در این روزها که بهار ایران، با مشارکت هرچه فراگیرتر شونده ایرانیان در جنبشی خودجوش، شکوفههای جدیدی را شاهد است، مطالبات مردمی، عمیقتر و ریشهایتر میگردند. مبارزات حقطلبانه بانوان دلیر ایران، در مجاز شدن ورود آنها به ورزشگاهها، ناچیز نشد، و مردان و زنان ایرانی، در کنار هم به اعتراضات خود، با مناسبتها، و حتی بهانههای مختلف، ادامه پیدا کرده است.
اکنون، از روز جمعه ۲۴آبان۱۳۹۸، سهمیهبندی و افزایش قیمت بنزین بدون هیچگونه اعلام قبلی، آغاز شد. بطوری که قیمت بنزین سهمیهبندی ۵۰درصد، و قسمت بنزین آزاد ۳۰۰درصد افزایش پیدا کرد. شرکت ملی پخش فرآوردههای نفتی اعلام کرد که این تصمیم، مصوبه شورای عالی هماهنگی سران سه شاخه دولت بوده است.
وقتی رسانهگری، در ۱۰بهمن۱۳۹۷، از آقای زنگنه وزیر نفت پرسید قیمت بنزین تا کجا بالا خواهد رفت؟ ایشان با پوزخند به ایرانیان و تمسخر ما مردم جواب داد که: 'تا آنجایی که مردم تحمل کنند!!'
امیدواریم که ایرانیان، ترجمه سلیس فرمایشات آقای 'وزیر' را بدانند که در واقع گفت:
دلیل ادامه حیات ولایت مطلقه، انفعال ما مردم بوده است. تا وقتی مردم منفعل هستند و به تجاوزات به حقوق آنها اعتراض نمیکنند، رژیم ولایت مطلقه، به خشونتهای اقتصادی، و فرهنگی، و اجتماعی، و سیاسی خود برعلیه مردم ادامه خواهد داد
از جمله ترسهای گروهی از مردم، برای گذار از این رژیم، این بوده که در دوران گذار چه اتفاقی خواهد افتاد؟ سند اساسی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم ایران، به مثابه پادزهر اضطراب گذار از استبداد، پیشنهاد شده است.
آمارنگاری واکنشها، به کنشی فرهنگی-سیاسی، به نحوی میتواند حکایتی از محتوای آن کنش و پیغام آن داشته باشد. مثلا وقتی عدهای به جمکران واشنگتن، کاخ سفید دخیل میبندند و برای امامزادهٌ آن عریضه میفرستند و تقاضای حمله و تجاوز به مام وطن را میکنند و یا گدایی پول و امکانات و تسهیلات میکنند، میبینیم که وابستهگان خودفروخته، برای تعریف و تملق، صف میکشند، و گروههای دیگر وابسته رقیب هم که خود را عقبافتاده از قافلهٌ دریوزگی میبینند، تلاشی کمدی تراژیک برای سر به آستان قدرت ساییدن میکنند. در این باره، رسانهگران سرسپرده به قدرتمداران داخلی و خارجی، با تمسک به انواع و اقسام تزویرهای رسانهای، پوششی وسیع به آن میدهند و از کاهی، کوهی میسازند. حسابهای حقیقی و مجازی و تقلبی آنها در شبکهبندیهای اجتماعی هم، ساز قدرتپرستی را، در همان دستگاه مینوازند و تلاش خود برای مغزشویی تودهها، افزون میکنند.
ولی برعکس، وقتی کنشی در جهت استقلال و آزادی باشد، و در واقع پژواک شعار پرشعور ایرانیان که گفتند: 'پشت به قدرت، روی به ملت' بگردد، ناسزاها از در و دیوار کاخهای قدرتهای داخلی و خارجی، به سوی کنشگران ایستاده بر آرمان استقلال و آزادی ایران و ایرانیان، باریدن میگیرد.
انتشار کتاب 'کتاب قانون اساسی پیشنهادی بر اساس حقوق پنجگانه' نوشته آقای بنیصدر، بازتاب قابل توجهی را به همراه داشته است، که خود بیانگر احساس نیاز، برای چنین پیشنهادی بوده است. بسیاری از هموطنانی که در داخل و خارج کشور، بر استقلال و آزادی، ایستادگی کردهاند، یا بطور کلی با نظری مثبت، به این پیشنهاد نگریستهاند، و یا نقدهایی سازنده و حتی پیشنهادات تکمیلی ارائه دادهاند که خود این نوید را دارد که بحث و تبادل نظر و گفتگوی و نقد سازندهٌ مثبت و یا حتی منفی، سنتی است که در میان هموطنان پاگرفته است. متاسفانه بعضی هم عادت خشونتگستری چهل ساله خود را رها نکردهاند و دوباره با انواع و اقسام ناسزا و فحش، به روشهای تخریبی همیشگی خود ادامه دادهاند.
در ذیل، چکیده بعضی از پرسشها و پاسخها را که در ماههای اخیر بعد از انتشار کتاب، به چند شکل مختلف دریافت شده است را، با جمعبندی و ترسیم برآیندی از فحوای آنها، به شکل گفتگو در ذیل آوردهام. گفتگویی که میتواند نه فقط با سوال کنندگان محترم، بلکه یک محاوره در ابعادی بسیار وسیعتر با بسیاری دیگر از هموطنان مطرح باشد:
با سلام و با آرزوی سلامتی
ممنون از توجه شما. ممنون از ارسال نظراتتان در مورد مطالبی که در باب 'سند حقوقی و اساسی دوران گذار' منتشر کرده بودم (لینکها در ذیل هستند). (۱) و (۲)
گفت: محترما و مختصرا، چند نکته که به نظرم میرسد را در ذیل میآورم:
فرمودید: سوال ۱- شکی که مردم داخل ایران به جنبش اعتراضی دارن، چند علت داره. علاوه بر معیشت و ترس از سوریه شدن، یک ترس دیگه و مهمتر، در مورد احتمال موفقیت هست. گفتین که طبق تحقیقات حداقل لازم برای جنبش اعتراضی ۳.۵درصد مردم جامعه هست. درنظر داشته باشین که نظام حاکم، حداقل ۱۵-۲۰درصد هوادار داره که بسیار سازماندهی شده و متشکل هم هستند. بنابراین در ایران امروز جنبش اعتراضی باید از نظر تعداد و سازماندهی حداقل بیشتر از اون ۱۵-۲۰درصد باشه.
گفتم: جواب ۱-
- شما درباره 'احتمال موفقیت' به عنوان یکی از عوامل شک و ترس مردم، اشاره فرمودید و آنرا از درد معیشت و ترس سوریهای شدن، مهمتر دانستید. با احترام به نظر شما، استدلال و نظر شما را نادرست میدانم:
- آمار ۳.۵٪ مربوط به یک قرن، و چندین کشور است و کشورهای مشابه ما در آن تحقیق کم نبودهاند. با توجه به شرایط میهن ما و بر اساس تحقیق هموطن عزیزی، این عدد در مورد ایران بیش از یکی دو درصد و یا حداکثر سه درصد نیست.
- هواداران این رژیم را شما 'حداقل بیشتر از اون ۱۵-۲۰درصد' ذکر فرمودید. در حالیکه به گفته بزرگان خود این رژیم(از جلمه میتوانید به مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری مراجعه بفرمایید)، این رقم بیش از ۴-۵درصد نیست. زمان شروع و طول مدت بیاعتباری و عدممشروعیت این رژیم، بنا بر قول آقای بهشتی بتاریخ ۲۲بهمن۱۳۵۷ یعنی دو سال و یک ماه بعد از پیروزی انقلاب، به همان اوایل انقلاب بازمیگردد.(۳) اگر سانسور و خفقان و جنگ روانی و پروپاگندا نباشد، الان که چهل سال از آن میگذرد، خدا میداند درصد طرفداران رژیم، وا قعا به چه میزان است.
- و بدین شکل بود که آقای خمینی و حزب جمهوری اسلامی، 'دیکتاتوری صالح' را (در مقابل 'دیکتاتوری طالح' رژیم قبلی) مطرح کردند، و به دلیل عدم مخالفت و اعتراض، و نبود مقاومت یک حداقل لازمی از مردم، این طرح امکان یافت در جامعه اجرا شود و بعد از کودتای خرداد۱۳۶۰، سرنوشت ما این است که میبینیم. نتیجهٌ 'دیکتاتوری خوب' این بوده است که به نظر آقای روحانی، اعدامها باید در نماز جمعه انجام شوند، و آقای محمود نبویان، آدمخواری را در حکم هفتاد سال عبادت اعلام کرده است! (۴)
- در آن رفراندم، ایرانیان، واضح و شفاف، و با صدای بلند گفتند که به این رژیم اعتماد ندارند و آنرا نمیخواهند، و با اعتماد به نفس فردی، و با اعتماد به نفس ملی، خود میخواهند سرنوشت خویش را در دست بگیرند، و از دندان بد و بدتر بیرون بیایند، و سرنوشت خوب و خوبتری را برای خود رقم بزنند.
- اینکه هواداران اینها را 'سازماندهی و متشکل' بخوانیم هم نظر درستی نیست. با علم به این واقعیت که این رژیم، به هر کاری که دست میزند، به غیر از بیلیاقتی...، و بیکفایتی...، و فساد...، و... نتیجه نداده است، به هیچ وجه، هیچ دلیلی نیست که در این میان و به ناگهان، معجزه و اعجازی اتفاق افتاده و فقط قوای سرکوب و اطلاعاتی و امنیتی و... تافته جدا بافتهای باشند و سازماندهی شده و متشکل باشند. فراموش نکنیم که مهمترین اسناد امنیتی کشور را با دو کامیون از زیر چشم همین سازماندهی شدهها و متشکلها از کشور خارج کردند و در اسرائیل به نمایش گذاشتند. البته از یک سو، خود این رژیم این پروپاگندا و مغزشویی و سانسور را در جامعه گسترش میدهد، و از سویی دیگر اصلاحطلبان و تحولطلبان و اصولگرایان و..... (همه را بخوانید استمرارطلبان!) خواسته و ناخواسته این غلط را در جامعه منتشر میکنند. نقش ما مردم در این میان بسیار مهم است که ضداطلاعات و سواطلاعات رژیم را باور نکنیم و خدای ناکرده خودمان ناخواسته وسیله دست رژیم در اشاعه سانسور و خودسانسوری و گسترش بیماری ترس و اضطراب در جامعه نشویم. دلیل طول عمر این رژیم، تشکل...، و سازماندهی...، و... نیست، دلیلش این است که یک حداقل لازمی از ما مردم به اندازه کافی متشکل نبودهایم و سازماندهی لازم را مدیریت نکردهایم. که لاهوری گفت:
عجب آن نیست که اعجاز مسیحا داری--عجب این است که بیمار تو بیمارتر است!
- ولی ما مردم نباید به عدمتشکل و نبودسازماندهی، به عنوان مقولهای مقدر و محتوم و غیرقابل تغییر بنگریم. بایسته است بیماری را تشخیص دهیم، و برای درمان شایسته، پیوسته بیشتر تلاش کنیم.
گفتت: سوال ۲- حاکمیت در سرکوبی اعتراضات از خشونت استفاده میکنه. اینجا چکاسلواکی یا لهستان دهه ۹۰میلادی نیست. فرمودین جنبش سبز شکست خورد چون شعارش فقط انتخابات بود و به تغییر نظام کاری نداشت. ببینین، جنبشی که فقط مطالبه انتخاباتی داشت با اون خشونت سرکوب شد و شکست خورد حالا اگر مطالبه تغییر نظام داشته باشه با چه حجمی از خشونت مواجه میشه؟؟
گفتم: جواب ۲-
- در این که نه تنها این حاکمیت، بلکه تمام حاکمان مستبد 'در سرکوبی اعتراضات از خشونت استفاده میکنه' جای تردید و سوالی نیست. ولی:
- این میزان مشارکت ما مردم در جنبشی خوجوش،
- و میزان خودانگیختگی ما مردم در روش،
- و میزان باور ما مردم به استقلال و آزادی و سایر حقوق به عنوان هدف و نیز در عین حال به عنوان روش، (توجه به این مهم بسیار حیاتی است: به عنوان هدف هدف و نیز در عین حال به عنوان روش)
- و نیز میزان تلاش ما مردم در هرچه فراگیرتر کردن جنبش است که مقدار، حدت، و شدت خشونت این رژیم را تعیین میکند. و به این ترتیب است که خشونتزدایی در پندار و کردار و گفتار ما مردم متبلور میگردد و با این منش و روش است که اسلحه در دست سرکوبگر، بیاثر میشود، و حتی سرکوبگران خود را ناگزیر از پیوستن به به جنبش خودجوش و فرگیرتر کردن آن میبینند.
- عامل دیگر، قدرتهای خارجی هستند که البته روشن و واضح است که به هیچ عنوان خواهان یک دولت دموکراتیک و حقوقمدار در ایران نیستند. در مقایسه با دهه ۹۰میلادی، این قدرتها در بنبستهای خودساخته، دست و پا میزنند و برای خشونتگستری و ایجاد بیثباتی و تجاوز به حقوق در میهن ما، آنچنان که در کودتای مرداد۱۳۳۲ و نیز در کودتای خرداد۱۳۶۰ کردند، قدرت آنها کاهشی فزاینده داشته، دارد، و خواهد داشت.
- جنبش سال۱۳۸۸ را شکستخورده نمیخوانم. آن را نه آتش، که آتشفشانی زیرخاکستر میدانم. باید همگی تلاش کنیم که این خاکستر را کنار بزنیم. همگی همه ما، هر کدام به سهم خود، و به سلیقه خود، و به نوبه خود.
- شما میفرمایید 'جنبشی که فقط مطالبه انتخاباتی داشت با اون خشونت سرکوب شد،... حالا اگر مطالبه تغییر نظام داشته باشه با چه حجمی از خشونت مواجه میشه؟؟' علتشناسی در این جملهٌ شما، در خودش است. علت اینکه آن جنبش خودجوش در آن زمان، و تا این زمان، موفق به تغییرات اساسی در کشور نشده است، در واقع در همان 'مطالبه' آن بود که شما به درستی آنرا به صفت 'انتخاباتی' موصوف فرمودید. قوای سرکوب، این پیغام را از مردم گرفتند که نمیخواهند کل این رژیم برود، بلکه فقط مایلند که این مهره رژیم برود و آن یکی بیاید، و در نتیجه در سرکوب تظاهر کنندگان وحشیتر شدند، چرا که دیکتاتوریهایی از این دست، هیچگونه تحول و اصلاحاتی را نمیتوانند قبول و اجرایی کنند.
- این واقعیت را باید به یاد بیاوریم که فشار و سرکوب و خفقان و خشونتی که قوای سرکوب و خانوادههای آنها، از این رژیم میبیند، بسیار بیشتر از آنچه که مردم عادی میبینند بوده است. مشاهدات و خاطرات یکی از همکارانم که به عنوان پزشک وظیفه در یکی از این پادگانها دوران سربازی را میگذراند، نه تنها غمانگیز و عبرتانگیز، و بلکه بسیار آموزنده است.
- با شعار 'رای من کو' قوای سرکوب دیدند که خود مردم هم نمیخواهند که این رژیم برود، و در صورت عدم اطاعت دستورات فرماندهانشان، چه بلاهایی بر سر خود و خانواده آنها خواهد آمد، که در مقایسه با بلایی که آنها بر سر مردم میآورند، بسیار بیشتر خشونتآمیز است.
- یادمان نرود که مردم مصر از همان ابتدای بهار عرب، خواهان رفتن حسنی مبارک بودند و شعار آنها 'ارحل' بود. بدین ترتیب، حسنی مبارک در عرض ۱۸روز، سرنگون شد و در تاریخ ۲۲بهمن۱۳۸۹در بیانهای که از طرف معاونش عمر سلمیان منتشر شد، استعفای خود را اعلام نمود. مردم توانستند سرنوشت مشابهی با همین روش، در تونس در ۱۰روز، و در الجزایر در ۲ماه، در سودان در ۴ماه، در بولیوی ۳هفته، و در لبنان در ۱۳ روز برای خود رقم بزنند. خارج از منطقه، مردم فیلیپین در سال۱۹۸۶، و مردم گرجستان در سال۲۰۰۳ هم همین موفقیت را در گذار از رژیم حاکم، کسب کردند.
- افراد قوای سرکوب هم مانند همه انسانهای دیگر هستند که احساس و وجدان و نیز خوف و ترس و اضطراب و درد معیشت و... دارند، و چه بسیار که این فقط از بد حادثه است که در آن دستگاه گیر کردهاند. عرفان به وژدان روانی/روحی/احساسی آنها، کار موفقیت فعالیتها در ساختن سرنوشت بهتر را آسانتر میکند. (۵) و (۶)
- اگر افراد قوای سرکوب متقاعد بشوند که این رژیم رفتنی است، و اگر این هموطنان ما آغوش مردم را باز ببینند، چه بسا که در هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش برای ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، نقشی بسیار موثر بازی کنند. تجربه تاریخ به چیزی غیر از این حاکی نیست و دلیلی هم نیست که میهن ما از این قاعده مستثنی باشد.
- میزان خشونتورزی رژیم، تماما در اختیار رژیم نیست ما باید این یکی مغزشویی و پروپاگندای رژیم را هم قبول نکنیم. هرکدام ار ما مردم و همگی ما مردم در حجم خشونتی که رژیم برعلیه ما از خود بروز میدهد، نقشی تعیین کننده داریم و باید در توان خود و بلکه وظیفه خود بدانیم که این نقش را ایفا کنیم. اینکه بگوییم 'با چه حجمی از خشونت مواجه میشه' فعلپذیری را در خود و دیگران القا و تلقین میکنیم. ولی اگر بگوییم 'هرکدام از همه ما مردم، با تشکل و سازماندهی، و با همکاری و همیاری و همسازی و همسویی در فعالیت در هستههای حقوقمند، چکار باید بکنیم که حجمی از خشونت که این رژیم از خود بروز میدهد، و به طور کلی حجم خشونتی که در جامعه هست، پیوسته کمتر بگردد' به خود و دیگران گوشزد میکنیم که باید با اعتماد به نفس فردی، و با اعتماد به نفس ملی، ابتکار و خلاقیت خود را بکار بیاندازیم و بطور هرچه فعالتر (هرکدام به سهم خود و به نوبه خود) برای ساختن سرنوشت خوب و خوبتر، در هرچه فراگیرتر کردن جنبش خودجوش، تلاش کنیم.
- ولی ضروری و حیاتی است که هرکدام از همه ما مردم، ببینیم چگونه میتوانیم در فراهم ساختن این زمینه، تلاش کنیم. هرکدام به سهم خود و به سلیقه خود و به نوبه خود.
گفت: سوال ۳- به چهار قوا اشاره کردین. منظور از قوه چهارم که رسانه ها باشن چیه؟ آیا نمونه مشابهی داریم؟
گفتم: جواب ۳-
- نمونه مشابهی را من نتوانستهام بیابم.
- 'منظور از قوه چهارم که رسانه ها باشن' این است که تمدن بشری، در زمانی به جایی رسید که مردم فهمیدند که تقنین و قضا و اجرا نباید در یک نفر متمرکز باشد و در این زمان، سه شاخه مقننه و قضائیه و مجریه، یک واقعیت قبول شده در بیشتر دولتها در دنیا است. ولی در این زمان در کشور ما با نقشی که رسانهها پیدا کردهاند، دیکتاتوری مانند آقای خامنهای، نمیتواند بدون رسانههای در اختیار، نه تنها بر سه شاخه مقننه و قضائیه و مجریه، بلکه بر جان و مال ناموس مردم بسط ید داشته باشد. رئیس و گردانندگان دستگاه مغزشویی رژیم ولایت مطلقه، توسط ما مردم انتخاب نمیشود، بلکه توسط قدرت، انتصاب میشود. این رئیس و این دستگاه، به ما مردم پاسخگو نیست، به قدرت پاسخگو است. گردانندگان دستگاه مغزشویی رژیم، برای مدتی نامحدود و تا زمانی که قدرت لازم ببیند در آن دستگاه به امر استمرار حاکمیت این رژیم، با انتشار ضداطلاعات و سواطلاعات و سانسور، و اشاعه خودسانسوری، به نوکری قدرت ادامه میدهند.
- سوال این است که در فردای سقوط این رژیم، با این دستگاه عظیم و عریض و طویل مغزشویی، با بیشمار پرسنل و با بودجه سری و امنیتی، (۷) چه باید کرد؟ نمیتوان تمام این افراد را از کار بیکار کرد و تمام داراییها این دستگاه را نابود کرد. این پرسنل هم هموطنان ما هستند که اشتغال، حقی از حقوق آنها است، و آن داراییها هم متعلق به مردم ایران هستند.
- در طرح پیشنهادی 'رسانههای همگانی، به عنوان شاخه چهارم دولت حقوقمدار' گردانندگان رسانههایی که بودجه آنها توسط دولت (یعنی در واقع توسط ما مردم) تهیه میشود، برای مدتی معلوم و محدود، و توسط خود ما مردم، و بطورمستقیم توسط انتخابات آزاد، انتخاب میشوند که به جای نوکری هر کسی که در قدرت باشد، خدمتگذاران ما مردم، و پاسخگو به ما مردم باشند. (۸) و (۹) و (۱۰) و (۱۱)
گفت: سوال ۴- اصل چهاردهم میگه احزاب و گروها و سندیکاها درتشکیل و عمل نباید ناقض حقوق اعضای خود باشند و وظیفه دارند نگهبان حقوق اعضای خود باشند. به نظر میرسه جمله آخر "وظیفه دارند نگهبان حقوق اعضای خود باشند" اضافیه چون حکومت وظیفه نصیحت به کیفیت کار یک سندیکا و حزب رو نداره
گفتم: جواب ۴-
- در این مصاحبهها، سند حقوقی دوران گذار را مورد بحث قرار دادهام. در تمام این سند، تکیه بر حقوق، و تلاش برای احقاق حقوق پنجگانه، مد نظر قرار داده شده است.
- این سند به مثابه یک قانون اساسی مختصر و موقت به جامعه پیشنهاد شده است که در آن نه تنها به نقش دولت، بلکه به نقش جامعه مدنی و جامعه سیاسی هم اشاره شده است. (۱۲)
❊
گفت- جناب، در اول آمده:
«در پی فروپاشی رژیم جمهوری اسلامی چه خواهد شد؟»
البته سوال خوبیست ولی سوال مهمتر و نزدیکتر بما آنست که "چطور این فروپاشی باید صورت گیرد؟"
منکه در آینده نزدیک امیدی بآن ندارم.
گفتم- در این مورد، به مناسبتهای مختلف، نظراتی دادهام که از جمله، در اینجا میتوانیید بیابید:
https://alisedarat.com/1397/08/06/4317/
شما فروپاشی را خوب موصوف کردهاید. من هم البته باشما موافقم که با ادامه حیات این رژیم، سرنوشت ما پیوسته بد و بدتر و بدتر و... شده و میشود، و خواهد شد.
بر خلاف شما هموطن گرامی، من بسیار امیدوارم. با امیدوار و مثبت بودن، خلاقیت و ابتکار آدمی بکار میافتد و شکوفا میشود. هرکسی باید، با شکوفا کردن خلاقیت و ابتکار خویش، به سهم خود و به نوبه خود، کاری انجام دهد. حالا هرچقدر هم آن کار در ظاهر بنظر کوچک بیاید.
با افزوده شدن بر شمار امیدواران، گذاری خشونتزدا از استبداد به مردمسالاری، توسط خود ما مردم، مدیریت میشود.
هرچه نعداد فعالان امیدوار و مثبت بیشتر شود، آن آینده محتوم، نزدیکتر میگردد
گفت- منهم حرف شما را در اینکه امیدواری لازم و خوبست می پسندم ولی متاسفانه پس از چهل سال و در شرایط فعلی متاسفانه من شخصا امیدم را بیرای آینده نزدیک از دست داده ام!ا با توجه باینکه فروپاشی مستلزم یک انقلاب گسترده میباشد شما بگوئید چه اثراتی ازین جنبش در آینده نزدیک می بینید؟ در عمل و نه فقط در تئوری؟
گفتم- من و بسیاری دیگر هم، همین چهل سال را تجربه کردهایم، و نه تنها ناامید نیستیم، بلکه هرچه میگذرد امیدوارتر هم میشویم. و به جای ناامید ماندن و ناامیدتر شدن و دیگران را هم ناامید کردن، تلاش کردهآیم و میکنیم، ، خواهیم کرد، در عمل و در تئوری، در اینباره کوشش کنیم و فعال باشیم.
همانطور که عرض شد، در سایت خود، و از جمله در مطلبی که برایتان فرستادم، نظرات خود را (در عمل و در تئوری) آوردهام.
❊
گفت و گفتم: این سند، با شناخت مردم امروز ایران، نیروهای سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی ایران، منطقه و جهان و شناخت دانش -هنر استراتژی سیاسی بوده است. در غیر این صورت نمیتوانست نظر جنابعالی را به عنوان سندی 'مفصل و کامل است و هم ساختارمند و هم کارشناسانه تهیه شده است و از این نظر به عنوان یک ایرانی علاقمند به سرنوشت ایران , فرهنگ و جامعه ایرانیان' به خود جلب کند. و به شما هموطن عزیز این خبر را میدهم که هموطنان دیگری هم با عباراتی مشابه و بسیاری دیگر، نسبت به این سند نظر دادهاند که مشوق و نوید دهنده این است که در صورتی که هر کدام از همه ما بتوانیم به کمک همدیگر این سند را در اختیار تعداد هرچه بیشتری از مردم قرار دهیم، برای فردای ایران، سرنوشت بسیار بهتری متصور است تا سرنوشت امروز سوریه و لیبی و...
در مورد دغدغهای که از قلم شما بر نامه شما نقش بسته است، این را میتوانم عرض کنم که این سند که مورد توجه و تایید شما و ایرانیان دیگری هم واقع شده است (و نیز قانون اساسی پیشنهاد شده)، بر اساس حقوق و بر پایه حقوندی و انسانبنیادی تدوین شده است. در این سند، با باور به موازنه منفی، آن چه که از آن دوری شده، روابط زور و قوا و سلطه است. برعکس اسناد منتشر شده دیگر تحت همینگونه عنوانها، اساسا از منافع،... ویا منافع مشترک،... ویا انواع تبعیضها،... ویا تخاصم با این یا آن گروه و قوم یا این یا آن عقیده و دین یا این یا آن کشور،... ویا.... اجتناب شده است.
بنمایه تفکر و تعقل تهیه این سند، باور به عدم اصالت قدرت بوده است. برای قدرت، جایگاهی بیشتر از یک نوع رابطه تصور نشده است، یک نوع از انواع رابطه. اسنادی از این نوع، شعار پرشعور مردم ایران را مد نظر دارند، که گفتند: 'پشت به قدرت! روی به ملت!'
با توجه به این حقیقت که هر یک روزی که به عمر این رژیم اضافه شده است، ایران به جهنمی دهشتناکتر مبدل گشته است، با توجه به این حقیقت که هر یک روزی که به عمر این رژیم اضافه شود، خطر سوریهای شدن ایران بیشتر خواهد شد، ولی اینکه تصور کنیم با فروپاشی این رژیم به ناچار و به هر شکلی، ایران حتما بهشت خواهد شد، توهمی بیش نکردهایم.
بدون شک کسانی هستند که برای رسیدن به قدرت، حاضرند دست به هر کاری بزنند و به گفته شما 'خود اهداف و آمال و اسنادی دارند که برایشان مقدم است بر هر سند دیگر' نمونههایی از این دست در ایران و جهان فراوانند. ولی باید از تجربههای مردمی، در این نمونهها، درس و عبرت گرفت. تنها ضمانت و بیمه این سند، مشارکت هرچه بیشتر مردم، و هرچه فراگیرتر شدن جنبش خودجوش و خودانگیخته است، برای گذار از استبداد، و و برای استقرار و استمرار و پیشبرد دموکراسی.
من و شما و هرکس دیگری از همه ما که این سند را برای برپایی و پویایی و پیشبرد مردمسالاری، قدم مثبتی مییابیم، میتوانیم و بلکه باید وظیفه خود بدانیم که دیوارهای سانسور و خودسانسوری را درهم بشکنیم و این سند در اختیار تعداد هرچه بیشتری از مردم قرار دهیم. انفعال کنونی در میان ایرانیان، ترس مردم از جنبش، و پیدا کردن سرنوشت بدتر است. مغزشویی موثری که این رژیم توانسته بر قلب و روح ایرانیان، جا بیاندازد. در این مقوله رژیم ولایت فقیه تنها نیست و هر مستبدی که مشروعیت واقعی از مردم را دارا نیست، محتاج است که این گونه ترسها را در ذهن مردم القا و تلقین کند. آنچنان که آقای محمدرضا پهلوی هم میگفت اگر من نباشم، ایران میشود ایرانستان، و بر اساس خاطرات علم هرچه میگذشت در تفرعن خود بیشتر فرو میرفت و هشدارهای اطرافیان (حتی همسر و نزدیکترین دوستان معتمد خود) را هم نمیشنید.
با توجه به آنچه که به اختصار در بالا آورده شد، پاسخ شما در مورد 'نقشه راه' هم حاصل آمد. اگر چون مصدقهای ایران، به اندازه کافی اعتماد به نفس فردی و اعتماد به نفس ملی داشته باشیم، تصور یک 'نقشه راه' مطلوب هم سخت نمیشود. ایران نیروی محرکه انسانی، ایرانیانی که از علم و دانش و توان و خلاقیت و ابتکار و تجربه و.... فراوان بهره دارند، در داخل ایران و در غربت و در سراسر دنیا، فراوان دارد. (این ویژگی ایران را غربیان متخصص بیشتر قبول دارند تا بعضی 'روشنفکران ایرانی') چیزی که ایران ندارد یک دولت مردمسالار و دموکراتیک است. و یک دولت مردمسالار و دموکراتیک حاصل نمیشود مگر اینکه من، شما، و هرکدام از همه ما، به سهم خود، و در حد توان خود، و به سلیقه خود، و به نوبه خود، برای حرکت به آن جهت، کاری بکنیم.
قدرتها برای ساختن بدیلهای وابسته برای ایران (سیاستی که در منطقه، سالها در پیش گرفتهاند) ناتوان مانده است و تشکیلات 'آپوزیسیون' مختلف برای کسب قدرت، از پی هم آمده، و دست از پا درازتر رفتهاند. چرا که مردم نمیخواهند ولایت فقیه، که بعد از ولایت شاه آمد، به ولایت از شکل دیگری و با همان محتوی تبدیل شود.
ملاحظه میفرمایید که تنها راه، برای گذار حقوقمندانه از این رژیم و برای نقشه حقوقمندانه راه، این است که من و شما و هر کدام از همه ما (هرکدام به سهم خود و به نوبه خود، و در حد توان خود) تلاش کنیم که تعداد هرچه بیشتری از مردم (از جمله آن دسته از مردمی که با طرز فکر و عقاید ما موافق نیستند) در میدان ساختن سرنوشت خود حاضر باشند. چرا که در صورت خالی گذاشتن این میدان، خلاء را قطعا قدرتها، (قدرتهای داخلی و یا قدرتهای خارجی) پر خواهند کرد. نگاهی به خیزشهای مردمی در این روزها، که تعداد آن مرتب افزون میگردد، بس عبرتآموز است.
این سند متعلق به هیچ شخص خاص و یا گروه و تشکیلات مشخصی نیست. این سند متعلق به هر فرد عادی و همه کسانی است که آنرا حقوقی مییابند و با کلیات آن موافق هستند، و آنرا پادزهری برای زهر اضطراب مردم از گذار از این رژیم میبینند.
اینکه این جمله 'مشارکت در ساختن سرنوشت خوب و خوبتر' در عمل به چه معنا است، و قدم اول را عملا چگونه میتوان برداشت؟ سوالی است که مکرر پرسیده شده است. انتشار گسترده این سند، به عنوان کاری ساده، و بیخطر، و عملی، و موثر، و خشونتزدا، و.... پیشنهادی است برای قدم اول. برای رسیدن به هدف و مقصدی، و برای پیمودن هر راهی، همیشه با یک قدم شروع میکنیم، قدم اول!
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس--خود راه بگویدت که چون باید رفت!
با آرزوی آزادی و استقلال ایران و ایرانیان
علی صدارت
آبان۱۳۹۸ برابر با نوامبر۲۰۱۹
❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊❊
مراجع و مطالب مرتبط:
(۱) https://alisedarat.com/1398/04/30/5021/
(۲) https://alisedarat.com/1398/05/04/5032/
(۳) https://alisedarat.com/1394/11/02/3020/
(۴) https://www.farcenews.com/575.htm
(۵) https://alisedarat.com/1397/08/30/4162/
(۶) https://alisedarat.com/1397/09/01/4390/
(۸) https://alisedarat.com/1394/02/18/2480/
(۹) https://alisedarat.com/1394/09/07/2920/
(۱۰) https://alisedarat.com/1395/07/11/3320/