خواندنی ها و دیدنی ها
در همين زمينه
22 اردیبهشت» از هاشمی وارد میشود تا گزارش مردمگريز ميرزا حبيب اصفهانی به کوشش ايرج افشار17 اردیبهشت» از اسرائيل اينجوری میزند تا دانشنامه تاريخ محمود طلوعی 9 اردیبهشت» از گند انتخابات ۸۸ در آمد تا نکاتی درباره کتاب الکترونيکی کيندل 4 اردیبهشت» از بازگشت کشکول خبری هفته تا یادداشت ها و اندیشه های استاد عبدالحسین زرین کوب 15 شهریور» خداحافظی کشکول خبری هفته
بخوانید!
29 اردیبهشت » واژگونی اتوبوس ایرانی در تركیه ۶ كشته برجای گذاشت
29 اردیبهشت » از فرصت سبز انتخابات تا بخارای ۹۲ 28 اردیبهشت » قانون مجازات اسلامی به همراه مجازات سنگسار برای اجرا به رییس جمهور ابلاغ شد 28 اردیبهشت » وزیر ارتباطات: صدا و تصویر امام زمان از لایه ای بالاتر از فیبر نوری برای تمام جهان ارسال میشود 28 اردیبهشت » اصغر فرهادی و عوامل فیلمش به روی فرش قرمز رفتند
پرخواننده ترین ها
» دلیل کینه جویی های رهبری نسبت به خاتمی چیست؟
» 'دارندگان گرین کارت هم مشمول ممنوعیت سفر به آمریکا میشوند' » فرهادی بزودی تصمیماش را برای حضور در مراسم اسکار اعلام میکند » گیتار و آواز گلشیفته فراهانی همراه با رقص بهروز وثوقی » چگونگی انفجار ساختمان پلاسکو را بهتر بشناسیم » گزارشهایی از "دیپورت" مسافران ایرانی در فرودگاههای آمریکا پس از دستور ترامپ » مشاور رفسنجانی: عکس هاشمی را دستکاری کردهاند » تصویری: مانکن های پلاسکو! » تصویری: سرمای 35 درجه زیر صفر در مسکو! از فرصت سبز انتخابات تا بخارای ۹۲کشکول خبری هفته (۱۷۷) در کشکول شماره ۱۷۷ می خوانیم:
فرصت سبز انتخابات انتخابات فرصتی ست برای عمل بی هزینه ی جوانان. اگر صلاحیت رفسنجانی توسط شورای نگهبان تایید شود هیچ مانعی بر سر ایجاد ستادهای حمایت از او نخواهد بود. این ستادها قطعا ستادهای سبز خواهند بود. جوانان فرصتی برای مقابله ی علنی با شخص خامنه ای خواهند یافت چنان که در سال ۸۸ با حمایت از مهندس موسوی و آقای کروبی چنین کردند. کارناوال های انتخاباتی٬ رقص و پایکوبی در سطح شهر٬ توزیع اعلامیه ها٬ همه و همه خواب خامنه ای را خواهد آشفت. از این فرصت سبز باید استفاده کرد. ما هم نخواهیم جوانان ما چنین خواهند کرد. من آدمکش هستم پس به من رای بدهید برای رئیس جمهور شدن به چه کارها که نباید دست زد. یکی زن اش را به شکل زن اردوغان در می آورد٬ یکی دیگر دست در دست رئیس جمهور که معلوم نیست حکم پدرش را دارد یا پسرش برای ثبت نام به ستاد انتخاباتی می رود٬ یکی دیگر هم رسما و علنا می گوید به خدا ما در جریان کوی دانشگاه چماق دار بودیم و با چماق مردم را تار و مار می کردیم و برای خاتمی نامه ی تهدیدآمیز می نوشتیم. های های های! آقای قالیباف! الحق که نظامی هستی و نظامی نمی تواند سیاستمدار خوبی باشد. می گذاشتی این ها را بعد از انتخاب شدن ات می گفتی و زهر چشم می گرفتی. حالا که حرف از دهان ات در رفته باید سعی کنی یک جوری آن را جمع اش کنی. سردار قالیباف! جناب دکتر! حضرت کاپیتان! آقای خامنه ای آماده باش! خلاصه تا آدم درست و حسابی به هوش بیاید چند دقیقه ای وقت لازم است. باید آبی به سر و صورت اش بزند. باید آب خنک بنوشد. باید برای دقایقی یک جا لم بدهد تا بالاخره هوش و حواس به سر جای اش بیاید... انتخابات دو دوره ی گذشته یک جورهایی باعث پاره شدن چرت آقای خامنه ای شد. ممکن است بگویید پس انتخابات ۷۶ چه؟ عرض کنم که آن انتخابات٬ چرت ایشان را پاره نکرد بل که ایشان را انگار چهار دست و پایش را گرفته باشند توی وان آب سرد انداخته باشند٬ چنین حالتی برایش به وجود آمد! خدا سلامت نگه دارد آقای کروبی و چرت معروف اش را. بنده ی خدا یک چرت زد٬ احمدی نژاد سر از صندوق رای بیرون آورد. حالا آقای خامنه ای که در طول ۴ سال گذشته وسط شلنگ تخته انداختن های احمدی نژاد یک چرتکی می زد٬ باز باید چشمان قرمز اش را بدوزد به نامزدهای انتخاباتی بخصوص به کسی که رفیق سابق اش بوده و نظرش به نظر او نزدیک تر نیست. ما که آدم دل رحم و رئوفی هستیم خدمت آقا عرض می کنیم: کوه عظیم شورای ملی موش زایید! اصلا از خودمان و عملکردمان موقع دیدن دمکراسی در این شورا خجالت کشیدیم و از زور عصبانیت مقاله ای صادر کردیم که خیلی ها را خوش نیامد. به خودمان گفتیم مردک احمق! دمکراسی را از این شورا یاد بگیر. ببین با چه دقتی رای گیری اینترنتی کردند و شاهزاده را به عنوان سخنگوی خودشان انتخاب کردند و امیر عباس فخر آور هم شد یکی از اعضای دفتر سیاسی. فقط جای آقای دکتر سعید سکویی در میان انتخاب شدگان خالی بود که ان شاءالله از ایشان نیز استمالت به عمل خواهد آمد و گوشه ای از کار هم به ایشان سپرده خواهد شد. خلاصه این چند روزه منتظر عملی عظیم از این گروه بودیم خاصه این که فصل انتخابات هم فرا رسیده و جوانان آماده ی ریختن به خیابان ها هستند. چشم تان روز بد نبیند. از خواب که بیدار شدیم و پشت رایانه که نشستیم دیدیم شورا نامه ای خطاب به آیت الله خامنه ای نوشته. عجب کار بزرگی! عجب گام اساسی یی! دست شان درد نکند. واقعا این کار زحمت دارد. بعد دیدیم یک عده از خود پادشاهی خواهان اعتراض کرده اند که این یعنی چی؟ یک عده هم جواب داده اند که یعنی چی یعنی چی؟ این نامه ربطی به شاهزاده ندارد و شاهزاده در این شورا بیشتر از یک رای ندارد و اصولا نامه نویسی به ایشان مربوط نمی شود. حالا ممکن است فکر کنید محتوای نامه مرا کشته. نه. چیزی که مرا کشته٬ آدرس صندوق پستی آقای خامنه ای ست که با دقتی مثال زدنی در پیشانی نامه خودنمایی می کند. باز هم دست شان درد نکند. یک ضرب المثلی در زبان فارسی داریم که می گوید کوه موش زایید. مصداق این ضرب المثل را تا به امروز ندیده بودیم که به لطف این شورا دیدیم. کاری داشتید ما را هم خبر کنید!
شماره ی ۹۲ بخارا همچون شماره های پیشین پر از مطالب رنگارنگ و خواندنی ست. برای هر نوع سلیقه ای در این مجله ی گران قدر مطلب پیدا می شود. از شعر گرفته تا تحقیق٬ از مصاحبه گرفته تا بررسی کتاب٬ از متن سخنرانی های ارزشمند گرفته تا یادنامه٬ همه و همه در این مجموعه ی گرامی گرد آوری شده است. شماره ی ۹۲ یک سنت شکنی جالب نیز کرده است و آن انتشار مجله با دو روجلد می باشد. روجلد اول به رنگ نارنجی تصویر دکتر حمید عنایت و روجلد دوم به رنگ سرمه ای تصویر دکتر محمود عنایت را بر خود دارد. نام زنده یاد دکتر حمید عنایت اهل فرهنگ را به یاد هگل می اندازد. به راستی هم هگل با حمید عنایت به ایرانیان شناسانده شده است. نسل ما کتاب "فلسفه هگل" "ستیس" را با ترجمه ی ایشان همیشه در ذهن دارد. به همین ترتیب ترجمه ی کتب "عقل در تاریخ" و "خدایگان و بنده"ی هگل را. دکتر حمید از کسانی بود که هگل را کاملا درک کرده بود. افسوس که امروز کسانی که داعیه ی هگل شناسی دارند و درسگفتارهای شان در میان جوانان خریدار دارد چنان که باید نام عنایت را گرامی نمی دارند. آقای دهباشی که در بزرگداشت نام ها و یادها از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند٬ این شماره از بخارا را اختصاص داده اند به یادنامه ی دکتر حمید عنایت. البته تنها بخشی از مطالب٬ مربوط به این یادنامه است. در جریان تدوین یادنامه ی دکتر حمید٬ خبر درگذشت دکتر محمود عنایت از لس آنجلس هم می رسد و جناب دهباشی یادنامه ی دکتر حمید را با یادنامه ی دکتر محمود عنایت همزمان بیرون می دهند. دکتر محمودی که بنیان گذار مجله ی نگین بود و مقالات اخیرش را برای انتشار٬ تنها برای مجله ی کلک و بخارا می فرستاد. ایشان را بعد از فوت در گورستان سانتامونیکای لس آنجلس دفن کردند. در این شماره از بخارا٬ خوانندگان هدیه ای بسیار گران بها دریافت می کنند و آن پنجاه شعر منتشر نشده از استاد دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی است. یکی از این شعرها که بر روی من تاثیر بسیار گذاشت شعر "نقطه چین ها"ست که عین آن را در این جا می آورم: جای ترجمه ی جناب دکترعزت الله فولادوند در این شماره خالی ست که امیدواریم این غیاب فقط مربوط به این شماره از مجله باشد و در شماره های بعدی شاهد ترجمه های گران سنگ این استاد ارجمند باشیم. مطلب بسیار خواندنی و شیرین حضرت استاد بهاءالدین خرمشاهی که در قلم رنجه ی شماره ی ۱۵ درج شده٬ عنوان اش "بی اخلاقی های پیدا و پنهان" است که مانند بسیاری از نوشته های ایشان مایه بسیار قوی طنز دارد. می نویسند: تعداد مطالب این مجله بیش از آن است که بتوان ام تک تک شان را معرفی کنم. برای جناب آقای دهباشی تندرستی و موفقیت روز افزون در انتشار مجله گرامی بخارا آرزو می کنم. فيس بوک ف. م. سخن: Copyright: gooya.com 2016
|