دخالتهای حوزههای علمیه در امور سیاست و کشورداری پدیدهای جدید نیست. از زمانی که روحانیت شیعه در ایران شکل رسمی یافت و حوزههای علمیه بوجود آمدند، همواره علمای شیعه با سیاست هم از نظر تئوریک و هم از جنبه عملی مشغول بودهاند. دین اسلام بر خلاف مسیحیت از همان ابتدای شکل گیری داعیه دخالت در امور جامعه و سیاست را داشته است.
در حقیقت میتوان به جرات گفت که اسلام بنا بر آیات قران که به اعتقاد مسلمانان از طریق وحی مستقیما بر پیامبر اسلام نازل شدهاند و همچنین مطابق احادیث وسایر متون و مباحث دینی، یک دین کاملا سیاسی و اجتماعی و بنابراین "عین سیاست است".
اسلام به این دلیل یک دین اجتماعی است که برای همه امور اجتماعی و شخصی مردم راه حل و دستورالعمل ارائه میدهد و مبانی اخلاقیِ هویت بخش به فرد مسلمان را تعریف مینماید. و همچنین، به این دلیل یک دین سیاسی است که پیام آور آن همزمان یک رهبرِ سیاسی و رئیس حکومت تازه تاسیس مسلمانان بود و خلفای اسلام و امامان شیعه نیز هریک ادعای جانشینی او و رهبری امت اسلام را داشتند. دینی است که هم برای زمان جنگ و هم موقع صلح و مذاکره بکار میآید.
البته سیاسی و اجتماعی بودن اسلام به این معنی نیست که مردم مکه قبل از تولد این دین فاقد یک نظام سیاسی و اجتماعی بودند و نیاز آنان به یک مجموعه از قراردادهای اجتماعی و سیاسی موجب شکل گیری اسلام شد. فرایند دخالت ادیان از جمله اسلام در امور جامعه و سیاست بگونهای دیگر و کاملا مستقل از نیاز انسان به قراردادهای اجتماعی و سیاسی آغاز گردید.
حتی نیاز انسان به ارزشهای اخلاقی نیز موجب شکل گیری ادیان نشدند. آنچه که موجب گردید که اعتقادات دینی و نیاز به عبادت قدرتهای ماورایی، و سپس افسانهها و خرافات مبتنی بر آن، بتدریج شکل گیرند همانا ترس انسان از حوادث ناشناخته طبیعت بود، در واقع "این ترس بود که خدا را آفرید"؛ ترس از قدرتهای پنهان در زمین و آسمان؛ ترس و وحشتی که موجب گردیدند که انسان رو به آداب و مراسم مذهبی از قربانی کردن تا تعظیم و سجده در برابر خدای برخاسته از ترس بیاورد، زیرا که بدین طریق بخشها و چالههای پنهان آگاهی و دانش را پر میشدند.
تنها زمانی که جادوگران و سپس رهبران مذهبی دست به تنظیم قراردادهایی برای این امور عبادی زدند، نهادهای مذهبی بتدریج شکل گرفتند و وارد عرصههای اخلاقی و اجتماعی و سیاسی شدند. دخالتی که هزاران سال همچنان ادامه دارد، و با وجودیکه این نهادها تحولات بسیاری را پشت سر گذاشتهاند اما همچنان پایه و اساس موجودیت خود را بر عنصر ترس قرار میدهند.
البته ترسی که بنظر میرسد پس از آغاز دوران مدرن و پر شدن چالههای نا آگاهی توسط علوم و دست آوردهای بشری و سرانجام اعلام رسمی مرگ خدا، ماهیتا در حال تغییر شکل دادن است.
حوزههای علمیه و روحانیت شیعه یکی از نمونههای بسیار آشکار این تغییر ماهیت ترس هستند. حکومت جمهوری اسلامی در طول حاکمیت خود بنا بر جبر شرایط و برای حفظ قدرت سیاسی و منافع طبقاتی و اقتصادی طبقه حاکم بر ایران گام به گام از شرایع و احکام دین کوتاه آمده و مجبور شده است تن به مقرارات عرفی دهد. وضعیتی که موجب نگرانی خاطر و ترس روحانیت شیعه از به حاشیه رانده شدن احکام اسلام شده است.
چندی پیش محمد منتظری دادستان جمهوری اسلامی در همایشی نگرانی خود را از به حاشیه رانده شدن احکام الهی اینگونه بیان کرد: "حدود الهی که در قرآن کریم به آنها تصریح شده تعطیل بردار نیست. ما نباید به علت فشارهای مدعیان دروغین حقوق بشری که با پندار غلط خود حدود الهی را مغایر آن میدانند، اجرای این حدود را تعطیل کنیم. " وی قبلا نیز از حضور زنان در ورزشگاهها ابراز نگرانی کرده و گفته بود که تلگرام و اینستاگرام در جامعه بلا ایجاد کردهاند.
جعفری دولت آبادی دادستان تهران نیز در پی طرح بسیار بی اساس و فاقد وجاهت قانونی و حقوق بشری مطهری که حجاب را به رفراندوم بگذارند نگرانی خود را از فشار جامعه مدنی ایرانی بر لغو حجاب اجباری با هشدار به مطهری که وارد حوزه دین و شرایع اسلام نشود نشان میدهد و میگوید: حجاب و عفاف از سیاستهای الزام آور و پایهای نظام اسلامی است و این نظام بر مبنای رای مردم و توجه به اسلام تشکیل شده است و لذا برخی روشنفکران نباید به دنبال این حرفها بروند.
مکارم شیرازی نیز از کساد شدن کار امامان جمعه ابراز نگرانی میکند و در دیدار با دبیر شورای عالی فرهنگی میگوید: "در گذشته تریبونها در اختیار امامان جمعه بود، اما امروز فضای مجازی برای افراد بی مایه هم تریبون درست کرده است" و در ادامه اضافه میکند "در کتابهای دانشگاهی مطالبی وجود دارد که نباید وجود داشته باشد. "
از دیگر ابراز نگرانیها و دخالتهای علمای شیعه (از حوزه علمیه تا امامان جمعه) در سیاست مخالفتهای رسمی با احتمال پیوستن حکومت جمهوری اسلامی به کنواسیونهای بین المللی است. در روزهای اخیر "علمای قم" از تصویب کنواسیون پالرمو ابراز نگرانی کردند و مدتها است که تصویب قوانین مربوط به شفافیت مراودات مالی در سطح بین المللی توسط مجلس معطل مانده است و جنتی رئیس شورای نگهبان نیز از آتش زدن برجام صحبت کرد.
نمونه هایی که در بالا آمدند تنها بخش کوچکی از ترس و نگرانی حوزههای علمیه و علمای شیعه را از دست دادن موقعیت و جایگاه تاریخی اشان نشان میدهند. در ایران امروز نیز فرایند تاریخ برعکس شده است و این نهادهای دینی هستند که از ترس فرو کشیده شدن از مقام و جایگاه تاریخی اخلاق و قانونگذاری لرزه بر اندامشان افتاده است.
برای انسان مدرن ایرانی نیز دیگر دین و مذهب پناهگاهی برای فرار از ترس و ندانستهها نیست. او در عمل و در طول چهار دهه از حاکمیت شرایع دین بر کشورش نشان داده است که اگر اقتدار نظامی و امنیتی این حکومت نبود حتی یک روز نیز حاضر نیست به شرایع و مقرراتی که حوزههای علمیه تحمیل کردهاند از حجاب، قصاص تا ازدواجهای اجباری دختران کم سن وسال و تبعیضهای جنسیتی تن دهد.
نگارنده معتقد نیست که در حوزه علمیه دوگانگی و اختلافات عمیقی در رابطه نقش اسلام در سیاست و جامعه وجود دارد، برای مثال گفت شود که بخشی از روحانیت معتقد به دخالت اسلام در سیاست نیست. اسلام از هر نوع آن عمیقا یک دین سیاسی و ایدئولوژیک است، حتی آن بخشی از روحانیت که انگیزهای برای دخالت در سیاست ندارد در انتظار حکومت عدل امام زمان نشسته است و همه حکومتهای ساخته دست بشر را نا مشروع میداند.
روحانیت شیعه در تمامیت آن و بطور کلی اسلام، هیچگاه مدعی جدایی دین از دولت و سیاست نبودهاند و بنابراین بحثهای بی پایان در زمینه ضرورت جدایی دین از سیاست در رابطه با اسلام که خود یک دین سکولار و بعبارتی یک ایدئولوژی سیاسی و اجتماعی برای زمان محمد ابن عبدالله بوده است بی فایده میباشد. ایدئولوژی که همزمان یک دینِ مدنی و شکل دهنده اخلاق فردی و اجتماعی بسیاری از مسلمانان است، و از یک اندیشه سیاسی خاص و نظام قضایی ویژه خود برخوردار میباشد.
تنها تفاوت مهم علمای حوزههای علمیه با نویسندگان قراردادهای اجتماعی در دورانهای اخیر این است که تئورسینهای حوزههای علمیه فقط به نقل قول و تکرار قراردادهای اجتماعی و اخلاقی دوران زندگی پیامبر اسلام در مکه و مدینه در حدود هزار و چهار صد سال پیش مشغولند و محصولات نظری آنان نیز بیشتر از یک مجموعه از قراردادها برای زندگی فردی و اجتماعی نیست، با این تفاوت که منابع اصلی این مجموعه که فقه نام دارد مربوط به چهارده قرن پیش میباشند و تنها علت اعتبار آنها به اصطلاح وحی، عصمت پیامبر و امامان شیعه است.
سلطانِ واجبی را اعدام نکنید، ابراهیم هرندی
چهل سال شکنجه و چند رباعی دیگر، م. سحر