آسمان میگفت آن دم با زمین
گر قیامت را ندیدستی ببین
عقل حیران که چه شورست و چه حال
تا فراق او عجبتر یا وصال
میدانم که حاکمان ایران غرق سرور و غروراند. چنین جمعیت هایلی را در بدرقه مرگ عزیزی حافظه تاریخ معاصر کمتر به یاد دارد. شاید تشییع پیکر کمال آتاتورک٬جمال عبدالناصر و روحالله خمینی با آن قابل قیاس باشد و بس. ایران در سوگ سردار سلیمانی یکپارچه دریغاگو شده بود؛ پدیدهای که مخالفان و موافقان حکومت در هضم و درک آن همچنان عاجزند و حسرت نیمپاره از هزارپاره آن را میبرند به خصوص ارتجاع سلطانی و تروریسم آلبانی که دست حیرت به دندان میگزند و دندان حسرت به هم میسایند. و ندای خلایق را آشکار و نهان میشنوند:
چون تو خفاشان بسی بینند خواب
که جهان ماند یتیم از آفتاب
از همه محرومتر خفاش بود
کو عدوی آفتاب فاش بود
درود و رحمت و رضوان حق بر روان آن دلاور باد که از چشمه عشق وضو ساخت و بر دو عالم چارتکبیر زد و راستقامت ایستاد و «چشم خود بربست و چشم ما گشاد».
اما و هزار ما٬ در این واقعه هوش ربا حکمتها و عبرتهاست که اگر حاکمان نبینند و نشنوند٬ ننگ تاریخ و لعنت خدا و ملامت خلق را در پی خواهند داشت و بار مظلمهاش را آسمانها نتواند کشید.
خلق داغدیده و محرومیتکشیده و آشفته حال و پریشان روزگار ایرانزمین٬ که دیری است رنگ عدالت ندیدهاند و طعم مروت نچشیدهاند با بزرگواری و دریادلی تمام و از سر عفو و اغماض و وفا و نجابت دوباره به خیابانها آمدند و همدردی خود را با حاکمان بازنمودند و به ایران و اسلام ادای احترام کردند و یکصدا بر سر بیگانگان و بیگانهپرستان فریاد زدند که:
از من گمان مبر که بیاید خلاف دوست
ور متفق شوند جهانی به دشمنی
اینک نوبت حاکمان است که غرّه این اتفاق غرورآفرین نشوند بل این حرکت بزرگوارانه مردم را پندگیرانه ارج نهند و هوشمندانه مدارا و مروت پیشه کنند و دست از خواجگی و سروری و ستمگری بردارند و با این خلق وفادار و نجیب از در آشتی درآیند. صلای صلح دهند و نرمش قهرمانانه و خضوع مهربانانه کنند٬ حاجاتشان را برآورند٬ محصوران و زندانیان سیاسی را رها کنند٬ و از جفاهای رفته برآنان پوزش بطلبند و درصدد جبران زیانشان برآیند٬ زندانها را از شکنجهگران پاک کنند و اعترافگیریهای دروغین و ننگین را براندازند٬ آزادی را که حق مسلم ملت است، به آنان بازگردانند٬ انتقامجویی را فرو نهند٬ به فکر صلاح و فلاح ملک و ملت باشند٬ انتخابات راستین برگزار کنند و صیانت صندوقهارا واجب شمرند و دست تقلب در آراء مردم نبرند٬ مزاجگویان و متملقان را از خود برانند و عاقلان و صاحبنظران را در رایزنیها مشارکت دهند و از آنان برای نقد و ارشاد منت پذیرند و مردم را به حقیقت مالک این دیار و ولیّنعمت خود بدانند٬ بر طبل غلامی و غمناکی نکوبند٬ دیده ناظران تنگ نظر نظارت استصوابی را فروبندند٬ دریچههای آگاهی را بر روی مردم نبندند٬ رسانهها و احزاب را آزاد بگذارند٬ داوری مردم را به سمع قبول بشنوند و صدای مردم را به راستی صدای خدا بینگارند٬ با وعدههای بهشتی خود جهنم نیافرینند و به وعدههای خود وفا کنند٬ و دهان یاوهگویان خرافهگستران را بشکنند٬ حقوق بشر را محترم بشمارند و شعبدهبازانه بر حقکشیهای خود پرده تزویر نیفکنند٬ با اهل سنت و دیگر ادیان و مذاهب برادرانه و مهربانانه رفتار کنند و شبهه تبعیض را فربهتر نکنند.
انتظار و امید تغییر عاجل قانون اساسی را ندارم اما به ولیّ فقیه حاضر و حاکم توصیه میکنم پارهای از اختیارات خود را به قوای مقننه و مجریه تفویض بلاتعویض کند تا سورت استبداد بشکند و حاکمیت مردم تقویت شود.
اینها و بسی افزونتر از اینهاست که پیوند مردم و حاکمیت صالح را محکمتر و طمع دشمنان را کمتر خواهد کرد. اگر پشتیبانی ماندگار مردم و بهبود فزاینده احوال آنان را خواهانید با خدا و با خلق عهد مجدد ببندید و سوگندان مغلّظه یاد کنید که از این پس دین را خرج قدرت خود نکنید و پیگیری فلاح مردم و خیر عمومی را در صدر کردارها و پندارهای خود قرار دهید. خواهید دید که اقبال خلایق صد چندان خواهد شد و بد اندیشیهای دشمنان به محاق محال خواهد رفت.
در این روزها که ایران در سوگ سوختگان آسمان تهران و کوفتگان خاک کرمان٬ دیگر بار عزادار است آن تجدید پیمان ضرورت مجدّد و مشدّد مییابد. و رضایت خلق و خالق را در پی خواهد داشت.
ما نصیحت به جای خود کردیم
روزگاری در این به سر بردیم
گر نیاید به گوش رغبت کس
بر رسولان پیام باشد و بس