ممی جون غصه چرا، ملخک جستم و جستم
بنمای رخ و بگشای لب، برده تکرار تو هستم
ملای شیاد و آخوند جلاد، آخ جون انتخاباد
تو فقط مومو کن مملک، من خودم گاو پرستم
*
خبر آمد عاقد دربار، تمدنها وصلت میدهد
اخته سالار، دین و مردم یکجا وحدت میدهد
از کرامات شیخ وقیح همین بس
امید و نسلها زیر ضربت میدهد
*
بازفصل شعبده و مکاراعظم مشغول کار
عرق جبین وعرق ملی و شیخ فداکار
در دیزی باز گشته و سید حاجی
با خون گشنگان میکند افطار
*
در این صحنه پیکار من چرا بیکار نشستم
از قول دکارت من فکر میکنم پس هستم
حال که ممی بر بی شرمی خود میکند اصرار
رای که میدم حتما ولی این بار با فینگر شستم
*
آرش فضیلت