پنجشنبه 16 آبان 1392   صفحه اول | درباره ما | گویا


بخوانید!
پرخواننده ترین ها

نيمی‌از زوج‌های ايرانی درگير طلاق عاطفی هستند

روزنامه قانون ـ گروه جامعه ، ميترا شهبازی – طلاق عاطفی، واژه ای تازه وارد به زندگی زناشويی ايرانيان است که گستره آن با بيشتر شدن مشکلات زندگی، بيشتر و بيشتر شده است. گروهی از زوج‌های ايرانی با وجود نارضايتی از زندگی مشترک و ميل به جدايی، به دليل واهمه ای بزرگ که از طلاق و جدايی دارند، به هر شکل ممکن به زندگی - بی‌آنکه حس و علاقه ای به آن داشته باشند - ادامه داده اما طلاق نمی‌گيرند. آنها با وجود زندگی فيزيکی مشترک، پيوند عاطفی با همسرشان ندارند و اصطلاحا با تن دادن به طلاق عاطفی، رويه تازه ای به زندگی می‌بخشند. پروفسور حسين باهر، جامعه‌شناس نيز در رابطه با دليل زوج‌ها برای پذيرفتن طلاق عاطفی به جای طلاق رسمی ‌می‌گويد: جدا شدن زوج‌ها به صورت رسمی‌مشکلات زيادی را برای زن و مرد به دنبال دارد. مهريه‌های سنگينی که در زمان عقد، خانواده‌ها بر سر آن به توافق می‌رسند و نداشتن تصور صحيح از آينده، يکی از مواردی است که در صورت ناتوانی مرد در پرداخت مهريه ، زوج‌ها را مجبور به ادامه زندگی می‌کند.



تبليغات خبرنامه گويا

[email protected] 


همچنين ترس از تنهايی در سنين بالا، بدنام شدن فرزندان به دليل طلاق والدين و نگرانی از حرف و حديث‌های دوستان و خويشاوندان - که پس از طلاق رسمی‌شروع می‌شود - نيز زندگی مشترک را به آنها تحميل می‌کند. اين پديده که به نظر می‌رسد بيشتر در ميان شهرنشينان رخ می‌دهد، اقليتی از روستانشينان و بخش ناچيزی از قبايل، عشاير و مرزنشينان را نيز در بر می‌گيرد و به طور کلی برخی زوج‌ها در تمام مناطق به دليل ناتوانی در اداره زندگی شان به ناچار طلاق عاطفی را می‌پذيرند. اين بنيان گذار مکتب رفتار شناسی در ايران همچنين در ارتباط با تعداد طلاق‌های عاطفی ای که به نسبت هر ازدواج صورت می‌گيرد نيز می‌افزايد: تقريباً ۲۵ درصد ازدواج‌ها به طلاق رسمی‌می‌انجامد ، ۲۵ درصد در مسير صحيح ادامه می‌يابد و مابقی زوج‌ها از درجاتی از طلاق عاطفی رنج می‌برند. از مجموعه دلايل اين پديده می‌توان به مشکلاتی از قبيل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که در جامعه به مرور زمان به وجود می‌آيد و بر خانواده‌ها نيز اثر می‌گذارد؛ اشاره کرد. مشکلاتی که هر کدام به مرور زمان و با شناخت بيشتر زوج‌ها از يکديگر منجر به سردی روابط در بين آنها می‌شود و آنها را از يکديگر دور می‌سازد؛ اما هرچه علم و دانش جوانان در رابطه با ازدواج و دلايل ضرورت اين امر بيشتر باشد کمتر در زندگی مشترک شان دچار مشکل می‌شوند و در برابر فراز و نشيب‌های زندگی زناشويی راحت تر برخورد کرده و نسبت به حل آن اقدام می‌کنند.

نا آشنايی با مهارت‌های زندگی
دکتر ناصر قاسم زاده، روانشناس و درمانگر نيز به «قانون» می‌گويد: يکی از مسائل مهمی‌که در بقای زندگی زوج‌ها نقش مهمی‌را ايفا می‌کند، مهارت‌های زندگی است که کافی نبودن آنها ممکن است منجر به بروز اختلافات بسيار شود. اين مهارت‌ها نه تنها قبل و در زمان ازدواج بايد آموزش داده شوند، بلکه فراگيری آنها نيز در ۵ سال اول ازدواج از اهميت بالايی برخوردار است. متأسفانه مهارت‌های مورد نياز برای زندگی مشترک به جوانان آموزش داده نمی‌شود و اطلاعات کافی در اين زمينه در اختيار آنان قرار نمی‌گيرد. مهارت‌های زندگی به جوانان می‌آموزد که در موقع بروز مشکلات چه واکنشی از خود نشان بدهند تا زندگی زناشويی مستحکم تری داشته باشند. آموزش اين گروه از مهارت‌ها در گذشته برعهده سازمان ملی جوانان بود که با برگزاری کلاس‌های مشاوره برای جوانان آنها را برای آينده آماده می‌کرد. دبير انجمن حمايت از سلامت و بهداشت روان جامعه در ادامه می‌افزايد: طلاق عاطفی بعد از شناخت کامل دو طرف و سپری شدن دوره ای از زندگی مشترک رخ می‌دهد. معمولا زوج‌های جوان کمتر گرفتار طلاق عاطفی می‌شوند و طلاق عاطفی بيشتر در زوج‌هايی که بيش از يک دهه از زندگی مشترکشان گذشته است مشاهده می‌شود. در واقع اين دلسردی بعد از بروز اختلافاتی رخ می‌دهد که زوج‌ها در برطرف کردن آنها ناکام می‌مانند. زوج‌هايی که ازدواجشان با علاقه به طرف مقابل شکل نگرفته است بيشتر از کسانی که در ابتدا به هم عشق می‌ورزيده اند در معرض اين مسئله هستند، چرا که عشق و علاقه به يکديگر آنها را در برابر مشکلات مقاوم تر می‌کند. از سويی بالا بودن سطح انتظار زوج‌ها از يکديگر موجب سرد شدن روابط می‌شود که اگر فرزندی هم در ميان باشد، شرايط عاطفی و احساسی مناسبی برای رشد آن فرزند فراهم نخواهد شد.

اين پژوهشگر علوم انسانی همچنين در رابطه با علت اصلی افزايش طلاق عاطفی در مقابل طلاق رسمی‌می‌گويد: زوج‌ها بيشتر به سبب شرايط عاطفی خود و فرزندانشان و وابستگی و دلبستگی‌های به وجود آمده و همچنين به دليل وجود باورهای عرفی و فرهنگی از طلاق رسمی‌خودداری می‌کنند. ريشه اختلافات به وجود آمده در زوج‌ها را می‌توان در نحوه برخورد خانواده‌هايشان در دوران کودکی آنها مشاهده کرد. هرچه تعاملات خانوادگی بيشتر باشد ميزان اختلافات به وجود آمده در زندگی مشترک فرزندان هم کاهش می‌يابد. کودکانی که توسط والدينشان مورد توجه قرار می‌گيرند و می‌توانند نظراتشان را در محيط خانواده بيان کنند، ياد می‌گيرند در آينده هم حق انتخاب و انتقاد را به ديگران بدهند. اين افراد در زندگی زناشويی نيز همسرشان را در شرايط سخت و در مواجهه با مشکلات بهتر درک می‌کنند. اما متأسفانه به دليل نبود آموزش‌های صحيح اين تعاملات کمتر ديده می‌شود. در نتيجه افراد در تمام زندگی، خود را محور همه چيز می‌بينند و نمی‌توانند نظر و عقيده ديگران را قبول کنند. برای کمتر شدن اين مشکلات آموزش و پرورش و مراکز آموزش عالی با قرار دادن واحد درسی خود شناسی می‌توانند تا حد چشم گيری اين مشکلات را کاهش بدهند.

باورها و سنت‌های ويرانگر
دکتر کاظم قجاوند، جامعه شناس وعضو هیأت علمی‌دانشگاه با اشاره به نقش سنت‌ها در روابط زناشويی می‌گويد: خرده فرهنگ‌ها و نگرش‌های گرفته شده از سنت‌ها همانطور که باعث تحکيم روابط زن و شوهر می‌شوند، يکی از موانع خوشبختی زوج‌ها هم می‌توانند، باشند و خاموشی روابط همسرها را در زندگی مشترک به دنبال داشته باشند. برای مثال در برخی از سنت‌ها مرد را از محبت کردن به زن منع و او را به انجام رفتارهای خشن تشويق می‌کنند که خود باعث سردی روابط زن و شوهر و در نهايت به طلاق عاطفی منجر می‌شود. اين سنت‌ها که ضرب المثل‌ها و فرهنگ عاميانه را نيز در بر گرفته است هيچ کدام ريشه دينی و علمی‌ندارند و برگرفته از رفتار‌های غلطی است که با گذشت زمان وارد فرهنگ جامعه شده است. اين آسيب شناس اجتماعی درباره نحوه شکل گيری پديده طلاق عاطفی می‌افزايد: ازآنجا که طلاق عاطفی احساس رضايت و نا رضايتی از زندگی مشترک است و اين يک موضوع کيفی است بنابراين با شاخصه‌های کيفی نيز سنجيده می‌شود و اين امر سنجش پديده طلاق عاطفی را نيز دشوار ساخته است. بر اين اساس آمار دقيقی را نمی‌توان در اين زمينه ارائه داد اما اين روشن است که از هر ۱۰ ازدواج صورت گرفته دو مورد آن به طلاق رسمی‌ختم شده و چهار مورد آن نيز گرفتارخاموشی روابط زناشويی و طلاق عاطفی می‌شوند. تعداد طلاق‌های عاطفی در خانواده‌ها هميشه به دلايل عرفی و فرهنگی جامعه بيشتر از طلاق‌های رسمی‌است. طلاق‌های عاطفی نه تنها برای خود افراد نتايج سوئی را به دنبال دارد بلکه برای جامعه هم مشکل ساز می‌شود زيرا تأثير خاموشی روابط زن و مرد در فعاليت‌های خارج از خانه هم ديده می‌شود و زن و شوهری که مدتی است دچار اختلاف شده اند از لحاظ روانی نيز آمادگی لازم را برای فعاليت‌های خارج از خانه ندارند.اما دکتر قجاوند در رابطه با راه‌های کاهش اختلافات زناشويی زوج‌ها می‌گويد: برای کاهش تأثير خرده فرهنگ‌های اشتباهی که ريشه در سنت‌های ما دارند؛ زوج‌ها با تفکر و تعقل درباره شرايط زندگی شان می‌توانند سنت‌ها را مورد قضاوت قرار دهند و با پيروی از آموزه‌هايی که در بهبود روابط آنها موثر است و وضعيت شان را در زندگی مشترک تقويت می‌کند؛ می‌توانند، زندگی مشترک پويايی داشته باشند. زن و شوهرهای جوان با دوری کردن از روزمر‌گی‌ها می‌توانند خود را همچنان جذاب نگاه داشته و با بيان حرف‌ها و افکار نو به يکديگر نزديک تر بشوند. متأسفانه طلاق عاطفی بيشتر در بين زوج‌هايی ديده می‌شود که از نظر افکار با يکديگر بسيار متفاوت هستند؛ اما همچنان اين تفاوت هم از اهميت چندانی برخوردار نيست، زمانی اين اختلافات و مشکلات شدت می‌گيرد که هر کدام از دو طرف بخواهند نظر و عقيده خود را به ديگری تحميل کنند.


ارسال به بالاترین | ارسال به فیس بوک | نسخه قابل چاپ | بازگشت به بالای صفحه | بازگشت به صفحه اول 
Copyright: gooya.com 2016