بر آمد جدید جنبش دانشجوئی و فراگیر بودن آن در سطح اکثر دانشگاههای کشور بار دیگر این سئوال مهم وهمیشگی را مطرح میسازد که نقش جنبش دانشجوئی در مبارزات رو به رشد مردم وگسترش دامنه اعتراضات چه میزان میتواند موثر باشد؟
جنبش دانشجوئی آزادی خواه، سکولار و خواهان دمکراسی با گذراندن روزههای بسیار سخت بعد از انقلاب فرهنگی تسویهها، زندان و اعدامهای دهه شصت که به حذف فیزیکی بسیاری از فعالان ورهبران سازمانهای دانشجوئی منجر گردید همراه با گسترش ترس وحشت درسطح عمومی بخصوص دانشگاهها در محاق قرارگرفت.
حال با گذشت چند دهه با فرو ریختن یال وکوپال هرروزه این شیرگر گرفته الم درعلم جمهوری اسلامی! جنبش آزادی خواه، عدالت جوی و سکولار دانشجوئی بار دیگر قامتی راست کرده و هم پا با اوج گیری دامنه اعتراضات مردمی پای در میدان نهاده است با سیمایئ که حضور گسترده دختران دانشجو عظمت وحس احترام به آنرا دو چندان ساخته است. جنبشی که تلاش میکندباقبول هزینه وخطردر هم پیوندی با دیگر دانشجویان اتحادی عمومی را به نمایش بگذارد با استفاده از فرصتهای بدست آمده نقش وحضور خود را گسترش دهد.
همراه با ریزش دامنه نفوذ اصلاح طلبان و افشای دامنه فساد، دزدی، دروغ و نا کار آمدی حکومت اسلامی که طبق نظر خواهی خود حکومت میزان محبوبیت آن به زیر بیست در صد رسیده و حکومت تنها با تکیه به سرکوب کشتار وشکنجه وزندان حضور خود را تدوام میبخشد. سازمانهای دانشجوئی دست ساز حکومت و اصلاح طلبان نیز بی نصیب از این ریزش و استیصال نماندهاند.
نخستین قربانی این فرو پاشی درون حکومتی از دور خارج شدن دفتر تحکیم وحدت بود. تبدیل شدن رهبر اصلاحات به تدارکاتچی حکومت و سرکوب اعتراضات سال هشتاد وهشت، روی کار آمدن دولت احمدی نژاد مورد حمایت خامنهای و خارج شدن برخی چهرههای شاخص تحکیم وحدتیها از ایران وکنار رفتن تعدادی دیگر از فعالین دانشجوئ همراه با جای گیری انجمنهای اسلامی دانشگاهها! عملا دفتر دستک آنها نیزبسته شد.
دفتری که نامش دفتر تحکیم وحدت دانشجوئی بود. اما در عمل متشکل از افرادی تک رو وبرخی متوهم که فکرمی کردند کاری کارستان خواهند کرد. افرادی که درسرمستی روزهای اوج اصلاح طلبان حضورهیچ نیروی دیگر دانشجوئی سکولار و مبارز رادر صحنه مبارزات دانشجوئی حتی تعامل در گفتگو را تحمل نمیکردند. از این رو هرگز نتوانستند جایگاهی درخور بر اساس عملکرد خود در دانشگاهها کسب کنندو دایره فعالیت خود را در بین اقشار وسیع دانشجوئی گسترش دهند. بازارشان بی مشتری گردید. که با بالا پائین شدن وضعیت اصلاح طلبان گاه خنداندند و گاه اشگ در چشمها آوردند.
تکلیف گروه دوم تشکل دانشجوئی "اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاههای سراسر کشور" نیز که در واقع تشکل بسیج دانشجوئی در قالب یک اتحادیه بود. از همان اعلام روز نخستین سرنوشت معلومی داشت. زایئده امنیتی واخلال کن در مبارزات ضد حکومتی دانشجویان مخالف حکومت. این انجمنهای دانشجویان اسلامی مهمترین وظیفهشان امنیتی کردن فضای دانشگاه، شناسائی وتقابل با هر گونه حرکت اعتراضی درون دانشگاهها دادن شعارهای دهان پر کن حکومتی و حمایت از حکومت در به اصطلاح مبارزه ضد امپریالیستی و ضد صیهونستی بود. که با حمایت دولتی در دانشگاههای کشور میدان داری میکردند وهماوردمی طلبیدند.
تشکلی که حنایشان از روز اول در محیط دانشجوئی رنگی نگرفت! پیوسته درهای عمیق بین آنها با اکثریت دانشجویان وجود داشت. با تمام تلاش رژیم جهت اسلامی کردن دانشگاهها به دلیل عقب ماندگی فکری افراد متشکل در انجمنهای اسلامی، افزایش میزان ورود دختران به دانشگاه، محیط علمی، وسعت وسرعت گرفتن حضور دنیای مجازی وارتباط انترنتی که امرارتباط با مراکز علمی را آسان تر مینمود. همراه ورود جوانان بااستعداد وسخت کوش خانوادههای متوسط با گرایش سکولارو دموکراتیک به دانشگاهها برنامه رژیم در تبدیل دانشگاه به حوزه ناکام ماند ودانشگاهها با سختی وفراز فرود از سهم علمی خود دفاع کردند و از حضور به اصطلاح معنوی انجمنهای اسلامی کاستند.
حال که آفتاب حکومت اسلامی به سوی غروبی غم انگیز و بی بازگشت و نا امیداز طلوعی دیگردر حرکتی ناگزیرقرار گرفته است. عمر و دایره عمل انجمنهای اسلامی نیز محدود ترگردیده وعملا تحلیل رفته، سر افکنده ومسئله دار در حال ترک میدان بلاع منازع خود در عرصه دانشگاهها هستند.
زمان حد اقل در لحظه کنونی فرصت مناسبی به دست جوانان دانشجوئی داده که سال هاست منتظر چنین روزی بودند. کسانی که از کودکی تا نو جوانی وازنو جوانی تا جوانی. بطور دائم زیر فشار حکومت بوده واز حداقل آزادیهای فردی واجتماعی خود محروم. جوانانی که با دانش واحاطه خود به دنیای مجازی دیدی وسیع نسبت به جهان پیرامون خود دارند وارزش حقوق شهروندی را که از او دریغ شده میدانند وطلب میکنند.
دانشجویانی خشمگین از ظلم وپایمال شدن حقوق اولیه خود طی این سالها توسط مشتی متحجر دینی فرصت طلب فاسدودزد خلیده در پناه اسلام. خشمگین از دست هائی که سالها گلوی آنهارا فشرده واجازه نداده است که حداقل نیازهای انسانی خود بازگو کنند.
خشمگین از توهین به شعورشان که توسط کوتولههای تاریخی انجام گرفته است. نهایت خشم گین از سرنوشتی که برای ملت او رقم زدهاند. آنها از هرفرصت برای مبارزه وحضور دربر آمدهای سیاسی واجتماعی بهره جسنتد. به میدان آمدند سرکوب گردیدند. راهی طولانی از فاجعه کوی دانشگاه تا جنبش سبز ونهایت تا امروز پیمودند. افتادند وبرخاستند.
دانشجویان عمدتا بخش آگاه جامعه هستند. کسانی که قادر به دیدن نارسائی و چشم اندازهای پیش رو میباشند. میتوانند درپس شعار به اصطلاح مبارزه ضد امپریالیستی قدرت گیری نظامیان و وسرکوب مخالفان را ببینند. بسیاری آگاه به نقش روشنگری خود هستند و میدانند که میتوانند با تکیه به افکار عمومی که امروز در مخالفت گسترده با حکومت اسلامی شکل گرفته باید که پای در میدان بگذارند ودر جهت تنویرافکار عمومی، آگاهی بخشیدن، افشاگری وارتقا شعارهای مبارزه تلاش کنند.
مبارزه دانشجویان مسلما از جنس مبارزه خیابانی دی ماه نیست! دانشجوئی میتواند در مبارزات خیابانی هم پای مردم به صحنه بیاید وتا پای کشته شدن مبارزه کند. کما این که تعدادی از کشته شدگان خیزش دی ماه دانشجو بودند. اما مبارزه دانشجوئی در صحن دانشگاه وگسترش آن عمدتا نقشی آگاه کنند، ساختار شکن، بسیج گر جهت کشاندن اعتراضهای عمومی به صحنه اجتماعی دارد.
به قول" هابر ماس " حرکت جمعی وفراگیر جنبش دانشجوئی یک عرصه سمبلیک در جامعه است که از طریق آن عرصه عمومی برای نقد حاکمیت فراخ تر میگردد". این یک تعریف عمومی است که در کنار آن تعریف دیگری از کارکرد انقلابی و مبارزه هزاران دانشجو در کشورهای استبداد زدهای چون ایران و تاریخ حاکم بر جنبش دانشجوئی و روحیه انقلابی حاکم بر دانشگاهها وجود دارد که فرا تر از افشاگری است.
حد معینی از نفوذ گروههای سیاسی که در مقاطعی نقش پیشاهنگی را نیز باید بر آن افزود. امریکه عملکرد و دامنه اعتراضات دانشجوئی را گاهنا تا حد رهبری مبارزه خیابانی مردم بالا میبرد. عملی که در دهه پنجاه ودر بحبوحه انقلاب اتفاق افتاد.
حضور پر رنگ وگسترده دانشجویان در جنبش اعتراضی روزهای اخیر بعد از فاجعه سرنگونی هواپیمای اوکرایئنی. استفاده درست و آگاهانه آن دسته از دانشجویان آگاه، سکولار آزادی خواه (می شود گفت انقلابی) است! که طی سالها از طرف حکومت تحت فشار وتعقیب بودند و حکومت اجازه شنیده شدن صدایشان ودیدنشان در عرصه مبارزه سیاسی واجتماعی را نمیداد.
فضای ایجاد شده ناشی از ترور سلیمانی، افزایش تنش با امریکا، همراه باخشم عمومی ناشی از انعکاس عملکرد رژیم در سرکوب دی ماه. بی آبروئی در بیان نادرست علت سقوط هواپیما که توجه گسترده رسانههای جهانی به آن چه که دراین روزها در ایران میگذرد دست به دست هم داده عملا برای مدتی توان سرکوب علنی اعتراضات دانشجوئی را از حکومت سلب کرده است.
در شرایطی که افکار عمومی جهان متوجه حکومت ومردم ایران است. دانشجویان قرار گرفته درسایه همراه با دیگر دانشجویانی که از حادثه سقوط هواپیما بر افروخته شدهاند قدم پیش گذاشته و بی مهابا به خط قرمزهای حکومتی و شخص خامنهای در بد ترین شکل کلامی حمله میکنند تقدس ظاهری اورا با کلمهای که حکم نهادن دینامیت در جیب دارد میشکنند. تابوی مقدس بودن اورا با دروغگو خواندن او وحکومتش ابرازمی نمایند تا حساب خودرا از حساب حکومت ودولت جدا کرده انتقام سالها سرکوب وتحقیرجنیش دانشجوئی اصیل را بگیرند. سیمائی ازجوانان خواهان راست گوئی، صلح و تعامل با دیگر کشورها را به نمایش بگذارند.
سالها بود که جنبش دانشجوئی که خودرا میراث دار واقعی تاریخ مبارزات انقلابی در دانشگاهها میداند (واقعا نیز چنین است!) بعد ازانقلاب فرهنگی کذائی به گوشهای رانده شده و تنها در مناسبت هائی مانند شانزدهم آدز حضور کم رنگ او دیده میشد. حال با سقوط هواپیمائی که بخش قابل توجه آن دانشجو بوده. او خود راصاحب عزا میداندکه باید دراعتراض به جنایت اتفاق افتاده و گرامی داشت هم دانشگاهیان خود دیده شود و سنگ تمام بگذارد. توجه، همدری و همگامی مردم را نسبت به مبارزه با حکومت اسلامی جلب کند ودامنه اعتراض عمومی را گسترش دهد.
جنبش دانشجوئی به خوبی میداندکه این فرصت بدست آمده بسیار کوتاه است! نمیتواند به یک اعتراض وسیع عمومی وطولانی مدت بدون وقفه تبدیل شود. لذا از همین زمان اندک باید که با هوشیاری بهره بگیرد حتی اگر شده برای مدتی کوتاه به میدان آمده و تلاش کند تا حد ممکن در جهت شکستن عظمت ولایت فقیه حرکت نماید. با پیش کشیدن شعار حداکثری سرنگونی جمهوری اسلامی. فضای ترس ووحشت مردم از طرح سرنگونی حکومت رابشکند. آب در خوابگه اصول گرایان، اصلاح طلبان و اعتدالیون سازش کار بریزد. جنبشی که هنوز رسالت پیشاهنگی بر خود میبیند ومهرانقلابی تاریخی خودرا بدون اما واگر در پای جنبش بپا خواسته مردم ایران میگذارد. این ویژگی جنبش دانشجوئی ایران است. چه خوب! چه بد!
ابوالفضل محققی