رژیم اسلامی، باز هم، از چهار دهه جنایت و شرارت، جنگ و آدم کشی، پند نگرفته، رهبرش، که زشت خویی و زشت گوئی و جنگ طلبی، در ذاتاش است. بانی صلح اسرائیل و امارات را، به باد فحشهای چارواداری همیشگیاش، قرارداده، با نام بردن از وی، تحت عنوان: (عضو پلید و یهودی خانواده ترامپ)، همانند یک فحاش کوچه بازاری، عقده و حقارت خود را، از ترس و وحشت بزرگ، در جاناش، بخاطر از دست دادن حربه اختلاف بیانداز و حکومت کن، بین ملل منطقه و به بهانه آن، پرورش و صدر تروریسم، در جهان، ناخودآگاه، لو داده و آن را، در جمله (کشاندن پای اسرائیل به منطقه) خلاصه نموده است.
این رجز خوانیها، در حالی انجام میگیرد. که مصالحه مزبور، به عنوان پیش درآمد مصالحه اسرائیل با باقیمانده اعراب، با استقبال اکثریت قریب به اتفاق ملل و دول منطقه و جهان، واقع شده، بخصوص، اعلام این موضوع، که پیمان صلح مزبور، مانع الحاق اراضی فلسطین (شرطی که امارات برای مصالحه گذاشته) به اسرائیل شده و این امر میرود، که با برخی پاکسازیها، از نیروهای افراطی، درعربستان، توسط رهبران ریاض، این کشور نیز، عنقریب به اتفاق مابقی، به این پروسه صلح، ملحق گردد.
درد بزرگ رژیم و رهبرش این است. که، چرا اعراب و اسرائیل، بجای صلح، جنگ نمیکنند؟ و چرا اسرائیل، الحاق اراضی فلسطین را، برای کمک به پروسه صلح، متوقف میکند؟ تا یک بار و برای همیشه این زخم کهنه، مداوا، گردیده، دول و ملل منطقه در مسیر تحقق امنیت، شکوفایی و صلح پایدار، قرار گیرند: (جملهای که، بانی این مصالحه، یعنی جرد کوشنر، در پی پرواز هواپیمای اسرائیلی و عبور از حریم هوایی عربستان، هنگام ورود به ابوطبی، به عنوان نتیجه تلاشهای صلح آمیزش، نام برد.
ترس خامنهای، حضور اسرائیل در خلیج فارس و از بین رفتن فاصله هوایی با مرکز فتنه (جمهوری اسلامی) در جهان است. چون با این اقدام، عمق استراتژیک رژیم، یکبار و برای همیشه، به صفر رسیده و با دشمن صلبی خود، در زمین و هوا، بنوعی همسایه، شده است.
رژیمی که، ملتی را، به روز مرّه گی، دچار کرده، تا دست مردم نیازمند، به سوی دولت دراز گردد و انقلاب نکند. اکنون، خود به روزمرده گی، افتاده و دستش به گدایی، از اربابان دموکرات آمریکایی، چین کمونیست و روسیه پوتین، دراز شده و از چهار سو، در محاصره ملت ایران، خودیهای ریزشی، مردم منطقه و جهان، قرار گرفته است. پیغام این چهار سوی، به رژیم این است: ما را به خیر تو امید نیست. شر مرسان.... را گم کن، که تنها، گورستان تاریخ، جایگاه توست.
غمهای شهریور، رضا مقصدی