Wednesday, Mar 17, 2021

صفحه نخست » ضعف پروژه محوری در اپوزیسیون برانداز، کورش عرفانی

Kourosh_Erfani-3.jpgدر ادبیات سیاسی مرتبط با کشورهای دارای رژیم دیکتاتوری واژه‌ی «براندازی» به معنای پایین کشیدن حکومت و جایگزینی آن با یک حکومت متفاوت دیگر است. راه‌های براندازی به طور عمده «انقلاب» و «جنگ مسلحانه» می‌باشد. انقلاب، براندازی را با آوردن توده‌های مردم به خیابان‌ها وهجوم به ساختار دولتی صورت می‌بخشد و جنگ مسلحانه، با تکیه بر یک نیروی مسلح سازمان یافته چنین می‌کند. هر دو این‌ها کارهایی عظیم، پیچیده و نیازمند سطح بالایی از رهبری و به ویژه مدیریت است.
رژیم جمهوری اسلامی به سرعت ماهیت دیکتاتوری خود را بعد از انقلاب ۵۷ آشکار ساخت و بخش هایی از نیروهای مخالف خویش را به سوی استراتژی براندازی سوق داد. این بخش را «اپوزیسیون برانداز» می‌گفتند که خواهان لغو قانون اساسی جمهوری اسلامی و انحلال حکومت برخاسته‌ی از این قانون اساسی هستند.

اپوزیسیون برانداز در این چهار دهه در تلاش بوده است که بتواند با استفاده از یکی از دو روش بالا رژیم کنونی را سرنگون کرده و جایگزین آن شود، اما موفق نشده است. دلایل عدم کامیابی اپوزیسیون برانداز متعدد است: ضعف‌های فرهنگی و رفتاری که سبب عدم اتحاد شده است، حمایت قدرت‌های ضد ایرانی از رژیم ایران، سیاست زدگی و سیاست گریزی ایرانیان و... در این جا فقط یک مورد را، که نبود خصلت پروژه‌ای در کار مبارزاتی اپوزیسیون برانداز است، به طور خلاصه از نظر می‌گذارنیم:
هرچند که تشکل‌های اپوزیسیون برانداز از «طرح و نقشه های» خود برای پایین کشیدن رژیم می‌گفتند ولی هیچ یک از آنها واجد یک استراتژی دارای استانداردهای حرفه‌ای در این زمینه نبودند. استراتژی حرفه‌ای، به طور معمول، در قالب یک «پروژه» اجرا می‌شود. هر پروژه‌ای نیاز به اجزای زیر دارد:
a. طراحی و برنامه ریزی
b. اجرا و عملیات
c. نظارت بر کیفیت اجرا
d. نتیجه گیری
اپوزیسیون ایرانی از همان مرحله‌ی نخست، که به طراحی و برنامه ریزی باز می‌گردد، مشکل داشت. به واسطه‌ی دور افتادن بخش عمده‌ای از آن از کشور، به تدریج و به سرعت با جامعه‌ی ایران و ویژگی‌های تحول اجتماعی و فرهنگی آن بیگانه شد و به همین خاطر، دید مستندی در این باره نداشت. در واقع، اپوزیسیون برانداز نه اطلاعات مکفی و مستند در اختیار داشت نه دانش طراحی یک پروژه‌ی سامان یافته‌ی براندازی. به همین دلیل، بر اساس کلیات، حدسیات، گمانه زنی‌ها و بر مبنای روش آزمایش و خطا حرکت کرد و با انباشته کردن مشکلات نتوانست به نتیجه برسد.
برای اجرای یک پروژه نیاز است به:
• منابع مالی
• نیروی انسانی
• کیفیت مدیریتی
در تدارک این نیازها اپوزیسیون برانداز به صورت دست و پا شکسته، سازمان نیافته، پیش بینی نشده، احساس گرایانه و به طور عمده، مبتنی بر هیجان و اتکاء به روش «یا شانس یا اقبال» عمل کرد و نتوانست از کار خود نتیجه گیرد.
در مرحله‌ی «نظارت» نیز، بازدهی کار برای اپوزیسیون چندان اهمیت نیافت. ابزارهای لازم برای اندازه گیری میزان پیشرفت و کنترل کیفیت کار را در اختیار نداشت. از همین روی، تا حدی، با تکرار مکررِ خطاها و امید به معجزه حرکت کرد اما نتیجه نداد.
همه‌ی این‌ها سبب شد که براندازی صورت نگیرد.
اینک نیز، از نظر ضعف پروژه محوری درهمان جایی هستیم که در سال ۱۳۶۰ بودیم؛ یعنی نه استراتژیِ به طور حرفه‌ای طراحی شده برای براندازی داریم، نه امکانات اجرایی آن فراهم است و نه نظارت بر آن چه می‌کنیم. علاوه بر آن، کشش حرکت برانداز در یک جامعه‌ی فرورفته در فقر معیشتی، از هم پاشیدگی اجتماعی، اتمیزه و دچار فقر فکری، شانس این استراتژی را از آن چه در چهل سال پیش بود نیز کمتر کرده است.

چه باید کرد؟

بایست اقدام به یک بازنگری کنیم که در آن «تغییر» را مبنا قرار دهیم نه براندازی را. یعنی به سوی حرکتی برویم که بتوانیم آن را با اتکاء به داده‌های مستند و واقعیت‌های امروزین به یک «پروژه»، با رعایت شاخص‌های فنی آن، تبدیل کنیم، بعد برای اجرای پروژه ملزومات آن را فراهم آوریم و سپس، در هنگام اجرا، نظارت و کنترل بر کیفیت و کمیت کار داشته باشیم تا بتوانیم آن را رفع اشکال کرده و سرانجام به مرحله‌ی نتیجه دهی برسانیم.
منظور از «تغییر» در این جا هر نوع و هر درجه از کاریست که با رعایت مرحله بندی پروژه وار می‌تواند انجام شود: چه کمتر از براندازی و چه حتی بیشتر از براندازی.
اپوزیسیون ایران فقط با بازگشت به درک حرفه‌ای از مبارزه است که می‌تواند در مبارزه‌ی خویش موفق عمل کند؛ جهان امروز را و جامعه‌ی ایران ۱۴۰۰ را خوب درک کند و بعد، با رعایت استانداردهای مدیریتی، به طراحی، اجرا و نظارت بر اجرای پروژه‌ی تغییر خود بپردازد.
فراموش نکنیم که برای بیرون کشیدن ایران عزیزمان، بر اساس نظریه‌ی «بی نهایت گرایی»، راه حل‌ها بی شمار است، اما این راه حل‌ها را باید در مسیری روشمند جستجو کرد، یافت و پیاده نمود. مبارزه‌ای که از مدیریت پروژه وار برخوردار نباشد ره به جایی نمی‌برد و حتی اگر موفق به پایین کشیدن رژیم شود، توان استقرار دمکراسی و بازسازی کشور را نخواهد داشت. در یک جایی باید بیاموزیم که حرفه‌ای گرایی، راز برون رفت از استبداد است.
برای دنبال کردن برنامه‌های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy