سرگذشت ملت ها، با نام دگرگون کنندگان تاریخ شان همراه است. درست تر بگوییم، ملت ها با این نام ها شناخته می شوند؛ خوب و بد ملت ها، به این نام ها وابسته است. به کاری که کرده اند و اثری که بر تاریخ گذاشته اند.
آن چه شاهنامه ی فردوسی را جاودانه و نماد مردم ساکن در سرزمین ایران کرده است، نام هایی ست که در آن ثبت شده و هر کدام از این نام ها ردّ ی و اثر ی در تاریخ این کشور بر جای نهاده است.
قهرمانان شاهنامه حتی اگر ساخته ی ذهن و تخیل فردوسی باشند، قطعا در واقعیت نشانی در میان مردمان داشته اند وگرنه تخیل هرگز از هیچ به وجود نمی آید.
می گویند آتاتورک با حسرت به رضا شاه گفته است خوشا به حال تان که کسی مثل فردوسی و اثری مانند شاهنامه دارید که به آن افتخار کنید. من باید از هیچ برای کشورم افتخار بیافرینم.
این داستان چه واقعی باشد چه نباشد حقیقتی را بازگو می کند و آن اثر کار مردمان و عمل شان در عظمت یا ذلت تاریخ کشورشان است.
بدکاران خفت آفرین در تاریخ انسان ها معمولا انسان های صاحب قدرت هستند و کسانی که در مقابل این گروه می ایستند و در تاریخ، سرنوشت ساز می شوند، اغلب از میان مردمان عادی بر می خیزند و به هر طریق که بتوانند به صاحبان بدکار قدرت «نه» می گویند.
آری! تاریخ سازان، به شیوه ی زندگی یا عمل شان شناخته نمی شوند بل به شدت و قدرت «نه» ای که به صاحبان قدرت می گویند شهره می گردند.
امروز اگر ما به کسی مانند آرش می نازیم، در اصل به صلابت و اعتقاد او به هدفی که دارد می نازیم، والّا ما چه می دانیم که آرش که بوده است و در زمان خود چه می کرده است.
ما حتی می توانیم بگوییم کسی که جان خود را در تیری می گذارد و آن را به سمت ناکجایی پرتاب می کند، عمل اش با منطق انسانی سازگار نیست و انسان معمولی دست به چنین کاری نمی زند و بر کلام خود و بر هدف خود تا خالی شدن روح از کالبدش پای نمی فشارد. انسان منطقی، اهل معامله است و صاحب عقل معاش، نه احساسات و تا نهایت رفتن، و جان را در میان هیمه ی فروزانی که انسان سوزان زمان بر پا کرده اند انداختن.
ما در فردایی که نمی دانیم کی است، و چگونه است، داستان های بی شماری برای گفتن و نقل کردن در تاریخ کشورمان خواهیم داشت. داستان هایی که اگر درست جمع آوری شوند کتاب هایی قطور خواهند شد. همگی، واقعی و همگی، جهت دهنده به تاریخ سرزمین مان. داستان هایی که از مرزهای منطق بشری فراتر خواهد رفت و ابعاد جدیدی به «خواست» و «آرزو»ی انسانی، به «ایستادگی» تا پای جان برای رسیدن به آن ها خواهد داد.
دختر آبی، فصلی از فصول این کتاب عظیم و انسان ساز خواهد بود. فصلی که با درد همراه است و با آتشی که می تواند به جان ملتی در بند شعله افکند.
هوشنگ اسدی، نویسنده و شاعر قدیمی ما، شعری سروده است و آن را با صدای خود برای ما خوانده، و برگی از کتاب تاریخ پر درد و رنج مان را پیش از پیروزی، و هنوز در تاریکی وحشتناکی که بر کشورمان حاکم است پیش رو نهاده.
با هم به صدای او گوش می دهیم: