آقای تقی مختار، هنرپیشه فیلم های فارسی که بعد از ترکِ عالمِ «فیلمفارسی» و ورود به عالم سیاست، مجله ی رایگانی در امریکا بیرون می آورد به نام «ایرانیان»، امروز مطلبی منتشر کرده است با عنوانِ:
«تاسیس حکومتی سکولار دموکرات، عدالتمحور و مستقل یا بازگشت به حکومتهای استبدادیِ وابسته؟ مساله این است»
و در آن به حمایت از اکبر گنجی، و مثلا «انتقاد» از مطلبی که من در باره ی گنجی نوشته ام برخاسته است.
این مطلب را که عنوان اش شش متر است و شش کیلو هم وزن دارد در همین جا می توانید مطالعه کنید.
من در اینجا قصد ندارم به مسائلی که جناب مختار در باره ی گنجی نوشته پاسخ دهم، چون پستان به تنور چسباندن ایشان برای گنجی، به خاطر گنجی نیست و اگر گنجی مثلا چیزی به نفع ترامپ می نوشت، محال بود جناب مختار چنین مطلبی در دفاع از او بنویسد.
سوال این است زمانی که من و دوستان نویسنده و وبلاگ نویس ام ده ها مطلب برای آزادی گنجی از زندان می نوشتیم، جناب مختار کجا تشریف داشتند؟
من می توانم دستکم سی مطلب از خودم در فضای مجازی و روزنامه و کتاب نشان دهم که در آن به دفاع جانانه از گنجی برخاسته ام حتی زمانی که در ایران بوده ام.
آیا جناب مختار می توانند دو تا مقاله از خودشان در این باره نشان دهند؟
اما پاسخ من به مقدمه ی نوشته ی ایشان است که مثلا در توصیف من می فرماید:
«[ف. م. سخن که] خودش را طنزنویس قلمداد میکند و معمولا به زبان طنز در هر کاری مداخله کرده و به هر کس که به نوعی با او مخالف عقیدتی و عملی است، به قول خودش، «گیر» میدهد و به او پیله میکند - آن هم بصورت مستاجر دائم سایت «گویا» با روزی چند مطلب کوتاه -...»
و مرا در جملات بعدی اش می نوازد و «عصبی» و «پریشان گو» می خواند.
زیاد راه دور و دراز نمی روم و مثل ایشان شش کیلو مطلب نمی نویسم بلکه خدمت ایشان عرض می کنم:
جناب مختار!
شما بیجا می کردید مطالب منِ عصبی و پریشان گو را که مستاجر دائمی سایت گویا هستم، در مجله ی ایرانیان خودتان، نه یک بار نه دو بار بلکه بارها منتشر می کردید.
آیا من مطالب ام را برای شما برای انتشار می فرستادم یا خودتان مطالب مرا از سایت گویا بر می داشتید و منتشر می کردید؟
این هم مُشت نمونه خروار:
به نظر می آید پُر کار بودنِ من خیلی به جناب مختار که کاری جز کپی پیست کردن بلد نیستند فشار آورده که می نویسند:
«آقای «ف. م. سخن» علاوه بر پرگوئی در سایت «گویا» در شبکههای اجتماعی، از جمله «فیسبوک»، هم فعال است و در آنجا هم بطور دائم و پیگرانه هم مینویسد، هم به مطالب و گفتههایش در سایتها، رسانهها و تلویزیونهای مختلف ارجاع میدهد، و هم زیر نوشتههای دیگران اظهارنظر میکند؛ به قدری زیاد که من فکر میکنم یا کلا - بدتر از من - بیکار است و روز و شبش را با «درگیری» با هر نوع مطلب و خبر و گزارش نوشتاری یا شنیداری و دیداری میگذراند و در نتیجه اگر عکس العملی به همه آنچه میخواند و میشنود و میبیند نشان ندهد احتمالا خارخار درونیاش التیام نمییابد یا رسالتی برای خودش قائل است که اگر همه امور عالم را زیر نظر نداشته و سر از کار همه در نیاورد و عیب و هنر بازیگران عرصههای سیاسی و اجتماعی را نسنجد و به هر یک از آنها نمره ردی یا قبولی ندهد عمرش تباه و تلف شده است.»
جهت اطلاع خوانندگان گرامی و نه جناب مختار عرض می کنم که کار و حرفه من نوشتن است و ظاهرا جناب مختار که مجله ی کپی پیستی منتشر می کنند، تا به حال نشریه ای جدی در دست نگرفته اند که ببینند یک نشریه یا سایت جدی، نویسنده ثابت دارد، ستون نویس دارد، خبرگزار دارد و اگر خبرنگاری یا نویسنده ای مطلب اش مرتب در رسانه ای منتشر می شود، معنی اش «پر گویی» نیست بلکه دارد کار ش را انجام می دهد.
ایشان در جایی دیگر به طرزی بامزه مرا نصیحت می فرمایند که:
«استعداد [نویسنده] در اثر پرگوئی و پرنویسی در خیلی از موارد ضایع میشود چون ظاهرا ایشان هنوز درنیافته است که «آن خشت بود که پر توان زد»». :)
باید خدمت ایشان بگویم اگر نمونه ی «آن خشت بود که پر توان زد» شما هستید، همان بهتر که من پر گو بمانم و خدای نکرده مثل شما نشوم.
ممکن است خوانندگان این مطلب دلخور شوند که چرا لحن ات در این نوشته این قدر تند است.
دلیل ساده ای دارد. مختار مرا کسی می نامد که دارم اکبر گنجی را به دولت امریکا «لو می دهم» و «آدمفروشی» می کنم.
گویا دستگاه های اطلاعاتی امریکا چشم شان را به مطالب من دوخته اند و خودشان کور هستند مطالب گنجی را در سایت ها و رسانه ها نمی بینند.
اتفاقا اگر قرار باشد کسی لو داده شود، آدم های موذی یی هستند که در نقش مخالف حکومت نکبت ظاهر می شوند و در صدد فریب مخالفان واقعی حکومت و نزدیک کردن خود به آن ها هستند. مثل این مورد:
که البته با کمی هوشیاری، جواب مناسب ایشان را چنین دادیم:
انتقاد شدید خامنه ای از امارات
واکنش تند سخنگوی وزارت خارجه آمریکا به پیام خامنه ای