Tuesday, Jun 23, 2020

صفحه نخست » تمکین، رضا فرمند

Reza_Farmand.jpgتمکین، سلول‌ای‌ کوچک در بن‌بستِ نان است!

تمکین، فرمان‌ای‌ست که آن‌ را از زن پاک کرده‌اند!

*

تمکین مرا به یادِ کین می‌اندازد؛

به یادِ زین؛ به یادِ اسب

و اینکه اسب هم جز از غریزه‌اش فرمان نمی‌برد

و به خاطر یونجه و علف

هر اسب‌ای را به خود نمی‌کِشَد و با لگد می‌گوید:‌ نه!

*

تمکین مرا به یادِ قیش می‌اندازد،

به یاد برده؛ به یاد غُل و زنجیر

تمکین پُر از غار و گاو و بیابان است!

*

۲
تن، هر بوسه‌ای را به یاد می‌سپارد

تن، هر نوازش‌ای‌ را به یاد می‌سپارد

تن، هر چندش‌ای را به یاد می‌سپارد

تن، پُر از هوش است!

تن، پُر از اوج است!

*

۳
تمکین، قفل است
تمکین، ایمان کامل است، بسته است
تمکین،‌ زبانی‌ست که یک کلمه بیشتر ندارد
و آن «مرد» است

*

۴
گرگ با دعایی آهو نمی‌شود
و شکنجه،
خوش‌ای و عشقبازی!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy