وقتی دیکتاتور، دایره خودیها را تنگ تر میکند. یعنی یک سزارین مهمی، درین حلقه قدرت، در پیش است. دیکتاتور، بخاطر حفظ قدرتاش، امور را رصد میکند و با آنتنهای قوی و مهمی، که در گوشه و کنار حوزه اقتدار، در اختیارش است و به وی خبر و گزارش میدهند. به این نتیجه رسیده است. که اکنون مردم، حسابشان را، ازین بساط، جدا کرده و ایام، هر لحظه آبستن حوادث است و باید خیال خود را، از اطرافیان و راس هرم قدرت، راحت کند. که کسی (صاحب قدرت و مقامی) در آن لحظه موعود (خیزش مردم) مبادا، فیلاش هوای هندوستان کند و با پیوستن به مردم، بساط قدرت وی را، به هم بزند.
مشغله حیاتی دیگر، در ذهن دیکتاتور، پروسه جانشینی و جایگزینی مناسب، درین بساط است. که همه قرائن و شواهد (اعم از دخالتهای نامرئی، در همه مسائل و اداره کننده پشت پرده امور کشور، حتی توییتهای خامنه ای) نشان میدهد. که دیکتاتور در آخرین تحلیل، انگشت خود را، روی پسرش (برای این که به حاشیه راندن خاندانش، همچون خانواده خمینی، به عنوان جانشین، در خانواده وی، تکرار نشود) گذاشته، که زمینه را برای این سزارین بزرگ، در هرم قدرت، فراهم نماید.
به خاطر همین هم هست. که اتاق فکر رژیم، همه را سر کار گذاشته و سعی دارد، که افکار عمومی را، با اخباری چون، خواجه شدن فلان هنرپیشه و.. سرگرم کرده و رفتار ما ملت را، تابعی انعکاسی، از بمبهای خبری و شایعه پراکنی و مانورهایی، در اطراف کرونای چینی (اگر خطر شورش است. مدارس و سایر مراکز آموزشی باز نشوند و بالعکس، اگر نیست، بروند و کرونا بگیرند. تا برای مدتی، جامعه را، بار دیگر، گرفتار و سرگرم پی آمدهای این معضل نماید. کما اینکه در روزهای عزاداری ماه محرم کرد) انجام داده واصل خبر، در محاق سانسور این چنینی گم شود و ملت، شخصا، بفکر ابتکار عمل و حضور در میدان عمل، برای رهایی از کلّیت این نظام، نیافتد.
از طرفی وقتی خامنهای (در واقع، مجتبی) توییت میکند. که مسئول کشتار هفده شهریور، آمریکا بوده، یک ترفند و سیاست شیطانی خود را، لو میدهد و آن در موضع دفاعی قرار دادن طرف مقابل است. که بگوید، من این کار را نکردم و حاضرم برای اثبات آن هر هزینهای را، به پردازم، کاری که خامنهای، با مردم عادی و فعالان سیاسی مخالف، انجام میدهد.
اما، فرایندهای سیاسی و شواهد مستند تاریخی زیادی، از سقوط دیکتاتوری هایی است. که در آخرین روزها و بسته ترشدن حلقه تنگ قدرت (نیکلای چائوشسکو رئیس جمهور مادام العمر رومانی و....) مردم با همدلی و اتحاد در میدان عمل، آن دیکتاتوری را، سرنگون نمودهاند.
باین ترتیب آنچه که، هم اکنون، جمهوری اسلامی، در حال تدارک آن است، نشان میدهد. که مرحله سرنوشت ساز سقوط این دیکتاتوری بدخیم نیز، فرا رسیده است. عدم اعتماد به غیر خودی و تبدیل حاکمیت، به یک جمع خانوادگی و قبیلهای، در حالی در تدارک نهایی است. که به علت رفتار ارباب و رعیتی حاکمیت با ملت، یک اتحاد نانوشته سرتاسری با محوریت درد و رنج و سرنوشت مشترک، در بین ملت حکمفرماست و همچون سیستم لگاریتم ریاضی، هر لحظه بصورت توان ده دهی، بر جمع تصاعدی این اتحاد ملی و سراسری و یک پارچه، افزوده میگردد. اکنون مجموعه تنگ قدرت حاکم، که حرف و عملی، جز تحکیم قدرت شیطانی خود ندارد، در محاصره ملتی قرار گرفته، که حرف و برنامه عملی، برای آینده خود و کشورشان دارند. که اولین آن، خروج از پروسه امت اسلامی و رعیت بودن و ورود، به پروسه ملت-دولت بودن و عضویت شاداب و فعال در جامعه جهانی است. که این امر، جز با سقوط این رژیم، حاصل نمیگردد. هر عقل سلیمی میتواند تصور کند. که این تنها، ملت یکپارچه ایران است. که پیروز نهایی این میدان میگردد.
زخمی که به قامتِ قلم، بارید، رضا مقصدی