ترانه، خواهر شعرم
آنان از پاکی تو در ما شکست خوردهاند!
آنان از حرمت تو در ما شکست خوردهاند!
*
ترانه، خواهر شعرم
آنان نتوانستند فریادت را بسوزانند
آنان نتوانستند پاکیات را بیالایند
آنان نتوانستند راه اشان را در پیکرت بکوبند
آنان نتوانستند چراغهای هراس را در پیکرت روشن کنند
آنان نتوانستند به معنای خونات در دل ما دست ببرند
*
من همهاش خونات را میبینم کز گلی به گلی،
اسطورهای به اسطوره ای و از الهه ای به الههای میرود
تا دوستان اش را پیدا کند
*
من همهاش خونات را میبینم
که خواهران بیگناهی و پاکی را
در همهجای جهان بیدار میکند
*
من همهاش خونات را میبینم
که بیدادگرانات را در همهی واژهها دنبال میکند
*
بانگ دلخراش خونات اکنون
در بلندی همهی وجدانها شنید میشود
***
ترانه، خواهر شعرم
آنان از پاکی تو در ما شکست خوردهاند!
آنان از حرمت تو در ما شکست خوردهاند!