بلند به رنگِ سبز بر سر دست جوانان شرکت کننده در تظاهرات جلو می رود. همين طور روبانی بلند و مشکی رنگ. برخی نقاب به چهره زده اند که صورت شان در تصاوير معلوم نشود. شعار ها روی کاغذ و مقوا نوشته شده و بر سر دست ها می رود. صدا از کسی در نمی آيد. به مقابل دانشگاه می رسيم. افسرانِ ضد شورش جلوی در اصلی صف کشيده اند. بچه ها نوشته هايی در دست دارند که از لغو برنامه ی روز جمعه خبر می دهد. بر روی کاغذهايی ديگر برنامه راه پيمايی در روز شنبه ساعت ۱۶ از ميدان انقلاب تا ميدان آزادی نوشته شده است.

از ميدان انقلاب به طرف ميدان فردوسی باز می گرديم. صحنه ای که می بينيم، حيرت انگيز است: انبوه جمعيت هنوز بر بالای پل نزديک ميدان فردوسی ديده می شود! تمام خيابان پر از جمعيت است. راه پيمايی دو طرفه می شود. بی.بی.سی تعداد جمعيت حاضر در تظاهرات را صدهزار نفر نوشته است. خبرنامه ی گويا پانصد هزار. نمی توانم جمعيت را تخمين بزنم اما به يقين صدهزار نيست. و قطعا بيش از پانصد هزار است. چه فرق می کند. خيابان ها پر از مردم معترض است. معترضان ساکت. هر حکومتی جز حکومت اسلامی، قدر چنين معترضانی را می داند. ماشين های پليس و ماموران انتظامی در لابه لای جمعيت مانده اند و کسی با آن ها کاری ندارد. گاه مردی، زنی به ماموران –که آماده اند در صورت صدور دستور به جان مردم بيفتند- خسته نباشيد می گويد. ماموران هم اکثراً در پاسخ لبخند می زنند. تصوير کشته شدگان تظاهرات روز های اخير همراه با شاخه گل گلايول و پارچه ای سياه بر سر دست تظاهر کنندگان جلو می رود. جای شان خالی ست. جای همه ی کسانی که در روزهای اخير دستگير شده اند خالی ست. جای همه ی کسانی که شکوه و عظمت اين اعتراض مدنی را به چشم خود نمی بينند خالی ست. منتظر راه پيمايی روز شنبه هستم؛ شنبه ای که با سخنان آقای خامنه ای می تواند شنبه ای سرنوشت ساز شود. عکس هايی را که از راه پيمايی روز پنج شنبه گرفته ام با هم می بينيم:


[وبلاگ ف. م. سخن]


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 



















Copyright: gooya.com 2016