Friday, May 1, 2020

صفحه نخست » انسان و نظام، ابوالحسن بنی‌صدر

Abolhassan_Banisadr.jpgویروس کرونا کارشناسایی نظام‌ها و دولت‌ها را انجام داد. توضیح این‌که معلوم کرد در همه جا، انسان‌ها گرفتار جبر نظام‌هایی هستند که خود ساخته‌اند. الا این‌که در جامعه‌هایی جبر شدید‌تر و انسانها تابع نظام اقتصادی - اجتماعی شمرده شده‌اند و در جامعه‌های دیگری منزلت و کرامت انسان‌ها، زیر عنوان «تقدم انسان بر اقتصاد»، به شرط حفظ نظام، تا حدی که در نظام ممکن بوده، رعایت شده است. باوجود این، حتی درمان نیز از قید رابطه‌ها و سودطلبی‌ها رها نبوده ‌است. کاستی‌های نظام‌ها را نیز ویروس آشکار کرد. کاستی‌هایی را نمایان کرد که نه تنها انکار می‌شدند، بلکه دست‌آورد نیز به حساب گذاشته می‌شدند:

❋ کاستی‌ اول استقلال و رابطه آن با آزادی:
کاستی اولی که سران کشورهای اروپایی اینک بدان اعتراف می‌کنند و وعده جبران آن را می‌دهند، استقلال است. نه تنها شیوع بیماری ربط مستقیم دارد با «جهانی شدنی» که در سلطه ماوراء ملی‌ها بر نیروهای محرکه جهان خلاصه می‌شود، بلکه نوع بکارافتادن این نیروهای محرکه در جهان، سبب شده‌است که حتی کشورهای در موضع مسلط، برای مبارزه موفق، دارو و تجهیزات ضرور را در اختیار نداشته باشند. اینک استقلال، بمعنای لزوم در اختیار داشتن فرآورده و خدماتی که برآوردن نیازهای اساسی، به وجود آنها بستگی دارد، پذیرفته است. و هنوز از این واقعیت غفلت می‌شود که برآوردن نیازهای اساسی، از حقوق انسان و حقوق شهروندی او است. نبود استقلال، یعنی این‌که این حقوق رعایت نمی‌شوند. مهم‌ترین آنها آزادی است. این حق از حق استقلال جدایی‌ناپذیر است به این دلیل روشن که وقتی استقلال (در اختیار داشتن فرآورده و خدمات) نیست، اختیار نیز نیست (از اختیار جلوگیری از ورود بیماری تا درمان). به میزانی که استقلال و آزادی نیست، درمان نیز نیست و مرگ و میر بالا است. نبود استقلال و آزادی، در محدودیت ذهنی دست بکاران درمان نیز قابل مشاهده ‌است: ذهنیت باز، عقل مستقل و آزاد، نبود تجهیزات و دارو را مجوز تسلیم جباری که ویروس است نمی‌کند و برآن می‌شود مراحل بیماری و نیز رابطه تن با ویروس را شناساسی علمی کند و درمان بیابد و می‌یابد.
واقعیتی بسیار مهم و درس‌آموز این که ذهنیت‌هایی که از استقلال و رابطه آن با آزادی غافلند، بنابراین درک صحیحی از این دو حق خود ندارند، توانا به پذیرفتن درمان یافت شده نمی‌شوند. این واقعیت مهم توضیح می‌دهد چرا درمان یافت شده، به موقع، در همه جا، بکار نمی‌رود و از مرگ انسانها و زیانهای اقتصادی نجومی، پرهیز نمی‌شود. چرا همکاری بین‌المللی در یافتن واکسن انجام نمی‌گیرد؟ چرا...
در غرب، استقلال با تعریف زیرسلطه نبودن، پذیرفته است. اما مسلط مستقل نیست؛ اما این تعریف که استقلال موضع نه مسلط و نه زیرسلطه است، پذیرش همگانی نیافته ‌است بخاطر موضع مسلط غرب. آیا بیماری کووید ۱۹ سبب می‌شود مردم این کشورها دریابند تغییر نظام‌هاشان به ترتیبی که شهروندان حقوند بگردند و توانایی برآوردن نیازهای اساسی خود را داشته باشند، نیاز به قبول تعریف صحیح استقلال است؟ در حقیقت، برای این‌که نظام‌ها تغییر کنند، قدم اول و اساسی این‌است که از روابط مسلط - زیرسلطه خارج شوند. یعنی رابطه‌ها را بر پایه نه مسلط نه زیرسلطه، رابطه‌های دوستی و همکاری بگردانند. به این تعریف، بلحاظ آزاد و حقوند زیستن نیز نیازدارند. به این دلیل ساده که وقتی اختیار گرفتن تصمیم (استقلال) را ندارند، اختیار گزینش نوع تصمیم (آزادی) را نیز ندارند. برای اینکه اثر غفلت از استقلال و آزادی را نیک دریابیم، چند مثال می‌آوریم:
● در سطح کشور با کشور، وقتی رابطه‌ها، رابطه‌های سلطه‌گر - زیرسلطه هستند، همکاری ناممکن می‌شود. چراکه مسلط گمان می‌برد هم اختیار خود را دارد و هم اختیار کشورهای در موضع زیرسلطه را. اصل هم «همه برای من» یا به قول ترامپ، «اول امریکا» است. زیرسلطه‌ها و آنها که در موضع زیرسلطه هستند نیز هم به همکاری فراخوانده نمی‌شوند و رابطه آنها با سلطه‌گر یا تسلیم است و یا ستیز و سازش. رابطه‌های کشورها نیز شفاف نیستند. دلیلی گویاتر از انتشار ویروس کرونا در جهان، هم بر فقدان همکاری و هم بر نبود شفافیت نمی‌شود آورد. در سطح درمان و یافتن واکسن نیز فقدان همکاری و بود رقابت شدید و نبود شفافیت، بس آشکار هستند.
در عوض، استقلال، با تعریف نه مسلط نه زیرسلطه، همکاری میان کشورها را ممکن می‌کند و اگر این همکاری بود، شیوع بیماری کووید ۱۹ و بسا خود بیماری نیز نبود. سلسله مقاله‌های تحقیقی لوموند (مقاله نخست در ۲۸ آوریل ۲۰۲۰ انتشار یافته است) در باره چگونگی آگاهی از این بیماری و شیوع آن، گویای اثر مرگبار نبود همکاری بین‌المللی و بود روابط قوا میان «قدرت‌های جهانی» است؛
● در سطح درمان، وقتی عقل خودانگیخته، یعنی مستقل و آزاد نیست، درمان کنندگان پیشاروی بیماری ناشناخته، این رویه را درپیش گرفته‌اند: بیماری ناشناخته، تجهیزات و دارو ناموجود، پس به کسانی که بیماریشان شدت می‌گیرد، تنها می‌توان کمک کرد راحت بمیرند. در برابر، وقتی عقل خود انگیخته است، بنا را برشناسایی بیماری و بکارگرفتن تجهیزات و داروهای موجود در درمان می‌گذارد. هر دو رویه در کشورهای مختلف مشاهده شده‌اند. درمان مؤثر که دکتر فیروزه بنی‌صدر یافته‌‌ است، دلیل که اگر این رویه در همه کشورهای جهان بکار می‌رفت، هم دوره درمان کوتاه می‌شد و کار به «مراقبت‌های ویژه» نمی‌کشید و هم از خسران اقتصادی بسیار کاسته می‌شد؛
● در سطح مردم که در معرض ابتلای به بیماری هستند، غافل نشدن از استقلال و آزادی، یعنی خود را یکی چون همه دیگر انسانها دیدن، بالاتر و پایین‌تر ندیدن، همگان را مسئولیت شناس می‌کرد. مسئولیت در قبال خود و در قبال همه دیگر انسان‌ها، مراقبت در مبتلی نشدن و مبتلی نکردن و در صورت ابتلا، توسط مسئولیت نشناس‌ها، درجا در صدد درمان برآمدن و پرهیز از مبتلی کردن دیگران و همکاری با دیگران در جلوگیری از فراگیر شدن بیماری. در حقیقت، انسانهای مستقلی که خود را نه مسلط و نه زیرسلطه، نه برتر و نه دون‌تر تعریف می‌کنند، دیگران را نیز دارای این استقلال می‌دانند و چون به یمن استقلال، آزادی عمل و انتخاب نیز دارند، مسئولیت شناس هستند و از این واقعیت بسیار مهم نیز آگاهند که استقلال و آزادی، بنابراین، مسئولیت‌شناسی، از تحصیل دانش و بکاربردن آن در زندگی خود بمثابه حقوند، جدایی‌ناپذیرند. آن فرهنگ که فرهنگ استقلال و آزادی خوانده می‌شود و مردمی که خود را از آن برخوردارکنند، مصون می‌مانند، این فرهنگ است.
هرگاه کشورهای جهان این فرهنگ را می‌داشتند، نظام سلطه‌گر - زیرسلطه نبود و جامعه‌ها و جامعه‌ جهانی حقوند و برخوردار از نظام‌های باز و تحول پذیر، بودند؛ به بیمار بدتر از کووید ۱۹ که پیش‌خورکردن و از پیش متعین‌کردن آینده است، نیز مبتلی نبودند و میان دو ترس، یکی ترس از مرگ از فقر و دیگری مرگ از بیماری فراگیر، سرگردان نبودند:

❋ کاستی دوم، کاستی اقتصادهای مبتلی به پیش‌خورکردن و از پیش متعین کردن آینده:
پنجاه سال از هشدار در باره پیشخورکردن و از پیش متعین‌کردن، دردی که اقتصادها بدان گرفتارند، می‌گذرد. اینک ویروس کرونا، جهان را در برابر واقعیتی قرارداده است که اگر نادیده گرفته شود، فاجعه بزرگ در سطح جهان، روی خواهد داد: تولید سال ۲۰۱۹را جهانیان در ۷ ماه مصرف کرده بودند. اینک که قرنطینه چرخهای اقتصادها را از حرکت بازداشته ‌است، یک راه‌کار تغییر نظام است و راه‌کار دیگر، ماندن در نظام با پیشخورکردن بیشتر. چراکه دولت‌ها ناگزیر می‌شوند بر میزان قرضه خود بیفزایند کمی از آن را میان آنها که گرفتار بی‌کاری شده‌اند توزیع کنند و بیشتر آن را در اختیار بنگاه‌های اقتصادی قراردهند. یکی از اثر تزریق پول در اقتصاد گرفتار قرنطینه، تورم است. سود تورم به سرمایه‌سالاران می‌رسد و زیان آن عاید کارگران و همه آنهایی می‌شود که باید فرآورده‌ها را گران‌تر بخرند و بابت خدمات پول بیشتری بپردازند.
اما زیان بسیار بزرگ آن، شدت‌گرفتن پیشخورکردن است. نظام کنونی از پیش متعین شده‌است. تغییر آن، کاری آسان نیست. نیاز به تغییر نظامها بر اصل استقلال و آزادی - به شرح بالا - دارد. جامعه‌های در موضع مسلط و نیز جامعه‌های در موضع زیرسلطه، نظام‌های هرمی شکل دارند. این شکل باید تغییر کند. این تغییر اجرای تدابیر زیر را اجتناب ناپذیر می‌کند:
۱. رهاکردن غیر عقلانی ترین‌کار که تولید و مصرف انبوه است و متعادل کردن تولید و مصرف، بنابراین، نیازهای اساسی را راهبر تولید و مصرف کردن؛
۲. هم اکنون دولت و مردمان کشورهای مختلف مقروض هستند. قرضه دولتها بیشتر از تولید ناخالص داخلی کشورها است. اینک بنابر افزودن رقم‌های بزرگ بر این قرضه‌ها است. حال آن‌که دست کم ۱۰ برابر تولید ناخالص جهان، سرمایه در بازار فرآورده‌های مشتق، در گردش است. هرگاه تنها یک برابر آن بعنوان مالیات اخذ شود، نه تنها هیچ کشوری نیازمند افزودن بر بار کمرشکن قرضه‌ها نیست که می‌تواند مقداری از بارقرضه خود را نیز سبک کند؛
۳. وقتی همه جامعه‌ها و دولت‌ها بدهکارند، پس طلبکارها نیز وجود دارند. این طلب‌کار ماوراءملی‌های مالی و پولی و صنعتی هستند. هرگاه جامعه جهانی خود را از مدیریت مردم سالاری برخوردار کند و آن مدیریت، این ماوراءملی‌ها را به مهار خود درآورد و
۴. تخریب نیروهای محرکه را به صفر رساند و ۱۰ برابر تولید ناخالص داخلی کشورها، یعنی سرمایه‌ای که در بازار فرآورده‌های مشتق گرفتارند، در سرتاسرجهان، در رشد انسان و آبادانی طبیعت بکار اندازد.
و چون آن مدیریت - که در دوران انقلاب پیشنهاد شد و بطور مستمر پیشنهاد می‌شود - تشکیل نیست، در سطح هرکشور، می‌توان نظام‌های اجتماعی - اقتصادی را بر وفق حقوق پنج‌گانه، تغییر داد. این کار، برای کشورهای در موضع زیرسلطه و یا زیرسلطه، آسان‌تر است. زیرا نظام‌های آنها به اندازه‌ نظامهای اجتماعی - اقتصادی مسلط‌ها یا در موضع مسلط‌ها متعین نیست.
۵. بدین‌قرار، شدت و ضعف تعین، اندازه محرومیت جامعه‌ها را از استقلال و آزادی، بدست می‌دهند. بدین محک می‌توان وضعیت سنجی دقیقی از نظام‌های اجتماعی بعمل‌آورد. واقعیت اولی که از پیش متعین شدن نظام‌ها، در برابر چشمان انسان‌ها قرارداد‌ه است، این‌ است که همه جهانیان در برابر یک مسئله قرارگرفته‌اند و آن پویایی مرگ است. جانشین کردن آن با پویایی زندگ، به سخن دیگر بکار انداختن نیروهای محرکه در رشد انسان و آبادانی طبیعت، نیز راه‌حل آن ‌است. این راه‌حل نیز نیازمند بازیافتن استقلال، بمعنای نه مسلط، نه زیرسلطه و آزادی بمعنای رهایی از جبرهای درونی و برخورداری از امکانهای انتخاب و عمل است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy