ترور قاسم سلیمانی و همراهانش بدستور مستقیم ترامپ تعادل قوا را در منطقه باز هم به نفع ادامه سلطه قدرتها و سرکوب جنبشهای مردمی از نو آرایش میدهد.
این نوع از توازن قوا ایحاب میکرد که قاسم سلیمانی همان کسی که بعد از ۱۱ سپتامبرتحت اسم" مبارزه با تروریسم " با آمریکا همکاری نظامی کرد تا طالبان (همان طالبانی که به کمک تسلیحاتی آمریکا و کمک مالی عربستان و کمک لجیستیکی پاکستان در منطقه بعنوان بلای جدید برای جلوگیری از جنبشهای مردمی منطقه، زاده شد) را تحت مهار در آورند این همکاری تا بحدی پیش رفت که به اقرار رایان کراکر سفیر آنزمان آمریکا در افغانستان؛ نقشه نقل و انتقالات نظامی طالبان را آقای سلیمانی توسط نماینده خود در اختیار سفیر آمریکا قرار داد.
آمریکا سپس به ساختن بلای دوم برای منطقه؛ همانا داعش پرداخت تا باز برای مدت زمانی جهان شاهد همکاری نظام ولایت فقیه (تحت فرماندهی سلیمانی) و آمریکا در سوریه علیه داعش تحت نام "مبارزه با تروریسم" گردد.
اکنون بعد از بن لادن و ابوبکر بغدادی نوبت قاسم سلیمانی شد تا از صفحه روزگار حذف شود.
کمتر کسی است که ازوجدانی سالم برخوردار باشد و نداند ک هدف قرادادن برجهای دوقلو در نیویورک همانقدر ترور محسوب میشود که صدوردستورقتل بن لادن توسط اوباما (برنده جایزه نوبل صلح!) و صدور دستورقتل ابوبکر بغدادی و قاسم سلیمانی و همراهانش توسط ترامپ درعملیات «آذرخش کبود» پنتاگون! و هرجهار اقدام نیز اقدامی برخلاف اصول حقوق بین الملل و حقوق بشر میباشندو شدیدا محکوم است.
و قبول ادعای مبارزه با تروریسم ازطرف دولتهای تروریست همانند آمریکا و ولایت فقیه نیز همانقدرخلاف هرعقل سلیم است.
اما برقراری توازن سلطه /زیر سلطه زمینهها و لوازم وشرایط خاص خود را میطلبد.
کمی به گذشته باز گردیم
صحنه بازی اول:
بازی گروگانگیری.
۱-محل بازی: کشور ایران متعلق به ملت ایران
۲- طراحان و سناریو نویسان، دولت وقت آمریکا و لابیهای دست اندرکار (سالها است اسناد این امر که طراح گروگانگیری در تهران آمریکائیان بودند انتشار یافته است)
۳- بازیگران: عوامل داخلی آنها در ایران بعنوان بازوان اجرایی سیاست آمریکا در درون ایران و عوامل آمریکایی (که بسیاری از انها بعد از اجرای نقش خود ترورو از صحنه روزگار حذف شدند!)
۴- تماشاگران: مردم ایران که شاهد تخریب انقلاب خود بودند.
اهداف:
۱- مخدوش کردن چهره انقلاب مردمی ایران و جلوگیری از تاثیر و انتشار اهداف آن همانا نضج گرفتن دموکراسی و زیست در آزادی و استقلال و تن ندادن به جبر روابط سلطه/زیر سلطه در منطقه
۲- کودتا علیه اولین منتخب واقعی مردم ایران آقای بنی صدر که سیاستهایش روابط سلطه - زیر سلطه رابر هم میزد و کمک به خمینی در برپایی و مستحکم کردن پایههای نظامی استبدادی به نحوی که وجود چنین نظامی را هم برای مردم ایران و هم منطقه نتیجه محتوم انقلاب بباورانند، لذا از انقلابی با آن اهداف پشیمان سازند.
۳- بلوکه کردن اموال ایران به قصد تضعیف بنیه مالی انقلاب و بروی کار آوردن دست راستی ترین دولت در آمریکا و ترویج ریگانیسم که هنوز جهانی دارد عواقب سیاستهای آن دولت را میپردازد.
صحنه بازی دوم:
۱- محل بازی: کشور عراق متعلق به مردم عراق
۲¬¬-طراحان و سناریو نویسان هجوم به سفارت آمریکا در بغداد، آمریکاییها (چه کسی است که با توجه به تجربه آمریکا ازحمله به سفارتش در ایران؛ باور کند که چنانچه سناریویی حمله به سفارت آمریکا در بغداد همانند سفارت آمریکا در تهران سناریویی از پیش طراحی نشده بود، نیروهای آمریکایی مستقر در بغداد؛ توان جلوگیری ازچند تظاهر کننده مسلح را در به آتش کشیدن بخشی از سفارتخانه و نقش تعمدی نام سلیمانی را بر دیوار سفارتخانه را داشتند!)
۳-بازیگران: همان عوامل داخلی (حشد الشعبی) و خارجی (سپاه قدس) بعنوان بازوان اجرایی سیاست امریکا و نظام ولایت فقیه در درون عراق
۴- تماشاگران: مردم عراق که در جنبش استقلال طلبی وآزاد ساختن وطن خود بودند و شاهد سرکوب جنبش خود.
اهداف:
۱- سرکوب جنبش استقلال و آزادیخواهانه مردم عراق و جلوگیری از تاثیر و انتشار نقش آن در بیداری مردم منطقه
۲- ادامه روند تضعیف بنیه اقتصادی - مالی عراق در مخدوش کردن حاکمیت ملی مردم عراق بر منابع ملی خصوصا نفت خود
۳- تحمیل سیاست و مدار بسته بد وبدتر به مردم منطقه
۴- در عین تضعیف بنیه مردم ایران با وضع تحریمهای متنوع، فراهم آوردن مستمسک و بهانه برای نظام ولایت فقیه برای سرکوب جنبش مردم ایران و جلوگیری از بر هم زدن روابط سلطه/ زیر سلطه
هرچند هنوزبرخی از مردم آمریکا (انتخاب کنندگان ترامپ) به آن درجه ازدرایت سیاسی نرسیده باشند که بدانند ترور در هر جای جهان و هر توسط هر کس و هر دولتی انجام شود مذموم و محکوم است و دخالت در امور داخلی کشورها و نقض حاکمیت آنها همانقدر که برای آمریکاییان ناخوشایند و غیر قابل قبول است؛ سایرملتها نیز حق دارند دخالت امریکا را در امور خود بر نتابند و مانع نقض استقلال کشور خود شوند و ملت ایران سیاستهای ترامپ را از تحریم تا ترور را خلاف مدنیت ودر راستای تضعیف جامعه مدنی در ایران میداند.
اما در تلاشی که قدرتهای وابسته بهم برای ایجاد این توازن قوا به قصد تضعیف جنبشهای مردمی میکنند هر چند نکات مشترکی در سیاستهای اتخادی بر علیه دوملت بوضوح یافت میشود، اما چند تحول مهم را از یاد میبرند:
۱-برای اغلب مردم منطقه خاورمیانه بویژه ایران بر اثر تجربه محرز شده است که دردایره بسته بد و بدتردر هیج کجای عالم ودر هیچ شرایطی امکان انتخاب وجود ندارد. چرا که در شرایط جبر هیچگاه انسان مخیر نیست و ازاستقلال در گرفتن تصمیم و ازادی در انتخاب نوع تصمیم بر خوردار نبوده و نیست.
۲- بین دوملت ایران و عراق که وطنشان بمدت ۸ سال صحنه جنگی ویرانگر شده بود که حاصل جاه طلبی دو دیکتاتورو نفع قدرتهای غربی بود، هم اکنون حس پیوند عمیقی خصوصا در جنبشهای اخیر خود بوجود آمده است و هر دو ملت که حال با دشمنی مشترک روبرویند به این حقیقت واقف شدهاند که اگر خود حق حاکمیت خود را به مثابه دو ملت رشید به تحقق نرسانند؛ سیاستهای مخرب دولتهای بیگانه با حقوقشان؛ همواره مانع تحقق آن حقوق میشوند و بدون آزادی و استنقلال هرگز رنگ آرامش را بخود نخواهند دید. درس عبرتی که اگر ملتها به استقلال وطن خود بها ندهند به ضرس قاطع وطنشان عرصه دخالت و برخورد روزمره قدرتهای خارجی میشود. همانطور که در عراق و افغانستان و سوریه و یمن و لبنان شاهد هستیم.
۳-صحنههای اشغال سفارت آمریکا در بغداد با دخالت نیروی سپاه قدس و اجرای عملیات ترور درآن کشور وپرواز هواپیماهای آمریکایی بر فراز بغداد به قصد نشان دادن اقتدار آمریکا و حضور نیروهای خارجی در عراق و به هیچ انگاشتن دولت عراق، برای دولت نظاره گرعراق که قدرتهای خارجی را محورسیاستهای داخلی گردانده است بحدی خفت بار میباشد و برای مردم عراق که کشورشان به اشغال چندین نیروی بیگانه در آمده است به نوبه خود صحنههای زشت و غیر قابل تحمل و مشمئزکننده شده است؛ تا افکار عمومی جهان را به یاری جنبش استقلال طلبانه خود در محکوم کردن نقض حریم کشور خود و استقلال وطن خود فرا بخوانند.
۴-و برای مردم ایران نیزهر آنچه از تحقیر و تخریب و تضییع حقوق مردم عراق ازمارس ۲۰۰۳ پس از اشغال عراق توسط نیروهای اشغالگرآمریکایی در کشور همسا یه اتفاق افتاده است؛ درس عبرتی است تا تحول و تغییر نظام داخلی را از قدرتهای خارجی طلب ننماید. چرا که نتیجه محتوم آن اشغال ایران و تکرار تجربه تلخ عراق خواهد بود، و هم درس تجربهای است که همه تلاشها برای برقراری توازن قوا بین قدرتها؛ تنها زمانی ممکن و میسر است که ملتی باور به توانایی خود را به مثابه صاحبان اصلی وطن از دست داده و ازیاد ببرد که ادامه جنبش تا تحقق هدف تنها مانع برقراری توازن سلطه / زیر سلطه است. مردم ایران بخوبی واقفند که در بازی توازن قوا بین نظام ولایت فقیه با آمریکا هردو قدرت نفع مشترک دارند و نفع انها در تسلیم وسکوت ملتها از سر ترس است.
و اما بعد از ترور سلیمانی، هم شخص خامنهای و هم سایر مسولان نظام ولایت فقیه، بصراحت از انتقام گیری خون وی سخن گفتهاند. (بگذریم که ترور سلیمانی از جهتی خیال خامنهای را بابت حذف شدن "مرد دوم قدرت در نظام "؛ تا حدی آسوده است) در صحنه بین المللی نیز هستند کسانی که احتمال وقوع جنگ را در منطقه کم نمیدانند. هرچند شخصی چون ذوالنور در مقام رییس کمیسون امنیت ملی مجلس نظام تاکید میکند که "هدف ما صرفا انتقام است و قصد جنگ نداریم " اما نبایستی از یاد برد که جرقه جنگ جهانی اول با ۱۷ میلیون کشته و ۲۰ میلیون زخمی، نیزبا ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند و همسرش، در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ میلادی زده شد! وبحران، ریشه در یک سلسله از درگیریهای دیپلماتیک داشت که دهها سال قبل از ۱۹۱۴ آغاز شده بود.
اماچه رجز خوانی انتقام گیری توسط مسولان نظام ولایت فقیه و چه رجزخوانی لیندزی گراهام، سناتور جمهوریخواه مبنی برآسیب رساندن نیروهای آمریکایی به تاسیسات نقتی ایران، در هر دو صورت نشان از نیاز مبرم و شدید هر دوقدرت به ادامه بحران سازی دارد.
اما هنگامی که دولت روحانی بصراحت عنوان میکند که در سال جاری با ۳۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه مواجه است؛ یعنی دو سوم بودجه ۹۸ و لایحه بودجه سال ۹۹ دولت وی با کسری بودجه دهشتناکتری مواجه است. بطوری که سازمان بدون برنامه بودجه، سعی کرده است با جابجایی محل در آمدهای نفتی؛ این امر را پنهان سازد که تحقق در آمد پیش بینی شده نفتی در سال ۹۹ مستلزم فروش حد اقل یک میلیون بشک نفت در روز در شرایط تحریم است! و برای جبران بخشی از چاه ویل کسری بودجه، ناچار شده است چوب حراج به اموال دولتی زده (گویی این اموال واقعا متعلق به دولت و نه ملت است!) و با قصد فروش اوراق مشارکت به بانکها، هدف خودرا درقرضه داخلی از بانک مرکزی را پنهان سازد.
و باز دولتی که بجای کاستن از هزینههای جاری با گران کردن قیمت بنزین خواستار جبران کسری بودجه از جیب مردم شد، چگونه و از چه منبعی جز افزایش فقرمردم ایران مایل است هزینههای بحران سازی و جنگ و دخل و خرج سپاهیانش در عراق و یمن و لبنان وسوریه را بپردازد؟
ایا جنبش آبانماه مردم ایران بر نظام بطور آشکار محرز نکرد که ملت ایران دیگر تحمل قبول هزینههای بحران سازی نظام حاکم و تخریب ایران و منطقه راند ارد؟! ً
در واقع امر چنانچه به جد خواهان آن هستیم که وطنمان صحنه بازیگری قدرتهای بیگانه با حقوق انسانی و ملی ما نشود و ما نظاره گران منفعل نباشیم، به عنوان یک ملت حق شناس و بیدار نبایستی خادمین به وطن خود راهرگز از یاد ببریم:
اولین منتخب واقعی مردم ایران آقای بنی صدر چه در زمانی که علنا با نوشتن مقالهای شفاف اولین کسی بود که مخالفت صریح خود را با گروگانگیری در بعد از انقلاب اعلام کرد و بصراحت نوشت که با اینکار این ایران است که به گروگان آمریکا در میآید و چه در زمانی که در دادگاه برلین موسوم به دادگاه میکونوس با ارائه مدارک متقن دال براثبات ترور سران حزب دموکرات کردستان توسط نظام تروریست ولایت فقیه، نقاب از صورت کریه خشونت طلب نظام برداشت و باعث محکوم شدن و صدور حکم د ادگاه برلن علیه نظام حاکم بر ایران به عنوان تروریسم دولتی گردید و چه اکنون که باز هشدار میدهد": ترور در مدا ر بسته سلطه گر/ زیر سلطه معنی پیدا میکند و محل عمل پیدا میکند و متصدی اول ترور هم همواره دولتها هستند؛
حقایق را با شما مردم ایران در میان نهاده و مینهد:
بر حقوق انسانی و ملی شهروندی وملی خود عمل کنید و خود را از مدار بسته بد وبدتر که دام قدرتها است رها سازید. شما مردم ایران شایسته ایفای نفش الگو نه تنها در منطقه بلکه در جهان برای بر هم زدن روابط سلطه / زیر سلطه میباشید.