تنی چند از چهرهها یی که در سپهر سیاسی کشور در طیف اصلاح طلبان شناخته میشوند طی نامه دیر هنگامی به دبیرکل سازمان ملل متحد از خروج یک جانبه آمریکا از قرار داد برجام انتقاد نموده و با ذکر مزایای بودن و زیانهای این خروج، موارد و نکاتی را متذکر شدهاند. این شخصیتهای اردوگاه اصلاح طلبی در حال حاضر عمدتا دارای مسئولیت اجرایی نبوده و میتوان این کنش آنان را برآیندی از احساس مسئولیت نسبت به شرایط حساس کنونی کشور ویا نمایش دیگر باری از جریان اصلاح طلبی دانست تا که بگویند نامه مینویسیم پس هستیم. جریانی که در چارچوب مصلحتهای مدیریتی گروهی از دوستان نیمه راه به حاشیه رفته است. با درک جایگاه مرجعییت اکثریت امضا کنندگان این نامه در تشکلهای اصلاح طلبان، این نامه برای مخاطبی مانند نگارنده، بیش از پرتویی از امید، هالهای از نومیدی پدید آمد.
اولین پرسش از امضا کنندگان نامه اینست که پس از حدود یک سال از خروج یک جانبه آمریکا از برجام و انعکاس چندین نامه و شکایت از وزارت خارجه به سازمان ملل، واقعا چه نکات تازهای در این نامه بوده که ضرورت انعکاس آن را ایجاب میکرد؟ اساسا چنین مواضعی و در این گونه از مقاطع بحرانی از جانب کسانی بایستی مطرح شود که اگر جایگاه رسمی و اجرایی ندارند اما بلحاظ پایگاه اجتماعی قدرتمند و فراگیر بوده و میتوانند مخاطبان تاثیر گذار جهانی را به خود جلب نمایند. ضمن احترام به دیرینه و حال این بزرگواران، اما بنظر میرسد که اکثر امضا کنندگان نامه و به دلیل کنشهای خاکستری رنگ سالهای اخیر، چه بسیار از ذخایر اجتماعی گذشته خودرا مصرف نمودهاند ایکاش که قبل از مبادرت به چنین نامهای، آنها بر روی ترازوی داوری صادقانهای از جامعه نسبت به خود میرفتند. ترازویی که بیش از هر چیز میتواند میزان ایستایی و یا پویایی آنان نسبت به اهداف اصلاح طلبی را در مناسبات با مدیریت کشور و نیز مردم نشان بدهد. البته شاید هدف اصلی از چنین نامهای اعلام دیگر بار موجودیت تابلو اصلاح طلبی در اذهان عمومی بوده و تنها کاربردی داخلی داشته باشد. تابلویی که سال هاست غبار فراموشی جامعه بر روی آن نشسته است. اما اگر آنان و با چنین براوردی به نامه نگاری با دبیر کل سازمان ملل متحد روی نیاورده باشند پس انگیزه در نوشتن این نامه چه بوده است؟ اصلا فرض محال نماییم که عالیجناب دبیر کل سازمان ملل در ذیل نامه این بزرگواران و با قید کلمه فوری به دونالد ترامپ دستور و یا توصیه موکد نماید که به برجام برگردد. برفرض محال تر هم تصور کنیم که رییس جمهور ایالات متحده دستور دبیر کل را بر روی چشم گذاشته و اطاعت نماید. باز هم فرض کنیم که در پی تمکین دونالد ترامپ برای بازگشت به برجام، تمامی تحریمهای صورت گرفته در کشورمان ملغی شود. آیا امضا کنندگان این نامه تعهد میکنند که از آن پس تمامی چالشهای پیش روی مدیریت کشور در مناسبات بین المللی و ترکشهای داخلی آن به خیر و خوشی به اتمام برسد؟ آیا آنها تعهد میکنند بار دیگر هیچ سفارتخانهای آماج سنگ، اجر و کوکتلهای گروهی شناخته شده قرار نگیرد؟ آیا باز هم بر سر موشکها و یا ماهوارههای ارسالی به فضا آرزوهای احساسی و آرمانی خودرا نمینویسیم؟ و صدها آیا و پرسش از این جنس که تردیدی ندارم هیچ یک از امضا کنندگان توان چنین تعهدی را نخواهند داشت.
ایکاش امضا کنندگان به جای پرداختن به این نوع مکانبات بی پاسخ و نتیجه و با اذعان به احساس دلسوزیشان به سرنوشت کشور و مردم، در گام اول به غبار روبی از تابلو اصلاح طلبی منتسب به خود همت بگمارند. اگر که غبار فراموشیها را نروبند و مرز بندی جنبش همیشه پویای اصلاح طلبی را با امثال فراکسیون امید و.... متمایز نکنند تنها کارکرد این گونه نامه نگاریها، آه و افسوس بیشتر مردم خواهد بود. مردمی که روزی تمام تخم مرغهایشان را در سبد آنان گذاشته اما در تعریف امثال سعید حجاریان، تنها ارزش و کاربرد اهرم فشاری از پایین را داشته بودند. اهرم هایی که فشار بیاورند تا که ایشان و دوستانشان از بالا با هم چانه زده و خوش و بش نمایند.
عبدالحسین طوطیایی