از آنجایی که هدف اصلی نوشتار پیش رو ارائه آلترناتیوی برای شو انتخابات نظام اسلامی حاکم بر ایران است، برای اجتناب از پراکندگی به فراخور بحث، نگارنده مواردی را به صورت تیتروار بیان میکند که هر کدام بررسی موشکافانه تری طلب مینماید. البته منابع و تحقیقات ارزندهای در این زمینهها موجود است.
این روزها تحریم انتخابات فرمایشی داغترین موضوع سیاسی در میان ایرانیان داخل و خارج از کشور است. اما نکته مهمی که باید بدان توجه داشت اینکه، برای رژیمی که دروغ و فریبکاری و تقلب و ارعاب و فرافکنی و وارونه سازی و ایجاد هیجانات کاذب شیوه اجتناب ناپذیرش برای بقا بوده، تحریم منفعلانه انتخابات نه تنها تاثیری بر عملکردش نخواهد داشت، بلکه میتواند موجب ایجاد یاس و سرخوردگی در میان مردم شود. برای روشن تر شدن موضوع بحث به مواردی در ادامه اشاره خواهد شد.
۱_ انتخابات در نظامهای شبه توتالیتر به سبب فقدان حقوق شهروندی و نبود ضمانتهای اجرایی در قرارداد اجتماعی میان شهروند و دولت ابزاری است در دست حاکمان برای نمایش مقبولیت تودهای نظام سیاسی مستقر به جهت تاثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی و بین المللی، که یکی از کارکردهایش ایجاد یاس و سرخوردگی در میان مخالفان بالقوه میباشد. اساسا انتخابات در نظامهای توتالیتر نه برای پاسخگویی به خواستهای شهروندان بلکه به جهت تعلیق و تعویق خواستها صوررت میپذیرد و نمایشگاهی است برای عرضه تودهها در برابر دوربینها. از همین رو اصطلاحاتی همچون آحاد مردم، مردم همیشه در صحنه، حضور پرشور، در گفتمان کارگزاران اینگونه نظامها به وفور یافت میشود. به بیان دقیق تر در نظام تئوکراتیک_ شبه توتالیتر حاکم بر ایران مشروعیت سیاسی از آسمان اخذ میشود و مقبولیت تودهای از مردم. تئوری ولایت فقیه اساسا بر این پایه استوار شده است. خدایی خودساخته در آسمان آفریده میشود که تمامی اقتدار هستی متعلق به اوست، اما این اقتدار موقتی و قراردادی است. این قرارداد تا زمانی اعتبار دارد که این اقتدار به طور کامل به اشخاص معینی در زمین انتقال یابد که در تئوری ولایت فقیه پیوستگی این امر در نهایت از طریق واسطهای با نام امام زمان محقق میگردد که اقتدار مطلق خدا را به فقها و آنها نیز به یک فقیه از میان خودشان منتقل میکنند. به بیان دیگر باورمندان به اسلام سیاسی کافر به خدایی هستند که اقتدارش را در خویش محفوظ بدارد و به آنها منتقل نکند. به بیان ساده تر در تئوری ولایت فقیه خدا نماینده ولی فقیه است در آسمانها. حق با شاملو بود که گفت خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد! چکیده اشارات اینکه، ولایت فقیه جنبه تئوکراتیک نظام را به نمایش میگذارد.
نمونه هایی از پرسشهای قیاسی مرسوم در فضای رسانهای در اینجا قابل طرح است: آیا نظام اسلامی حاکم بر ایران با داعش یکسان است؟ آیا نظام اسلامی حاکم بر ایران همانند کره شمالی است؟ آیا نظام اسلامی حاکم بر ایران را میتوان با ونزوئلا مقایسه نمود؟ آیا نظام اسلامی حاکم بر ایران به مانند شوروی سابق است؟ پاسخ به هر چهار پرسش منفی است و اساسا مقایساتی از این دست تقلیل گرایانه و به دور از واقعیت است. اینکه یک تحلیل گر بخواهد با توجه به برخی از مشابهتها کشوری را با کشور دیگر به منظور طرح فرضیاتی و گاها پیش بینی آینده مقایسه نماید امری معقول است، اما نظام سیاسی حاکم بر ایران، موقعیت جغرافیایی کشور ایران، ترکیب اتنیکی و جمعیتی، شاخصههای فرهنگی و روانی مردم ایران و حضور جمعیت گستردهای از ایرانیان در خارج از کشور و... ممزوجی است که میبایست به طور موردی موضوع تجزیه و تحلیل قرار گیرد و اگر بنا بر قیاس با دیگری باشد نه بر مشابهتها بلکه بر تفاوتها تاکید شود.
مشخصههای نظام سیاسی حاکم بر ایران که ترکیب آنها محصولی یکه بدست میدهد و آن را از سایر نظامهای سیاسی تجربه شده در جهان منفک مینماید:
الف. نظامی برآمده از یک انقلاب اسلامی با مشارکت تودههای مردم است (اینکه اساسا میتوان انقلاب ایران را در دسته بندی انقلابات مدرن تاریخ معاصر جای داد، خود بحث مفصلی است که نیاز به یک بررسی جداگانه دارد)
ب. کسانی که در انقلاب مشارکت فعال داشتهاند، بسیاری هنوز زندهاند و جزو مسئولین رده بالای نظام.
پ. نظامی تئوکراتیک بر مبنای اسلام سیاسی میباشد (خوانشی سیاسی از مذهب شیعه که در آمد و گریز مدرنیته شکل گرفته است و با قرائت سنتی شیعیان که دوری گزینی از تشکیل حکومت اسلامی است در تضاد است)
ت. نظامی شبه توتالیتر است.
ث. وجود نهادهای موازی برای خنثی سازی نیروها به سود رأس هرم قدرت
۲_ نظامهای شبه توتالیتر کارخانه توهم سازی هستند. توهم غرب ستیزی، توهم آمریکا ستیزی، توهم مقاومت، توهم اصلاحات، توهم انتخابات، توهم مردم سالاری دینی، توهم علوم اسلامی، توهم اقتصاد اسلامی، توهم روشن فکری دینی، توهم بیداری اسلامی و...
تمامی این توهمها یک هدف یا توهم مشترک را دنبال میکنند: توهم اقتدار. زمانی که توهم اقتدار در اذهان تودهها متلاشی شود نظام فرو میپاشد. اعتراضات سال ۹۶ نقطه عطفی است در روند فروپاشی نظام اسلامی حاکم بر ایران. در این اعتراضات شعارهایی رادیکال سر داده میشود که اساس نظام را نشانه میروند از قبیل: اسلام پله کردین مردم ذله کردین، اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا، رضاشاه روحت شاد، ملت گدایی میکند آقا خدایی میکند، پشت به دشمن رو به میهن، دشمن ما همین جاست دروغ میگن آمریکاست... و همچنین حرکت دختران خیابان انقلاب، همگی نشانههای بارزی است از تضعیف توهم اقتدار در اذهان تودهها. در عین حال کارگزاران رژیم با توسل به حربههای گوناگون در تلاش شبانه روزی هستند تا توهم اقتدار را در اذهان تقویت کنند اما غافل از اینکه آب ریخته به جوی بازنمی گردد! سپاه دست به گروگان گیری دریایی میزند، استمرار طلبان از انتخابات پرشور سخن میرانند، آتش به اختیاران در خیابان و مزدوران سایبری در فضای مجازی جولان میدهند، مسئله حجاب به موضوع امنیت ملی بدل میگردد، دسته دسته جاسوس دستگیر میکنند... به به ماشاالله عجب نظام مقتدری!!! نظامی که جانباز جنگ و مادر شهید و شاعر بیت و بسیجی اسبق در صف مقدم مبارزات علیه رژیم باشند طبیعی است که سرمدارانش دچار فوبیای فروریزی اقتدار شوند. انقلابی که با صدای هنرمندان خیابانی پایههایش به لرزه میافتد و با رقص دخترکان سقفش فرومی ریزد. مگر جز این است که انقلاب فرزندانش را میخورد و غنچههای نورس آن انقلاب را میبلعند. در هنگامهای که کارگزاران نظام روحیه خود را باختهاند، حراج فرصتها گناهی نابخشودنی است.
۳_ انتخابات فرمایشی میتواند آخرین ضربه بر پیکره اقتدار نظام باشد. اما چگونه میتوان از این فرصت تاریخی به نحو احسنت استفاده نمود؟ موثرترین سلاح خلع سلاح است، مسئله اصلی تحریم انتخابات نیست، تخریب آن است. در نظامی که توهم اقتدار به سان اکسیژنی است برای بقایش، چه کسی گفته هوا را نباید آلوده کرد!
مگر انتخابات رژیم نمایشی نیست، چرا مخالفان رژیم نتوانند رفراندوم نمایشی برگزار کنند!!! آن هم از نوع پرشور و شرورش تا علی ماند و حوضش!
آرش فضیلت