زیتون
در هفته گذشته، در شرایطی که کاملا قابل پیشبینی بود که دولت آمریکا به تلافی دخالتهای گستردهاش در عراق، وارد یک تنش نظامی یا شبهنظامی با ایران خواهد شد، شخص آقای دونالد ترامپ یا شخصا و مستقیما، یا به تحریک پمپئو وزیر خارجه، اقدام به ترور محاسبه شده قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس کرد. شیوه کنترل هوشمند یک سوژه نظامی توسط پهپادها و عمل سریع روی آن، نه فقط در آموزشهای نظامی، بلکه بهطور محسوس و بارها گفته شده، در رمانهای کاملا معمولی ترجمه شده در بازار آمده است. حداقل سردار سلیمانی شش هفت سالی به گمان من زیر قفل موشک پهپادی آمریکا بوده و هر وقت میخواستند میتوانستند او را بزنند. جز این که براساس همه ارزیابیها اسرائیل هم در دمشق و هم در حشد الشعبی نفوذ داشته و زمان همه تحرکات سلیمانی را اعلام کرده، رفتارهای سلیمانی در حضور آشکارش در جبهههای مختلف، گرفتن عکس سلفی، نقل جزء به جزء مهمترین درگیریها و تعقیب و گریزهای ضدجاسوسی در سخنرانیهای مسجدی که قطعا تمام منابع آن طابق النعل بالنعل در اختیار اسرائیل و آمریکا قرار میگرفت، نشان میدهد که جمهوری اسلامی و سردار سلیمانی و آنها که مسئول حفاظت او بودند، در کمال سهلانگاری و عجز و بی مبالاتی رفتار کردهاند.
خامنهای در شرایط زنده بودن سلیمانی حداقل سه تا آس درجه یک در دستش داشت، در مقابل ترامپ و نتانیاهو و بقیه تقریبا هیچ نداشتند. ترامپ با سادگی تمام، تجربه ربع قرن نفوذ ایران و سپاه قدس را از غزه و لبنان تا افغانستان و عراق و سوریه، و همزه وصل کل جبهه مقاومت را به سادگی آب خوردن از دست داد. تنها چیزی که میتوانست در برابر ارزش نظامی سردار سلیمانی در یک انتقام سخت برابری کند، زدن کلیه میادین نفتی عربستان، امارات و کویت بود، و همچنین بستن تنگه هرمز و ورود به تنش. البته که اینها به معنی نابودی کامل جمهوری اسلامی ایران بود، که فعلا هم هیچ تفاوت مهمی نکرده است، اما بچهبازی حمله به یک شهرک سابق محل استراحت آمریکاییها که زمانی در آن یک فروشگاه مک دونالد و یک شعبه استارباکس هم بوده، تبدیل شد به انتقام سخت و البته آیتالله خامنهای اعلام کرد انتقام سخت ما بیرون راندن آمریکا از عراق است، انگار که آمریکا جز به دعوت ایران به عراق آمده و جز با هماهنگی ایرانی در همه این مدت در عراق عملیات کرده است. در ماجرای قاسم سلیمانی عجز کامل در حفاظت اطلاعاتی، عجز کامل در بهرهبرداری دیپلماتیک و در عوض تبدیل آن به بهرهبرداری داخلی لوس و بیمزهای که دیگر نخ نما شده است.
عجز در اداره برنامه فروش جسد قاسم سلیمانی نیز مشکل دیگر حکومت بود. دهها تن بخاطر اینکه دوست نداشتند شبیه روحانیون در این ماجرا دخالت کنند، دستگیر و تهدید شدند و سردار سلیمانی در کمتر از سه روز از عامل وحدت ملی به لولوخورخوره جدیدی تبدیل شد. در تشییع جنازه سلیمانی در کرمان بیش از پنجاه تن بهخاطر بی مبالاتی در برنامه رفت و آمد کشته شدند، یک عجز دیگر که واقعا شرمآور است. واقعا آیا سردار سلیمانی کلا در همه عمرش جدا از سوریه و عراق و جاهای دیگر، آیا مانع از مرگ پنجاه نفر شده بود که در تشییع جنازهاش عدهای موبایل به دست خودنمای که تا آخرین لحظه شهادت گرفتن سلفی از خودشان را فراموش نکردند، این قدر تلفات به مردم این شهر به وجود آمد.
و عجز آخر، اتفاقی شرمآور که بهعنوان جنایتی بزرگ در کارنامه نظامی ایران ثبت خواهد شد. براساس همه اطلاعات اعلام شده، به دلیل خطای انسانی غیر عمد، هواپیمای مسافربری اوکراین که دهها نفر از هموطنان ایرانی در آن از سفر میآمدند مورد حمله پدافند سپاه قرار گرفته و همه مسافران آن کشته شدند. این دیگر نهایت عجز و فلاکت بود و هست. مشکل جدی اینجاست که شخص فرمانده کل قوا یعنی آقای سید علی خامنهای که عامل کشته شدن قاسم سلیمانی است و همچنین عامل کشته شدن ساکنان این هواپیماست، که اگر اندکی شرافت میداشت باید استعفای خودش را میداد و راهی ادامه حیات در یک دارالعجزه رسمی میشد، دستور داده است که به این موضوع رسیدگی شود.
به گمان من، در این دو سه روز ترامپ و گروهش میدانستند که داستان سقوط هواپیمایی اوکراینی چیست و منتظرند تا از لاشه بدن این مملکت، چیزی به دست شان برسد، در سکوت کامل به رهبری نگاه میکنند که نمیداند باید با تصمیمات سیاسی داخلیاش چه کند که به هیچکس اطمینان ندارد، نمیداند با سیاست خارجیاش چه کند که فعلا تمام جهان در پی یک دادخواهی ایستاده است و داد بزرگی نیز هست. تازه اینها تمام بشود، هنوز پرونده تنشهای داخلی و ماجرای بحران افزایش نفت مانده و صدها نفر زندانی و تحت فشارند. و سر آخر، جامعه ایران است که نومید و بیآینده نمیداند با حکومت عاجزی که از عهده هیچکس در جهان و داخل ایران برنمیآید، جز گروههای فرودست اجتماعی، چه کند؟