هر ایرانی که دستی درقلم وسری درکتاب دارد آقای محموددولت آبادی را میشناسد و شاید داستان ویا نوشتهای ازاین نویسنده چیره دست را خوانده باشد وشاید شیوائی نگارش او و ترسیم ماهرانه صحنه هائی از درد ورنج مردم ایران را تحسین کرده باشد. محمود دولت آبادی شخصیتهای داستانهای خود را آنچنان با تمام ویژگیها و جزئیات برای خواننده داستان ترسیم میکندکه گوئی خواننده داستان همراه با آن شخصیتها زندگی وحرکت میکند. بی تردیدآقای محمود دولت آبادی که دررژیم گذشته به جرم آزادیخواهی و مبارزه با سانسور طعم زندان راهم چشیده است بخوبی میداند که با وقوع غائله انقلاب اسلامی درایران برسراهل قلم وهنر وهنرمندان کشورچه آمد وچه تعداد نویسندگان وشعرا وهنرمندانی که فقط به جرم دگراندیشی به جوخههای اعدام سپرده شدند وچه خیل عظیمی ازآنان از بیم جان راه فرارازکشورو زندگی دردیاری دیگررا درپیش گرفتند؟ با این مقدمه کوتاه کسانی که محمود دولت آبادی را میشناند ازجمله نگارنده این سطور، وقتی اعلام سوگواری ایشان به مناسبت کشته شدن قاسم سلیمانی را درمطبوعات جمهوری اسلامی مشاهده میکنند بی درنگ این سئوال برایشان مطرح میشود که: چرا نویسنده دردآشنای ما به سوگ یک قاتل تروریست نشسته است؟ آیا براستی آقای محمود دولت آبادی نمیداند قاسم سلیمانی فرمانده تشکیلاتی بوده است که مسئول مرگ هزاران زن ومرد وکودک وپیرو جوان در ایران وکشورهای خاورمیانه است؟
سوگوارنامه محمود دولت آبادی را بخوانید وببیند که چگونه یکی نویسندگان توانا، میتواند خود را تا سطح سینه زنهای ذوب شده درحکومت ولایت فقیه تنزل دهد؟! از آقای دولت آبادی باید سئوال کرد، قاسم سلیمانی این قاتل هزاران ایرانی وعرب را "فرزندشایسته ایران" خواندن آیا بی حرمتی وتوهین به مردم ایران نیست؟ شایستگی قاسم سلیمانی درچه بوده است آقای دولت آبادی که شما شخصا دورادوراین آدمکش را دوست میداشتید؟! آیا براستی شما درسیاست اینقدرساده اندیش وزودباورهستید که تبلیغات و عوامفریبیهای حکومتیان را حقیقت پنداشته و فکر میکنید که سپاه قدس وقاسم سلیمانی مرزهای ایران را دربرابر داعش حفظ کردهاند؟! زهی تعجب که نویسنده رمان دلنشین کلیدرعوامفریبی امامهای نمازهای جمعه را تکرارمیکند وخود را تا سطح قلم بدستان جمهوری اسلامی پائین آورده است! آقای محمود دولت آبادی شما چگونه میتوانید درچشم کانون نویسندگان ایران که دهها تن ازاعضای آن بدست عوامل قاسم سلیمانی اعدام وترورشدند نگاه کنید، چگونه میتوانید ستایش گرقاتلان پویندهها ومختاریها و سیرجانیها و سلطان پورها باشید؟! در فرهنگ شما این است حفظ حرمت قلم وصاحبان قلم دراین مرز وبوم؟!
کمتراز دوماه پیش صدها زن ومرد وکودک ایرانی که دراعتراض به گران شدن قیمت بنزین به خیابانها آمده بودند به طرز وحشیانهای قتل عام شدند، هنوزآثارخون بی گناه آنان براسفالت خیابانها و نی زارهای ماه شهرباقی است، آقای محمود دولت آبادی شما که خبرکشته شدن قاسم سلیمانی چون خاری به قلبات خلیده است آیا براستی یک همدردی خشک وخالی باهزاران خانواده ایرانی که جگرگوشههایشان بدست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی کشته شدند اعلام کردید؟! نویسنده محترم داستان "روزگارسپری شده مردم سالخورده" ودهها رمان کوچک وبزرگ، آیا پیش آنکه قلم بدست گیرید و ازقاسم سلیمانی به عنوان "فرزند شایسته ایران" یادکنید ومرگ اورا "فاجعه" بخوانید (فاجعه برای چه کسانی) حتی یک لحظه با خود اندیشیدهاید که رابطه قاسم سلیمانی و سایر فرماندهان آدمکش سپاه و بسیج با نیروهای تحت فرمان خودشان که مغزوقلب جوانان ایرانی را در خیزش اخیرنشانه رفتند چه بوده است؟ هیچ فکرکردهاید که سپاه قدس و نیروهای شبه نظامی تحت فرمانش در سوریه وعراق ولبنان ویمن جه جنایاتی مرتکب شدهاند؟ گمان نمیکنم که نویسنده زبردست وبا تجربهای مانند آقای دولت آبادی درآستانه ۸۰ سالگی قادر به تشخیص این رابطه نباشد.
موضع گیری شخصیتها و گروههای سیاسی ایران در قبال کشته شدن قاسم سلیمانی نیزمحک ومعیاری شد برای تشخیص اینکه چه کسانی وچه جریانهائی با رشتههای مرئی ونامرئی به حکومت فاسد وجنایتکارجمهوری اسلامی ویا جناحی ازاین حکومت تروریست و ویرانگردرارتباطاند و برای دوام وبقای حکومت ولایت فقه در حد و توان خویش تلاش میکنند.