در همين زمينه
24 آبان» از همه می ميرند آقای سحابی تا اشتباه می کنيد آقای قبادی14 آبان» از تبريک به حضرت آيت الله خامنه ای به مناسبت سرکوب مردم تا نامه نويسی به هيتلر و احمدی نژاد 5 آبان» از سانسور به شيوه روز آنلاين تا احسان طبری و نقد ادبی 27 مهر» از آخِ محسن نامجو تا اعدامی های ما به اندازه گوسفند هم نيستند 16 مهر» از لبنانی های عزيز ما شما را دوست داريم تا قدم بعدی جنبش سبز چه خواهد بود
بخوانید!
13 آذر » یک میلیون سیدی فیلم «درباره الی» چهار روزه به فروش رفت، خبرآنلاین
13 آذر » از ماشاءالله به سرعت آقای ابطحی تا پلیبوی شناسیِ برادران سبز علوی 13 آذر » رييس كنگره جراحان عمومي ايران: حداقل زمان دسترسي مصدومان به امكانات درمان اوليه در ايران نيم ساعت است، ايسنا 13 آذر » برگزاري كنگرهي بينالمللي سهراب سپهري از سال آينده، ايسنا 13 آذر » بلافاصله پس از راهاندازي؛ تلويزيون حزب بعث تعطيل شد، ایسنا
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از ماشاءالله به سرعت آقای ابطحی تا پلیبوی شناسیِ برادران سبز علویکشکول خبری هفته (۱۰۴) در شماره ی ۱۰۴ کشکول می خوانيد: ماشاءالله به سرعت آقای ابطحی اين هم طبيعی ست که وقتی از زندان بيرون آمدی و از آقای بازجوی محترم به اندازه ی يکی دو کيلومتر فاصله گرفتی، يک موضوعی در سرت شکل می گيرد که هر چه هم با عقل آن را پس بزنی، دل ات آن را جلو می کشد و آن هم اين است که هر چه زودتر رسانه ای پيدا کنی و به گوش مردم برسانی که نه تنها خائن نيستم، جاسوس نيستم، وابسته به شرق و غرب نيستم، پست نيستم، رذل نيستم، مامور سيا و موساد و کا.گ.ب (به طور انفرادی يا يکجا) نيستم، بل که فعاليت های سياسیِ پيش از زندان ام خيلی هم خوب و درست بود، تا چشم بازجو و قاضی کور شود. اما اين که اين گفته ها کِی بر زبان بيايد و کِی در رسانه ها منتشر شود، کمی ميان زندانيان متفاوت است. دير و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد. تا قبل از آزادی موقت آقای ابطحی، ما يکی دو هفته تا چند سال را ديده بوديم. مثلا چند سالی طول کشيد تا مرحوم حبيب الله داوران و فرهاد بهبهانی، پدری را که از آن ها در زندان حکومت اسلامی در آمده بود در کتاب "در مهمانی حاجی آقا" شرح بدهند و از شلاق هايی که از "آقای ۲۵" خورده بودند بگويند و از زجری که کشيده بودند بنويسند و چگونگی غلط کردم ها را با جزئيات کامل تشريح کنند. يا آقای محمدعلی عمويی که بيست و پنج سال زندان شاه را تحمل کرد ولی حاضر نشد حتی به اندازه ی يک جمله، از فعاليت سياسی خود ابراز ندامت کند، و بعد در دهه شصت به زندان جمهوری اسلامی افتاد و به شدت شکنجه شد، يک چند سالی طول کشيد تا بگويد چه بلايی در زندان بر سرش آوردند تا در چنان ميز گردهايی حضور يابد. و يا آقای کيانوری تنها بعد از چند سال از حبس کامل در آمدن و به حبس خانگی افتادن گفت که وقتی می خواستند او را وادار به اعتراف کنند، صدای فرياد همسرش -مريم فيروز- را پخش می کردند. اين اواخر هم چند هفته طول کشيد تا بچه های وب لاگ نويس از کمای زندان و سلول انفرادی و چشم بند و تحمل وزن چند بازجو بر بدن خود بيرون بيايند و بگويند بازجوها تا حد تهديد عمل شنيع جنسی با آن ها پيش رفتند. يا چند ماه طول کشيد تا خانم هاله اسفندياری حال اش در آمريکا جا بيايد و کتاب "زندان من خانه من" را بنويسد و آبروی حکومت اسلامی را در سطح بين المللی به خاطر آزار زندانيان سياسی ببرد. اما برای آقای محمد علی ابطحی تنها چند ساعت وقت لازم بود تا در وب لاگ خود بنويسد "به نام خدای آزادی". و با همين يک جمله، رکورد سرعتِ به هم ريختنِ کاسه کوزه ی بازجويی ها و اعتراف گيری ها را به نام خود ثبت کند. آزادی آقای ابطحی را تبريک می گويم و دعا می کنم خدای آزادی مانع به بند افتادن مجدد ايشان شود. حراجه! حراجه! جايزه نوبل، جايزه برترين متفکر، جايزه برترين وب لاگ نويس... ترافيک سبز، تشييع جنازه سبز، خاموشی سبز، انقلاب سبز وقتی همه رهبر جنبش سبز می شوند، يک چيز هم با آن می آيد، به نام ابتذال سبز. اين حکومت نيست که باعث ضعف جنبش سبز می شود؛ همين ابتذال سبز است که کمر جنبش را می شکند. کفش بالای کفش بسيار است منتها منتظر الزيدی حواس اش نبود. بچه بود، يک چيزی پرتاب کرد، فکر کرد موضوع تمام شد رفت پی کارش. ولی غافل از اين که لنگه کفش آدم را تعقيب می کند. صبر می کند و صبر می کند، بعد يکدفعه ناغافل می آيد به سمت آدم. خوشبختانه آن طور که در يوتوب ديديم کفش به منتظر الزيدی نخورد و او را به لحاظ جسمی ناکار نکرد، ولی ترديد ندارم وقتی آن شب برای خواب به رختخواب رفت، با خود فکر می کرد، اين يارو چرا اين کار را کرد؟ اين ها را گفتيم که به مشوقان اسلامی پرتاب لنگه کفش بگوييم برادران مراقب باشيد، که لنگه کفشی که به سمت بوش پرتاب شد يک جايی در گوشه و کنار به کمين خودتان نشسته است. خدا کند برای شما هم به خير بگذرد و کفش به سرتان نخورد. ولی يک چيز مسلم است: برگشتن صدا از کوه دير و زود دارد، ولی سوخت و سوز ندارد... دوره بيست جلدی راهنمای کتاب حالا می خواهم توصيه کنم، به آن ها که دست شان به جيب شان می رسد، بخصوص آن ها که در خارج از ايران زندگی می کنند و تامين چهار صد پانصد دلار برای شان امکان پذير است، به آن ها که اهل کتاب و قلم و دفتر هستند و بخصوص خاطرات گذشته و کتاب های خوب و به يادماندنی، وجودشان را پر از نشاط می کند، به آن ها که همسرشان همراه شان است و هزينه کردن اين مبلغ کلان از نظر آن ها ايرادی ندارد، اين مجموعه را تهيه کنند، و تا می توانند با دقت و حوصله، جلد به جلد اين دوره ی بيست و يک ساله را که در بيست جلد منتشر شده ورق بزنند. آن ها هم که مثل اينجانب امکانات شان اندک است و يا دست شان بسته است، نزد دوستی، آشنايی، يا شايد کتابخانه ی عمومی يی اين مجموعه را ببينند و به دست بگيرند و لذت ببرند. ورق زدن شانزده هزار صفحه به طور داوطلبانه و خواندن ده ها مطلب و مقاله، در اين روزگار که همه در حال محاسبه ی ثانيه ها هستند قطعا نياز به انگيزه دارد. اين انگيزه در مطالب بسيار خواندنی دوره ی راهنمای کتاب وجود دارد. مديريت استاد احسان يارشاطر و استاد ايرج افشار، به اين مجموعه وزنی بخشيده که گمان نمی کنم در سال های آينده بتوانيم جز مجله بخارا، چيزی هم سطح آن بيابيم. جالب است که در اين مجموعه معرفی کتاب های قديمی خاطره انگيز را بخوانيم. شاهد نقد های کوبنده باشيم. پاسخ گاه تند نويسندگان نقد شده را بخوانيم (نقد ها و پاسخ هايی که از نظر شدت و حدت، امروز خيلی کم بتوانيم نمونه هايش را ببينيم). و يک نکته ی بسيار مهم که با تورّق اين مجموعه ی عظيم و گران قدر می توان به آن پی برد اين است که غلط چاپی در آن دوران چقدر زياد بوده و امروز نسبت به گذشته چقدر کم تر شده و در گذشته اين معضل، به خاطر شيوه حروف چينی تا چه اندازه جدی بوده است. از انتشارات سخن به خاطر چاپ و صفحه بندی خوب اين مجموعه بايد تشکر کرد. تاثير پند سعدی عليه الرحمه در آزادی ۵ تبعه بريتانيايی در گذشته سعدی عليه الرحمه می گفت که چنان با دوست ات رفتار کن که اگر روزی دشمن ات شد بتوانی... بله؟ فرموديد داستان را می دانيد؟ خب ادامه نمی دهم. از اين گفتار سعدی می خواهم پل بزنم به لندن و بگويم برادران و خواهران بی بی سی دقيقا به اين پند سعدی عمل می کنند وهوای دشمن را هميشه دارند... می فرماييد اصلا اين ضرب المثل ربطی به موضوع و موضوع ربطی به ضرب المثل نداشت... خب راست می گوييد. حالا چرا دعوا داريد. شما نشنيده بگيريد... می خواستيم بگوييم پنج تبعه بريتانيايی که در آب های خليج سابقا فارس دستگير شده بودند آزاد شدند. حالا اگر حرف ما ربطی به اين موضوع نداشت، خودتان يک ربطی پيدا کنيد. از دکتر عليرضا نوری زاده متنفر شدم واقعا آقای نوری زاده من شما را اين طور نمی شناختم. از تلويزيون حکومت اسلامی بسيار متشکرم که شما را به من شناساند. کاش از اين برنامه ها بيشتر درست کنند و ما امثال شما را دقيق تر بشناسيم... پلی بوی شناسیِ برادران سبز علوی اما بعضی ها که چيزهای ديگری در مغزشان هست با ديدن اين دو انگشت يادِ همان چيزها می افتند. مثلا برادران سبز علوی انگشت ها را اين شکلی می بينند:
آخر آدم بايد چنين چيزی در ذهن اش باشد که بتواند چنين تصويری خلق کند! در غير اين صورت بايد روح القدس آن را در ذهن خلق کند که بديهی ست روح القدسِ بيچاره از پلی بوی و نشانه های آن خبر ندارد و اين جزو تخصص های برادران سبز علوی است. خيلی عذر می خواهم که فکر کردم شما هم مثل برادران سبز علوی می دانيد که چی به چی است و موضوع را دقيق تر شرح ندادم. شايد شما جزو کسانی باشيد که اصلا نمی دانند اين شکلک به چه معناست. خب تصوير اين دخترک مجله ی پلی بوی را اگر ببينيد موضوع دستگيرتان می شود: دستگيرتان شد؟ الحمدلله. شما اکنون ذهن تان يک درجه به ذهن هنرمندان جنبش سبز علوی نزديک تر شده است. تبريک عرض می کنم. Copyright: gooya.com 2016
|