خودکامه
بیآنکه دریانوردی بداند
فرماندهیِ کشتیِ کشوری را
در آبهای پُر خطر بدست میگیرد
و در راستای برقراریِ ناخداییاش
دریابُدان، دریاسالاران، مهندسان دریا
و ملوانان عاشق را
با خشم و کینه، غرق میکند
*
خودکامه
هرززاریست بیدر و پیکر
در قلمروی فرمانرواییاش
سبزاندیشان، محیط بانان، مضنون و دشمناند
و گلهای خوشرنگ و بوی
هَرَس میشوند
*
خودکامه
سنگهای بزرگی را که نمیتواند بردارد
لجبازانه میغلتاند میغلتاند
و درون چاهِ هر چه باداباد میافکند
و وقت و انرژیِ ملتی را تباه میکند
*
خودکامه
سرزمین باستانی ایران را
همچو پارچهی عبایی
به قدِ دین و قدرت خود میدوزد
و آن را به هر که خواست میبخشد
*
خودکامه
قطاریست کز ریل خارج شده باشد
تریلیای که ترمزاش بریده باشد
و موشکی که بیهوا شلیک میشود
*
خودکامه،
هیولایی از باد است
با اینهمه خود را بس مقدس میداند
و از پُرسشها بس بالاتر
زین روست که هرگز
روی سندلیِ پاسخگویی نمینشیند
*
دستاورد خودکامه، هیچ نیست، مگر
جنگلی از خشتها و دیوارهای کج
که بر سر مردم، خراب میشود