ما به عنوان ایران باید دقت و درک کنیم که در ترتیبات نظام بینالملل و منطقه ای بیش از نگاه و ارزیابی ما نسبت به خویش، نگرش نظام بینالملل به ما اهمیت دارد. چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم در حال حاضر ایران هراسی تبدیل به یک واقعیت در منطقه و سطح بینالملل شده است. این دست ماست که این نگرش را تبدیل به نگاه مسلط کنیم و یا تلاش کنیم آن را سست کرده و از این دام خارج شویم.
معادلات نظام جهانی بر مبنای قدرت، ظرفیت و منطق سود متقابل تنظیم می شود و نگاه حق و باطل و عدالت در آن جایی ندارد. هر چند که این دو مفهوم ارزشی نیز می تواند از نظر بازیگران تفاسیری متفاوت و بعضاً متضاد داشته باشد.
در صحنه سیاسی امریکا اگرچه میان دموکرات ها و جمهوری خواهان تفاوت ماهوی وجود ندارد و هر یک در یک اتوبان واحد از یک مسیر دیگر اما به یک هدف می رانند اما باید بدانیم دونالد ترامپ به عنوان یک استثنا در مسیر حرکت کلی این اتوبان حرکت نمی کرده است. و امروز که دیگر ترامپ نیست باید از فرصت ایجاد شده برای یافتن راهکارهایی که به خروج از ایران هراسی کمک می کنند استفاده کنیم و با یافتن و عمل بدانها از اتهام ایران هراسی دور شویم و چهره ای جدید ارائه دهیم.
پس از مشخص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در حالی که اروپا، خاورمیانه و... با تغییر سیاست ها و رفتارها به استقبال این تحول رفته اند، در ایران زبان و رفتار سیاسی و نظامی نه تنها نشان از نرمی و استقبال از این تغییر ندارد، بلکه نشان از تندتر شدن مواضع دارد.
اگر دور شدن ایران از جنگ و ثبات و حفظ تمامیت ارضی ایران برای برخی از قدرت های جهانی اهمیت دارد، از شوق عاشقی نیست بلکه از ترس صدمات احتمالی ناامنی ایران بر ترتیبات امنیتی و تغییر معادلات به زیان آنان است. ایران کشوری بزرگ با تاریخ و تمدنی تاثیرگذار بر مناطق پیرامونی است، اما برای آنانی که جهان را اداره می کنند آن قدر تافته جدا بافته ای نیستیم که با پر شدن کاسه صبر آنان همچنان پای ما بایستند.
در روابط پر فراز و نشیب ایران و امریکا در حالی که ما در سندروم گذشته بودیم، طالبان و صدام را حل کردند و خواستند با برجام روندی را آغاز کنند که با موشک، خروج ترامپ و.... روند عقیم مانده و حتی به پروژه هم نرسید.
با تغییرات رخ داده در آمریکا که آثار آن بر بازار ایران منعکس شده است، امروز دوباره فرصتی فراهم شده که باید به بهترین وجه از آن برای تامین منافع ملی استفاده کنیم. اگر این موقعیت درک نشود و فرصت ایجاد شده را وجع المصلحه انتخابات ریاست جمهوری و رقابت جناح ها کنیم، می تواند سرنوشت آلمان نصیب ما شود.
در حالی که رقبا و دشمنان خاورمیانهای ایران نگران گشایشی میان تهران و واشنگتن هستند، با اقدامات انجام شده توسط ایران ادبیات سیاسی اروپا نسبت به ایران تندتر شده است. بدانیم اگر ما ابعاد و پیچیدگی های حاکم بر معادلات چندوجهی در ارتباط با ایران را درک نکنیم، این خاورمیانه و اروپای نگران از ایران، می تواند بایدنی را که قول داده است به برجام برگردد، تغییر دهد و معادلات و آینده سخت تری برای ایران رقم بزند.
اگر ما به عنوان ایران مدیریت تغییر و بازتعریفی خود را آغاز نکنیم، تغییر ایران می تواند به یک دستور کار مشترک آمریکا، اروپا و خاورمیانه تبدیل شود. تعمق کنیم خاورمیانه، اروپا و ایران آلمان نیستند و نتیجه سیاست تغییر ایران، می تواند نتایج بسیار بسیار تلخی داشته باشد. توجه کنیم اگر در زمان خود تغییر سیاست و راهبردها در ایران صورت می گرفت، امروز نه بر جامی، نه قدرت موشکی و نه نفوذ منطقه ای ایران محل مناقشه بود. ترکیه مطیع و سرسپرده آمریکا نیست و سال هاست که سیاست توانمندسازی هسته ای، نظامی، موشکی و نفود منطقه ای و حتی فرامنطقهای را تعقیب می کند. آنکارا توانسته است با درک قواعد بازی و رعایت اصول آن حتی بیش از ظرفیت خود برای خویش دایره نفوذ و قدرت فراهم کند. اگر اندیشه ای نکنیم با توافق پنهان و آشکار در سطح نظام بینالملل و منطقه ای در نگاه خوش بینانه ایران پس از تحمیل هزینه های سنگین ناشی از هجوم نظامی و یا تحریم ها به سرنوشتی چون آلمان عاری از توان هسته ای، نظامی و نفود منطقه ای سوق خواهد یافت و یا در باتلاق خاورمیانه با خود بسیاری را غرق خواهد کرد.
اگر بخواهیم و بخواهند می شود سناریو سومی را هدفگذاری کرد و به ایرانی دست یافت که ضمن حفظ بزرگی به شکوه و توسعه دست بیابد. سرنوشت و آینده ایران بیش از دیگران به ما و سیاست های ما بستگی دارد. باشد که هوشیار باشیم و با عقلانیت منافع محور عمل کنیم.