آقای ابوالحسن بنی صدر با سلام
خدمتتان معروض میدارم که به تازگی فیلمی دیدم از محمد نبی حبیبی از سران موتلفه که میگوید بنی صدر به حجاب هیچ پایبندی نداشته است. حقیقت امر این است که نمیدانیم حرف کی را قبول کنیم.
آنهایی که میگویند بنی صدر موافق حجاب بوده و با بی حجاب بودن زنان مخالف است چون گفته است، تشعشعات تحریک کنندهای از موی زن ساطع میشود. یا خمینیست هایی که میگویند بنی صدر صد در صد مخالف حجاب بوده و حتی در پاریس زنش روسری نداشته است.
البته طبق شناختی که من از شما دارم خمینیستها درست میگویند چون از دوران و شباب جوانی که من قبل از انقلاب در پاریس زندگی میکردم روزی ندیدم و شاهد نبودم که همسر و دختران شما لچک بر سر داشته باشند. نمیشود و منطقی نیست که کسی معتقد به این باشد که موی زن تحریک کننده است اما همسر و دخترانش بی حجاب در پاریس و فرانسه عمرشان را سپری نمایند.
علاوه بر این هر کس ذرهای و فقط ذرهای با بنی صدر و شیوه تفکر و کتابهای او آشنا باشد و چند صفحه از کتاب " زن و زناشویی " او را خوانده باشد به بی پایه و اساس بودن این شایعه که موی زن اشعه دارد و مرد را تحریک میکند پی میبرد. بنی صدر کسی است که همیشه گفته آزادی مردان بدون آزادی زنان ناممکن است. تا زمانیکه رئیس جمهور بود او تنها مدافع حقوق زنان در درون حکومت بود.
اقا بنی صدر شما شخصیتی میباشید که در اوج قدرت در مقابل خودکامگی خمینی و چماقدارانش ایستادید تا از کرامت و حقوق انسانی و حقوق شهروندی مردم ایران دفاع کنید. در زمانی که هر کسی تلاش میکرد در دل خمینی جائی پیدا کند تا شاید در دستگاه قدرت مسندی داشته باشد و یا کاری نکند که مغضوب خمینی قرار بگیرد؛ شما بر سر خمینی داد زدید که انقلاب نکردیم تا دوباره شکنجه و اعدام راه بیاندازیم. فریاد زدید اینان میخواهند با چماقداری دیکتاتوری و استبداد برپا کنند. بارها هشدار دادید استبداد آخوندی در حال شکل گیری است. کافی بود کمی در مقابل قدرت پرستی و جنایات خمینی سکوت و سر خم میکردید تا در مسند قدرت باقی بمانید. ولی شما ایستاده بر آرمان مصدقی بین قدرت و حقوق و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، دومی را انتخاب کردید. شما بر خلاف بهشتی و رفسنجانی و خامنهای و دیگر سران حزب جمهوری اسلامی که تشنه و شیفته قدرت بودند، قدرت را رها کردید و عطایش را به لقایش بخشید. در مقابل زور پرستی خمینی و عمله و اکرهاش و زد و بند آنان با ریگانیسم ایستادید. شما از همان آغاز با اعدامها سران رژیم شاه و کلا اعدام به مخالفت برخاستید. به اصل ولایت فقیه رای منفی دادید و با اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری به مخالفت ورزیدید و گفتید خمینی و یارانش با این عمل ملت ایران را به گروگان آمریکا در آوردهاند که امروز عملا همگی شاهد صحت سخن شما میباشند. ادامه جنگ ویرانگر بین ایران و عراق را بعد از عقب نشینی صدام و پیشنهاد کشورهای عرب مبنی بر پرداخت خسارت به ضرر مردم ایران و عراق میدانستید و تلاش نمودید جنگ بعد از شش ماه پایان یابد که خمینی و آل او خواهان ادامه جنگ بودند و اجازه ندادند نمایندگان کشورهای غیر متعهد برای پایان دادن جنگ به ایران بیایند. یادم است بهشتی و سران حزب جمهوری اسلامی گفته بودند ترجیح میدهیم جنگ ادامه یابد حتی اگر نصف ایران برود ولی بنی صدر پیروز جنگ نباشد. زمانی که خمینی میگفت جنگ نعمت است و تا زمانی که زنده هستم جنگ ادامه مییابد. شما خواهان پایان جنگ بودید چون میدانستید جنگ در خدمت ضد انقلابیون و ضد حق صلح و عامل بازسازی استبداد است. اما آنان جنگ را با هدف بازسازی استبداد ادامه دادند.
شما با این ایدهها و اندیشه برای خمینی و سران حزب جمهوری اسلامی موجودی خطرناکی محسوب میشدید. حتی برای برخی از اعضای نهضت آزادی خطرناک بودید. بی جهت نیست رابط نهضت آزادی با سفارت امریکا به طرف آمریکایی خود اطمینان میدهد که " بنیصدر در کابینه بازرگان مقامی نخواهد یافت و سعی بر این است که او به فرانسه بازگردد. افکار اقتصادی او مایه شرمساری است! "
بنابراین شما برای آنانی که خواهان بازسازی استبداد وابسته بودند خطرناک بودید و باید حذف میشدید که دیدیم در خرداد ۱۳۶۰ خمینی و یارانش بر علیه شما که نماد حاکمیت مردم و ملت بودید کودتا کردند. کودتا خمینی در واقع بر علیه ملت ایران بود که ۷۶ درصد آنان به شما رای داده بودند. بی علت نبود که خمینی در شش خرداد ۱۳۶۰ در پاسخ به درخواست رفراندم شما گفت " اگر ملت موافقت کند من مخالفت میکنم" و در ۲۵ خرداد ۶۰ گفت اگر " ۳۵ میلیون بگویند بله من میگویم نه! " و در اول تیر روز امضاء عزل شما باز خمینی گفت " اگر ۳۶ میلیون بگویند مرگ بر خمینی، من این حکم عزل او را امضاء میکنم. "
رویاروئی شما با خمینی و چماقدارانش (اسلام فقاهتی) رویاروئی دو اندیشه حقمداربا قدرتمدار بود. رویاروئی حق مداری با قدرت مداری و در یک کلام رویارویی حق با قدرت بود.
آقای بنی صدر شما یک شخص نیستید شما یک اندیشهاید. اندیشهای که راهنمای آن استقلال و آزادی میباشد. شما همانی هستید که همواره گفته اید؛ آزادی بدون استقلال و استقلال بدون آزادی نه ممکن است و نه میسر. هیچگاه از بیان حقیقت باز نایستادید و همواره کوشیدهاید و میکوشید تا مردم ایران حقیقت را بدانند و وجدان به حقوق پیدا نمایند و به حقوق خود عمل کنند تا به جنبش برای رهایی از اسارت استبداد و استقرار حق حاکمیت ملی و حاکمیت خود برخیزند.
در تاریخ ایران همواره دو خط در مقابل هم قرار گرفتهاند و در تقابل بودهاند. تقابل این دو خط یعنی خط استقلال و آزادی و خط استبداد همیشه در یک نقطه با هم برخورد کردهاند. امیر کبیر با ناصرالدین شاه، مشروطه طلبان با محمد علی شاه، مصدق با محمد رضا شاه و بنی صدر با خمینی.
حضورتان عرض کنم، اصول راهنمای حقوق جمعی و انسانی شما و اندیشه راهنمایتان که بر اساس خط استقلال و آزادی بر میزان عدالت اجتماعی و استوار بر پایه حقوق پنجگانه میباشد تنها راهگشای بدیل جایگزینی جمهوری اسلامی و تبدیل ساختاری استبدادی به ساختار دموکراتیک میباشد.
شما همچون قائم مقام فراهانی و امیر کبیر و مصدق جاودانه خواهید بود و اندیشه راهنمای شما پاینده است چون بیان کننده و شامل حقوق انسانی، حقوق شهروندی، حقوق ملی، حقوق بین المللی بهعنوان بخشی از جامعه جهانی ملت ایران و حقوق طبیعت میباشد. حقوقی که برای رسیدن به دموکراسی و ساختن جامعهای از شهروندان حقوقمند و حقوق وند همه آزادی خواهان و دموکراتها باید بر روی آنان توافق کنند تا ایرانی مستقل و آزاد داشته باشیم.
آقای ابوالحسن بنی صدر شما نماد استقامت و ایستاده بر آرمان ملتی هستید که بیش از ۱۲۰ سال است برای رسید به استقلال و آزادی و مردم سالاری تلاش میکنند. شما یک الگو غیر قابل تخریب میباشید و آنانی که به خیال خود قصد تخریب شما را دارند نمیدانند که خود تخریبی میکنند.
برقرار و پایدار باشید.
نظام ولایت فقیه مسبب رشد اعتیاد، جهانگیر گلزار
ابداع علوم انسانی اسلامی، کاوه آهنگر