Thursday, Mar 19, 2020

صفحه نخست » دلم به حال مردم سوخت! از خودم بدم آمد! ف. م. سخن

E32DAB8E-B632-4FEC-8715-66344AAA06CD.jpegصبح که عکس های مردم را در بازار تجریش دیدم و از شدت زیادی جمعیت جا خوردم، با عصبانیت دست به قلم بردم و از مردم شجاع و نترس ایران، به استهزاء یاد کردم.

این استهزا، مثل استهزا حکومتیان نیست. یعنی اصولا استهزا نیست. نوعی ابراز خشم است از روی علاقه. مثل فریاد زدن است موقعی که می بینی عزیزی عنقریب زیر ماشین برود و کشته شود. این فریاد از روی خشم و نفرت نیست؛ از روی ترس و وحشت است. ترس و وحشت از دست دادن عزیزی.

من هرگز سیاستمدار خوبی نخواهم شد چون میان انسانیت و مصلحت همیشه در نوسان ام. بیشتر هم گرایش به انسانیت دارم و گاه مصلحت را از یاد می برم.

امروز که خشم ام را بر سر ملت خالی کردم، بعدش دلم سوخت. عکس زنان و مردانی را که ماسکی به صورت زده بودند و دستکشی به دست کرده بودند، و در بازار تجریش خرید می کردند دل مرا سوزاند.

او فکر می کند که ماسک جلوی بیمار شدن او را می گیرد، و این تقصیر رسانه های بزرگ و کوچک ماست که به او نمی گویند ماسک جلوی ویروس را نمی گیرد.

او فکر می کند که دستکشی که به ده جا آن را می مالد، جلوی بیمار شدن خودش و دیگران را می گیرد حال آن که نمی داند که آن دستکش، محل تجمع ویروس است.

بعد حواس ام رفت به این که این زن و مرد عزیز، فروشگاه و سوپر مارکت لوکسی در اختیار ندارد که برود خیلی تمیز و قشنگ از آن جا خرید کند.

بعد حواس ام رفت به دو تا اتاق مخروبه ای که این عزیزان در آن زندگی می کنند و ماندن در آن خانه ها، عین ماندن در گور است. با حداقل وسایل ارتباطی، با تلویزیونی پر از مزخرفات، با اینترنتی فیلتر شده و فیتیله سوز، با محله ای که تنها جای نفس کشیدن اش پارککی ست چند صد متر مربعی با دو نیمکت و تعدادی وسایل ورزشی.

نه. مردم مخصوصا بد عمل نمی کنند. بد عمل کردن شان به خاطر شرایط و موقعیت است. به خاطر فقدان امکانات است. به خاطر معیوب بودن فرهنگ عمومی ست.

من عذر می خواهم به خاطر داد و فریاد های گاه و بیگاه ام. داد و فریادهایی که فکر می کنم برای جلوگیری از حرکت کسی ست که لحظاتی بعد به زیر ماشین خواهد رفت و جان عزیزش را از دست خواهد داد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy