Monday, Aug 31, 2020

صفحه نخست » دیالوگ تاریخی یزید معاویه و شمر

moavieh_082820.jpgرضایت دادن حسین و بخشودگی یزید و شمر!

شراگیم زند - ایران وایر

یزید: خدا ان شاء الله هفتصد نسل از نوادگان حسین بن علی را بیامرزد که آمد و رضایت داد که ما از این جهنم سوزان بیرون بیاییم.

معاویه: پسرم دعا را باید به جان شیعیان حاکم بر سرزمین ایران کنی نه نوادگان حسین. آنها باعث شدند که حسین بن علی به این نتیجه برسد که ما چندان هم غیرانسانی و ظالمانه رفتار نکردیم.

یزید: راست می‌گویی پدر. همانا «بنی هاشم» حالا که می‌بینند حامیان و دوستدارانشان چطور حکومت می‌کنند، قدر «بنی امیه» را می‌دانند.

شمر: ای خلیفه مسلمین... پدر و مادرم به فدایت. اجازه هست سخنی بگویم؟

یزید: سخن بگو ای سردار باوفا و شجاع من. اما از خودت مایه بگذار نه پدر و مادرت!

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

شمر: بله چشم. جسارتا بنده فکر می‌کنم ما باید درخواست غرامت کنیم. چرا که قریب هزار و سیصد سال ما را سوزاندندی و سیخ و میخ گداخته به ما فرو کردندی و حالا فهمیدندی اشتباه کردندی و آمدند رضایت دادندی!

معاویه: ای شمر بگذار از قرنطینه دوزخ بیرون بیاییم. پایمان به بهشت که رسید صحبت غرامت را هم مطرح می‌کنیم. انقدر هم کردندی مردندی نکن. مثل آدمیزاد حرف بزن!

یزید: شمر عزیز! من در کل با نظر تو موافقم. هر انسان منصفی برخورد ما را با بازماندگان و اسرای فتنه کربلا ببیند متوجه می‌شود که ما در مقایسه با حاکمان فعلی سرزمین ایران که خود را حامیان فتنه گران کربلا می‌دانند چقدر آدم حسابی و منعطف بودیم!

شمر: درست است. به خاطر دارم خود من بعد از اینکه فتنه کربلا را گازانبری جمع کردم و اسرا را خدمت شما فرستادم، دستور اکید دادید که به احدی از اسرا تعرض نشود. حتی در کوفه خواهر حسین علیه شما منبر رفت و سیاه نمایی کرد.

یزید: کاش فقط همان کوفه بود. بعد هم که با عزت و احترام اسیران را به کاخ خود آوردم و دلجویی کردم؛ همین خانم جلوی درباریان ما را سکه یک پول کرد. نگهبانان خواستند برخورد کنند و خود من جلوگیری کردم. گفتم اینها داغ دیده هستند و بگذار هرچه می‌خواهند بگویند بلکه تسلای خاطرشان شود.

معاویه: کاش یکدهم شعور تو را حاکمان ایران داشتند پسر گل بابا...

شمر: من این را هم به خاطر دارم که سجادشان آن زمان با اینکه در قیام مسلحانه علیه دستگاه خلافت ما شرکت کرده بود اما چون بخاطر بیماری نتوانسته بود شمشیر دست بگیرد، ما از خونش گذشتیم. در اسارت هم دسترسی به دارو و درمان و همه چیز را برایش فراهم کردیم. الان شما ببین پیروان حسین چطور با مخالفان خود برخورد می‌کنند. وای به وقتی که مخالفی دست به اسلحه هم برده باشد. پوستی از خودش و بازمانده هایش می‌کنند که والله بنده که شمربن ذی‌الجوشن هستم خوف می‌کنم.

معاویه: درست است یاران... خود من البته یکسال قبل از فتنه کربلا چشم از جهان فرو بسته بودم. اما در دوره خلافت من هم مخالفانی بودند که حتی گاه دست به سلاح می‌بردند و من آنها را به زندان می‌انداختم. اما خدا را گواه می‌گیرم به خانواده شان کار نداشتم. حتی آنگاه که از دستگیری یک یاغی عاجز می‌شدم هیچگاه شخص بی گناهی را به جای آنها قربانی نکردم. وزرایم همه می‌گفتند اقتدار خلافت زیر سوال می‌رود و باید نمایشی هم که شده یکی را اعدام کنیم. اما من گفتم در پیشگاه خدا جوابی نخواهم داشت.

یزید: پدر نازنینم. شما قهرمان و الگوی من بودید در خلافت و زندگی. خدا را شکر که حسین بن علی وقایع آن پایین را از اینجا رصد می‌کند. وقتی می‌بیند که دوستداران و پیروانش زیر پرچم او و به نام او چطور ظلم و جنایت می‌کنند، طبیعی ست که دلش برای ما به رحم بیاید. حق با شماست. ما اگر از این جهنم خلاص شویم تا ابد مدیون حاکمان فعلی شیعه در سرزمین عجم خواهیم بود.

شمر: سرورم. من نگران سربازانم هستم؟ تکلیف خولی و حرمله و بقیه پرسنل تحت امرم چه می‌شود؟

یزید: حسین ابن علی وقتی رضایت داد شامل همه می‌شود. از همه ما گذشت کرده است. بعد شمر عزیز، تو خود نیک می‌دانی که بسیاری از اتهاماتی که اینها به ما بسته اند واقعیت ندارد. مثلا گفته اند «حرمله» از فاصله دور تیری به گلوی طفل شش ماهه ای زده است.

شمر: مسخره است. حرمله سرباز خودم بود. از ده متری سیبل دو متری را نمی‌توانست بزند. بعد اگر کشتن کودکان بد است که خود اینها نه با تیر و کمان که با موشک، کاروان هوایی خود را تار و مار کرده اند و دهها طفل بی گناه را کشته اند. زبانشان هم دراز است.

شمر: کاروان هوایی چیست؟

یزید: همان کاروان شتر را تصور کن با این تفاوت که شترها بال دارند و در هوا طی طریق می‌کنند. زن و بچه و پیر و جوان زنده زنده سوختند و خاکستر شدند...هرکسی هم که معترض شد را به زندان انداختند.

معاویه: تو را به خدا این خبرهای دردناک را نگویید. قلبم از اینهمه ظلم گرفت. واقعا حسین چه طاقتی دارد که اخبار آن سرزمین را دنبال می‌کند.

یزید: از دست ما که کاری ساخته نیست. خدا به آن مردم با چنان حاکمانی رحم کند. در تمام این سالها ندیدم که ملتی به چنین عقوبتی گرفتار شده باشد.

معاویه: هرچه بود برای ما سبب خیر شد دوستان. بیاییم به روزهای روشن پیش رو فکر کنیم. این چند روز قرنطینه که تمام شود و چرک و بیماری و ویروسهای جهنم از وجودمان زدوده شود، روزهای شاد و روشنی در بهشت پیش رویمان است. فراموش نکنیم آنجا اولین پیک را به سلامتی حسین بزنیم که آمد و رضایت داد و دومی را به سلامتی حاکمانی بزنیم که در سرزمین عجم به نام حسین بن علی چنان جنایت و ظلم و ستم کردند که ما نزد حسین روسفید و بخشیده شدیم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy