آقای زیدآبادی درجواب نوشته آقای ف. م. سخن و آقای مجتبی واحدی که خواهان نام بردن پنج نفر از سران اپوزیسیون که خواهان براندازی و خشونت هستند شده بود به تحقیر میگوید: «واقعیت این است که من اصلاً پنج نفر از سران اپوزیسیون را نمیشناسم چه رسد به اینکه بخواهم از میان آنها پنج حامی خشونت را معرفی کنم»!
این برخورد حسابگرانه از بالا و متفرعن که در بطن خود بیمقدار بودن و به حساب نیاوردن اپوزیسیون خارج ازکشور را بیان میکند بار دیگر مرا به یاد موضعگیری چند سال قبل ایشان در مقاله «بیست گزاره» میاندازد که تمامی اپوزیسیون خارج از کشور را مجموعهای هزار تکه که توان کوچکترین توافق با یکدیگر ندارند فرض کرده و حکم برعدم اعتماد جامعه بر آنها داده بود:
«حتی اقشار آگاهتر جامعه نیز اعتمادی به آن ها (اپوزیسیون خارج از کشور) ندارند و برخی همین حکومتگران کنونی را بر آنها ترجیح میدهند».
او در این نوشته اپوزیسیون را مشتی افراد بیشرم، فاقد اخلاق و بیهویتی ترسیم کرده بود که در زمین بازی کثیفی که ترامپ تعیین کرده مشغول بازی هستند! و ایشان که از جمله پاکدستان اصلاحطلب حکومتی هستند حاضر به بازی در چنین زمین کثیفی نبوده و همان زمین سنگلاخی نسبتاً مطهر حکومت اسلامی را ترجیح میدهند؛ زمین مطهری که از همان روز نخست با فریب خمینی و شعارهای دهان پُرکن او در باب آزادی وعدالت، در هیاهوی نشئگی انقلابی ما انقلابیون و تودهی عامیِ مجذوبشده در جذبهی اسلام و خمینی توسط جانی دیوانهای به نام خلخالی به خون وزیر، وکیل، امرا و افسران ارتش و در ادامه به خون انقلابیون و معترضین آلوده شد.
نه ما انقلابیون آن روز، نه جریانهای سیاسی و نه تودهی مردم از این همه کشتار خم به ابرو نیاوردیم و تقدیس کردیم چنین کشتار ددمنشانه را بیخبر از آن چه که در انتظارمان بود. بیخبر از شکستن سد اسکندر و جاری شدن سیلی از یأجوج و مأجوج از دزدان و جانیان مهارشده در پشت سد که کشور را شخم زدند، ویران کردند و به چپاول وغارت بردند و بدتر از حمله مغول که به قول آن مرد بخارائی:
«آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند»!
اما اینها هنوز نرفتهاند! دزدان، غارتگران، و جانیان حکومتی نشسته بر صدر که مجلسی یکدست در خدمتشان، حکم قاضیان بلخ در تائید و شمشیر سرکج آغشته به خون سپاهیان در حراستشان قرار دارد.
در این میان بازی دلبههمزن اصلاحطلبان عافیتجو، اعتدالیون نان به نرخ روز خور مذبذب، بسیار تلخ اما قابل تأمل است! تأمل در افعال کسانی که در تمام مدت آشکار و نهان از موجودیت این حکومت دفاع کردند و حمایتاش نمودند. اگر آشکارا در تهران رأی بر صندوق نریختند مخفیانه در دماوند بهپای صندوق رفتند و رأی دادند. در برابر این همه فساد، دزدی و جنایت تائیدشده توسط «رهبر» که سراسر کشور را گرفته است سکوت کردند و اعتراض وسیع اپوزیسیون خارج از کشور را مسخره کرده به پای بازی در زمین ترامپ تفسیر نمودند.
مشکل آقای زیدآبادی با اپوزیسیون خارج از کشور مشکل مردی است که امر بر او مشتبه شده که تنها اوست که متعهدانه به مسائل سیاسی کشور و پیامدهای جنبشهای اعتراضی مینگرد و دلواپس سوریهای شدن ایران است! تنها اوست که منافع ملی و مردمی را میداند! اوست که از ظرفیت پنهان خامنهای خبر دارد و اگر یک دستهگی و همرأیی حتی توسط اصولگرایان در تمامی ارکان حکومتی از مجلس، قوه قضائیه و اجرائیه بهوحود بیاید، آن گل پنهان شکفتهشده و جناب خامنهای کاری خواهد کرد کارستان.
از همین روست که بهشدت مخالف هرگونه برخورد خیابانی، تظاهرات و آمدن سیلوار مردم به خیابانهاست. از همین رو به نقد و مخالفت با موضعگیری مهندس موسوی و انسجام عمل اپوزیسیون خارج کشور است. مخالفت با اپوزیسیونی که به قول خود او حتی پنج نفرشان را نمیشناسد اما آنها را متهم به ماجراجویی، ندیدن واقعیتها، بازی در زمین ترامپ و غربیها میکند.
تأسفآور است اینگونه انگ زدنِ آقای زیدآبادی در این فاصله چند ساله که ریزش عظیم مردم از حکومت اسلامی شدت گرفته، دامنه اعتراضها گستردهتر شده و ددمنشی حکومت در سرکوب و کشتار مردم معترض به نهایت رسیده است!
زمانی که هنوز خون قربانیان آبانماه بر زمین خشک نگردیده و خاک در برگیرنده نوید افکاری با وجود آنهمه تهدید نیروهای امنیتی به نشانه اعتراض به حکومت غرق در گل گردیده، ایشان هنوز غم نظام دارند و همان حرفهای گذشته تکرار را میکنند.
هیچ برخورد صریح و روشنی در محکوم کردن حکومت بهخصوص شخص خامنهای در رابطه با اعدام یک جوان معترض، یک قهرمان ملی به نام نوید افکاری نمیکنند. شاهبیت اعتراض ایشان بیشتر دلواپسی از آینده نظام است تا تأسف بر اعدام نوید افکاری:
«حال که بدبختانه آنچه نباید بشود، شده است، آیا نیروهای مُصِر به اعدام سریع افکاری نمیخواهند لختی دربارهی پیامدهای این ماجرای تلخ بیندیشند؟ از هر طرف که به ماجرا بنگرند، زیان همهجانبه است! حتی چیزی به اسم "مصل حت نظام"هم دیگر نزدشان معنا و مفهوم ندارد؟ یعنی همین را میخواهند؟" ـ احمد زیدآبادی
هیچ تأسفی از زندگی از دست رفته نوید افکاری در این برخورد نیست! تنها نگرانی از مصلحت نظام است و بس! نگران از دست رفتن معنا و مفهوم نظام!
آقای زیدآبادی شما بنا به مصالح سیاسی خود نهتنها پنج رهبر از اپوزیسیون خارج از ایران را نمیشناسید، بلکه حتی قادر به شناخت مادران خاوران، مادر نوید افکاری و میلیونها ایرانی چه در خارج از ایران و چه داخل ایران که بر این قتل وحشیانه اشک ریختند نیز نیستید! شما هنوز نمیدانید گورستان خاوران در کجای تهران قرار دارد چرا که شما هنوز در فکر «مصلحت نظام» هستید و معترض به کسانی که این مصلحت را در نظر نگرفته اعدام میکنند! متأسفانه شما نه با نفس این قتلها بلکه با زیان حاصل از آنها برای حکومت مشکل دارید!
من دلم برای آن دسته اپوزیسیون خارج از کشوری میسوزد که توسل به امامزادهی شما کرده و امید به معجزهی شما و نصایح شما بستهاند. خوش به حال بسیارانی که از توهم معجزهی اصلاحطلبان قطع امید کرده و کمکم نامشان راهم از یاد میبرند، از جمله شما را!
ابوالفضل محققی
«دشمن ما همینجاست دروغ میگن آمریکاست»، نیکروز اعظمی