اخیرا سرویس فارسی بیبیسی با موج روز افزون انتقادها مواجه شده است. بخش فارسی این رسانه بینالمللی، جز کوچکی از این سرویس رسانهایست که به جز زبان فارسی، به ۳۹ زبان دیگر دنیا برنامه پخش میکند و قدیمیترین رسانه چند زبانی جهان است. شایعات درباره بخش فارسی بیبیسی کم نیستند. از اینکه «جمهوری اسلامی پولش را میدهد» بگیرید تا «وابستگیاش به اصلاحطلبان درون حکومتی». اما حقیقت چیست؟ آیا این رسانه فارسی زبان میتواند جدا از کل مجموعه بیبیسی و آنطور که منتقدانش میگوید عمل کند و اگر نه، ریشه این انتقادهای تند کجاست؟
برای پاسخ به این سوال شاید باید با طرح آخرین مورد از این انتقادها، نتیجهگیری کنیم. به دنبال تحریم سپاه پاسداران رژیم اسلامی، تصاویری منتشر شد از برخی کارمندان بخش فارسی با لباس سبز ( که کاربران فضای مجازی آن را مشابه با لباس سربازان سپاه دریافته بودند) و این شایبه که گویندگان و خبرنگاران بیبیسی فارسی، این لباسها را در حمایت از سپاه و به انتقاد از دولت پرزیدنت ترامپ در تحریم سپاه پاسداران به تن کردهاند. در میان همه گویندگان، شدیدترین انتقادات به خانم رعنا رحیمپور بود. در تصویر دیگری که از خانم رحیمپور منتشر شده، او لباسی سبز و کتی زرد رنگ به تن داشت و کاربران در فضای مجازی آن طرح را مانند پرچم حزبالله لبنان تصور کرده بودند. اینکه یک خبرنگار بیبیسی در لندن، پرچم گروهی که اخیرا توسط دولت بریتانیا هم یک گروه تروریستی فرض شده را به تن کند، عجیب که محال است. بیبیسی، رسانه ملی بریتانیاست و حتی ( به فرض محال) اگر خبرنگارش به طور مستقل و فراسازمانی بخواهد از گروهی مانند حزبالله دفاع کند، مکانیزم موجود در قوانین سردبیری رسانه ملی بریتانیا، جلوی چنین حمایتی از گروهی که توسط دولت متبوعش تروریستی شناخته شده را میگیرد.
پس جریان چیست؟ چرا چنین حساسیت و شایبهای میان کاربران به وجود آمده است؟ چرا در این آخرین نمونه از موج انتقادات، چنین اتهام سنگینی گریبان خانم رحیمپور را ، به طور مشخص، گرفته است؟ با اندکی گردش در فضای مجازی، درست یک روز قبل از این شایعه، تصویری از یک پست فیسبوکی خانم رحیمپور جلب توجه کرده است. ظاهرا خانم رحیمپور این مطلب را در یک صفحه بسته فیسبوکی برای کارمندان بیبیسی فارسی نوشته است و در آن ضمن انتقاد شدید از یکی از همکاران خود، آقای بهزاد بلور تهیه کننده برنامه موسیقی تلویزیون فارسی بیبیسی، برای مشارکت در یک نمایش تلویزیونی در شبکه تلویزیونی من و تو، این تلویزیون را، به سبک ستون اخبار ویژه روزنامه حکومتی کیهان، «معلومالحال و سلطنت طلب» خوانده است. این موضع گیری او درباره یک تلویزیون مستقر در بریتانیا و همکاران رسانهای خانم رحیمپور، با واکنش شدید کاربران روبرو شده است. او متهم شده که در برابر این تلویزیون و برخلاف قوانین بی طرفی مورد ادعای بیبیسی سمت و سوی سیاسی گرفته است. انتقادها از این جهت بر او شدیدتر بوده است که خانم رحیمپور از سخنگویان کارزار مقابله با اذیت و آزار کارمندان بخش فارسی بیبیسی توسط حکومت ایران است. این کارزار توسط رسانههای دیگر و از جمله تلویزیون من و تو پوشش داده شده است.
کاربران در بخش دیگری از انتقادهای خود به آن بخش از لحن منفی خانم رحیمپور درباره سلطنتطلب بودن، این بخش از سخنان شاهزاده رضا پهلوی را در نشست انستیتوی مطالعات واشنگتن در ماه دسامبر سال گذشته یادآوری کردند که سرویس فارسی بیبیسی را متهم به «سوگیری علیه بخشی از اپوزیسیون و به نفع حکومت» کرده بود. سخنانی که از جمله با انتقاد برخی از کارمندان بخش فارسی بیبیسی هم روبرو شد. کاربران فضای مجازی حالا فرصت یافتهاند که به خانم رحیمپور و همکارانش یادآوری کنند که منظور اپوزیسیون از آیتالله خطاب کردن بیبیسی دقیقا همین طرز تفکر است که حالا به صورت سند مکتوب در فضای مجازی دست به دست میشود.
کاربران بیکار ننشستهاند و با کاویدن بایگانیها تصویری از رعنا رحیمپور را هم منتشر کردهاند که با چادر، مشغول خواندن نماز است. البته که مذهب و دین هر فرد، عقیده شخصی اوست و غیر قابل نکوهش اما به قول معروف در هیچ دعوایی حلوا تقسیم نمیکنند.
کاربران به همین مقدار هم سکوت نکردند و با انتشار دوباره پستهای عمومی و قدیمیتر خانم رحیمپور از جمله در حمایت از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش در ایران، وقتی تصویر خانم رحیمپور با انگشت جوهری در حوزه رایگیری منتشر شد ( در حالی که بخشی از دعوای انتخابات در ایران همیشه بین دو کمپ تحریم کنندگان انتخابات و شرکتکنندگان است) جهت گیریهای ایشان را مسبوق به سابقه دانستند.
یا این پست اینستاگرامی او را از به قول او جشن مردم کرمانشاه برای رای آوردن حسن روحانی در انتخابات، نمایش خوشحالی این خبرنگار از این امر تلقی کردند.
یا این پست او را درباره نوستالژی خرداد ۱۳۷۶ و انتخاب محمد خاتمی، به جهت گیری او و غبارروبی از تصویر مخدوش اصلاحطلبان حکومتی تفسیر کردند.
توجه کردید از کجا به کجا رسیدیم؟ سوال اصلی این بود که چرا کاربران، از لباس گوینده اخبار تلویزیون بیبیسی آرام نگذشتهاند؟ شاید جواب این سوال و اتهامات عجیب و غریب درباره برخی از فعالیتهای این رسانه و «آیتالله خطاب شدنش» را باید نه گردن ساختار بیبیسی که برخی فعالیتهای برخی خبرنگارانش در فضای مجازی گذاشت. فضای مجازی تصویر همهجانبهتری از گذشته به مخاطب میدهد. این امکان را میدهد که مخاطب در عین تماشای رسانههای جریان اصلی با قوانین سردبیری روشن و شفاف، زندگی خصوصی اجزای این رسانهها و کارمندانش را هم رصد کند و هر تفسیری که میخواهد، بنا به شرایط روزگار، بکنند، حتی اگر لزوما با واقعیت منطبق نباشد. آیا خبرنگاران بیبیسی بر این امر واقف نیستند؟ حتما هستند. آنها پیشتاز استفاده از شبکههای اجتماعی در عرصه رسانهها بودند. پس چرا مراقب این حساسیتها نیستند؟ بگذارید جای آنها پاسخ ندهم.
تبعات اعترافات مهم «سردارِ خاص» سپاه! بابک داد