در حالی که نزاع میان اسرائیل و فلسطینی ها ادامه دارد و تلفات هر ساعت افزایش می یابد، این موضوع بار دیگر بحثی را در شبکه های مجازی و رسانه ها برانگیخته است. خلق فلسطین در طول بیش از هفتاد سال گذشته ثابت کرده است که می تواند از حقوق خود دفاع کند و برای این منظور نیاز به پشتیبان ندارد. اما این فرصتی است برای مروری بر آن چه در این رابطه با ما ایرانیان پیوند می خورد.
اینک بیش از ۴۲ سال است که یک پارادوکس تصنعی میان ایرانیان حاکم است: اگر با دولت جمهوری اسلامی مخالفت کنید همسویی با دولت اسرائیل است و اگر از دولت اسرائیل انتقاد کنید همراهی با نظام جمهوری اسلامی است. این دوگانه، مصنوعی، غلط و گمراه کننده است. هیچ یک از این دو گزاره به طور مطلق درست نیست. هر شخص واقع گرا، خردگرا و پایبند اصول اخلاقی به خوبی می تواند هر دو این ها باشد و نگرانی از بابت این که اَنگ «مزدور رژیم» و یا «جیره خوار صهیونیست» را به او بزنند نداشته باشد. اما چگونه؟
کسانی که این جبهه بندی را اختراع کرده اند در واقع امر اعوان و انصار یکی از این دو جبهه هستند: رژیمی ها این طور جا انداخته اند که هر گونه مخالفتی با نظام آخوندی به معنای هماهنگی با صهیونیسم است و دستگاه های تبلیغاتی صهیونیستی نیز این طور مطرح می کنند که هر گونه مخالفتی با اسرائیل به معنای تایید نظام ضد بشری جمهوری اسلامی است. به طور مثال، به این مورد نگاه کنید: «من به یک چیز مطمئن هستم و با دیدن واکنش ها به موشک باران اسراییل توسط تروریست های حماس، به این چیز بیشتر معتقد شده ام: کسانی که به هر شکل و صورتی به مظلومیت فلسطین و جنایت اسراییل و حق فلسطینیان به موشک باران اسراییل معتقدند، خواهان ماندگاری جمهوری اسلامی اند!»!!!!
این گونه استدلال ها دیگر اما به درد کودک اندیشانی می خورد که جهل و نادانی و غرض و مرض را ترکیب کرده و از دل آن، نظرات «منطقی و معقول» یک جانبه بیرون می کشند. بیش از چهار دهه نزاع پوچ و باطل میان این دو نظام تروریستی و سرکوبگر به این بازی های کلامی و تبلیغاتی خاتمه داده است. کوس رسوایی صهیونیسم و آخوندیسم در منطقه بلند است. اینک برای هر آدم معقول و با وجدانی مشخص است که نظام سیاسی حاکم بر ایران به همان اندازه ی جناح جنایت پیشه ی راست اسرائیل، تبهکار و آدمکش است و جریان صهیونیستی حاکم بر اسرائیل، به همان اندازه ی حکومت قاتل ایران، تبهکار و آدمکش است.
فرقی اگر باشد در شکل و شعار است نه بنمایه و محتوا.
شباهت های رژیم های اسرائیل و ایران:
- هر دو بر پایه ی اشغالگری و دروغ های مذهبی و تاریخی بنا شده اند: هم اسرائیل چنین آغازی داشته است و هم نظام جمهوری اسلام از طریق توطئه ی شبه انقلابی و رفراندم قلابی فروردین ۱۳۵۸.
- هر دو بر پایه ی انسان کشی بنا شده اند: صهیونیست ها از روز اول تا به حال عرب ها و فلسطینی ها را در دیریاسین و صبرا و شتیلا کشته و می کشند و رژیم ایران نیز از همان روزهای اول در کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا و بلوچستان و نیزارهای ماهشهر و خیابان های تهران مردم را می کشد.
- هر دو بر پایه ی تظاهر به حقانیت جنایت می کنند: صهیونیست ها با ارجاع به یک تاریخ مبتنی بر تفسیر به راءی برای خودشان حق آب و خاک قائل هستند و رژیم ایران هم بر اساس ایده ی آخرالزمانی سلسله ی باقیمانده از متجاوزان ۱۴۰۰ سال پیش و نیز تز معروف مکارم شیرازی در مورد «به اسارت گرفتن» مردم ایران برای آماده سازی ظهور آقا امام زمان.
- هر دو نظام تروریست هستند: صهیونیست ها مخالفان خود را در سراسر جهان ربوده یا ترور کرده و می کنند ورژیم ایران نیز چهره های شاخص اپوزیسیون را در خارج در جنایاتی مانند میکونوس و قتل بختیار به خاک و خون کشیده است.
- هر دو نظام تروریست پرور هستند: صهیونیست ها با تکیه بر موساد داعش را درست می کنند که به اسم اسلام بکشد و تصویر جنایتگر از این دین ارائه دهد و رژیم ایران هم برای خود نیروهای شبه نظامی حشد الشعبی در عراق و یمن و لبنان تربیت کرده که به فرمان او آدم بکشند.
- هر دو نظام جنگ طلب هستند: صهیونیست های اسرائیل از اشغال سرزمین های فلسطینی گرفته تا لبنان و بلندی های جولان و فراتر را در دستور کار داشته و دارند و هستی اسرائیل را بر جنگ طلبی بنا نهاده اند، رژیم ایران نیز طولانی ترین جنگ تاریخ قرن بیستم را با عراق به راه انداخت و از هر فرصتی برای گسترش جنگ در سوریه و یمن و عراق کوتاهی نمی کند.
- هر دو نظام وقیحانه دروغ می گویند: صهیونیست برای توجیه جنایت های خود در فلسطین و لبنان و سوریه به هر دروغی متوسل می شوند و رژیم ایران نیز برای توجیه کشتار دی ۹۶ و آبان ۹۸ و کهریزک و کشتار ۶۷ و غیره از بزرگترین و کثیف ترین دروغ ها بهره برده است.
- هر دو نظام از مذهب استفاده ی ابزاری می کنند: صهیونیست ها با بازی قرار دادن دین یهود وتفسیر دروغین و دلبخواه از آن حتی خشم یهودیان ارتدکس باورمند و ضد صهیونیسم را برانگیخته اند و رژیم ایران نیز سوء استفاده از باورهای مذهبی و اعتقادات مردم ایران را وسیله ای برای مسخ و سرکوب قرار داده است.
- هر دو نظام بر ملت خود ظلم می کنند: صهیونیست ها با تکیه بر منافع عظیم مافیایی خود در صنایع نظامی و تسلیحاتی اسرائیل ملت خود را گروگان گرفته و همیشه در ترس از جنگ و تروریسم نگه داشته و در چنگ سیاسی خود نگه داشته اند و رژیم ایران نیز با غارت و به فقر کشیدن مردم، از طرف ملت ایران، کشور ما را «ضد اسرائیل» مطرح کرده و پاسخ اعتراض ملت ایران را با گلوله و چماق و زندان می دهد.
- هر دو نظام براساس قوانین و متون جهان شمول و شناخته شده ی بین المللی ناقض حقوق بشر هستند: صهیونیست ها بدترین نوع جنایت ها را که مورد اعتراض شدید سازمان های حقوق بشری است بر سر مردم مظلوم فلسطین می آورند و در زندان های خود تکنیک «شکنجه ی سفید» اختراع کرده اند و رژیم ایران هم همه ی این روش ها و برخی وسایل شکنجه را حتی از همان اسرائیل وارد کرده و برای زجر و نابودسازی مخالفان خود در خیابان ها و زندان ها مورد بهره برداری قرار می دهد.
- هر دو نظام، ، ناقض حقوق مدنی ملت ها هستند: صهیونیست ها میلیون ها فلسطینی بی دفاع را از بدیهی ترین حقوق ابتدایی خویش محروم ساخته اند، بزرگترین زندان جهان را در نوار غزه به پا کرده اند و رژیم ایران نیز مردم ایران را از حقوق بشر و حقوق مدنی خود، تا مرز اجباری کردن حجاب و پوشش و کنترل ارتباطات آنها و محروم سازی آنها از اینترنت پرسرعت و در صورت ضرورت حتی قطع آن.
- هیچ یک از دو نظام تابع حقوق بین الملل نیستند: صهیونیست ها به دهها قطعنامه ی شورای امنیت سازمان ملل بی اعتناء بوده و دادگاه های حقوق بشر بین المللی مانند دیوان لاهه را به رسمیت نمی شناسند، بالاترین تعداد محکومیت توسط سازمان ملل در سال ۲۰۲۰ متعلق به اسرائیل بوده و به همین ترتیب، رژیم ایران با نقض بدیهی ترین مفاد حقوق بین الملل تروریست های خود را در قالب دیپلمات عازم کشورهای مختلف جهان می کند و یا علاوه بر «دیپلمات-تروریست»، «دیپلمات-قاچاقچی» هم دارد.
- هر دو نظام به دروغ یکدیگر را دشمن هم معرفی می کنند: صهیونیست ها که خود در سرنگونی رژیم شاه و یاری به خمینی برای به قدرت رسیدن فعال بوده اند رژیم ایران را «دشمن در پی نابودی اسرائیل» مطرح می کنند و از این طریق مردم اسرائیل را در ترس مصنوعی و وحشت ساختگی نگه می دارند و رژیم ایران هم، با خود را به طور قلابی «ضد صهیونیست» مطرح کردن، جان و مال ملت ایران را برای مقابله با این دشمن فرضی و دوست واقعی به غارت می برد. دولت های مافیایی صهیونیستی آخوندی و دوست در این دو کشور، ملت هایشان را دشمن یکدیگر معرفی می کنند.
- هر دو نظام اهل آپارتاید و تبعیض قومی و مذهبی هستند: صهیونیست ها با دامن زدن به نوعی از نژادپرستی سعی می کنند یهودیان را بر علیه سایر اقوام و مذاهب بسیج کنند و رژیم ایران هم با ساختن داستان شیعه و سنی و فارس و کرد و بلوچ و غیره میان ایرانیان اختلاف و پراکندگی را دامن می زند.
- هر دو نظام مانع از استقرار دمکراسی در منطقه هستند: صهیونیست ها از هر فرصتی برای تضعیف جریانها یا قیامهای مردمی و دمکراتیک در کشورهای عرب منطقه استفاده می کنند (حتی حماس را بر علیه الفتح تاسیس کردند) تا خود را در غرب به عنوان «یگانه دمکراسی خاورمیانه» و در «خط مقدم تمدن در مقابل توحش عرب و مسلمان» معرفی کنند و رژیم ایران هم در هر کجا که بتواند، از جمله عراق و یمن و سوریه و لبنان، چهره های مستقل، مردمی، دمکرات و آزادیخواه و یا روزنامه نگاران مستقل را توسط تروریست های بومی خود از میان می برد تا شانس رشد دمکراسی در این کشورها به صفر برسد. دمکراسی در خاورمیانه پادزهر صهیونیسم و آخوندیسم است.
- هر دو نظام غرب را به بازی گرفته اند: صهیونیست با نفوذ خویش از طریق لابی های قدرتمند در آمریکا و اروپا اسرائیل را به عنوان تحفه ی نطنز غرب معرفی کرده و حمایت «بی قید و شرط» و «صد در صدی» سیاستمداران آمریکایی و اروپایی را برای اشغالگری و جنایت های خویش خواهان هستند و از سوی دیگر، رژیم ایران هم، با ایفای نقش مشابه برای چین و روسیه، به غرب پیغام می دهد که اگر با سیاست های او همراهی نکنند با بمب گذاری و گروگان گیری و به خطر انداختن سرمایه گذاری های آنها در منطقه می تواند برایشان بسیار مضر و دردسرآفرین باشد.
- هر دو نظام به طور عمیق دچار فساد می باشند: صهیونیست ها نشان داده اند که سیاستمدارانی به غایت فاسدند؛ از جمله در رشوه خواری، اختلاس، تجاوز به کارمندان زن دفتر ریاست جمهوری اسرائیل و امثال آن و از آن سوی، سران رژیم ایران نیز در دزدی و غارت و فساد مالی و جنسی و اداری و اختلاس روی هر رئیس مافیای بی شرمی را سفید کرده اند.
- هر دو رژیم بافت نظامی دارند: صهیونیست ها ژنرالهای آدمکش را بعد از بازنشستگی برای ایفای نقش سیاستمدار وارد احزاب دست راستی کرده و آنها نیز کشور را به مثابه یک منطقه نظامی بزرگ اداره می کنند و در این سوی، نظام جمهوری اسلامی نیز، که رهبر آن اسرائیل را به یک «پادگان بزرگ» تشبیه می کند، کل ایران را به مثابه یک کمپ اسرای سپاه پاسداران آدمکش مدیریت می کند. ثروت های مردم اسرائیل صرف خرید تسلیحات و توسعه آخرین نوع ابزار انسان کشی می شود و رژیم آخوندی هم صدها میلیارد از ثروت مردم ایران صرف توسعه ی سلاح هسته ای و امثال آن می کند.
- هر دو نظام برای حفظ ثبات باید شرایط را بی ثبات نگه دارند: صهیونیست ها می دانند که هر گونه صلح و آرامش درازمدت سبب می شود جامعه ی اسرائیل و نیز کشورهای منطقه بتوانند به سوی دوستی و برادری پیش روند و این یعنی پایان تجارت تسلیحاتی جنگ طلبان صهیونیست؛ پس، دائم در پی تنش و کشمکش و جنگ های کوچک و بزرگ و اشغالگری هستند تا بتوانند با ایجاد ترس و وحشت، جامعه ی مدنی اسرائیل را در حالت نظامی و تهاجمی حفظ کنند، به همین صورت رژیم ایران لحظه ای از گفتار جنگ طلبانه ی خود نسبت به دشمن های کوچک و بزرگ خیالی خویش دست برنمی دارد تا مبادا جامعه ی ایران فرصت رشد مدنی پیدا کند.
- هر دو جریان، توسعه طلب هستند: صهیونیست ها با رویای «اسرائیل بزرگ» و تبدیل شدن به «اولین قدرت در جهان» نیرو و پول جذب می کنند تا کشور گشایی کنند و رژیم ایران هم رویای «فتح خاورمیانه»، «جبهه ی مقاومت» و «جهان عدل امام زمان» را به پاسداران و بسیجی ها قالب می کند تا جان و مال آنها را برای مقاصد مافیایی خویش به خدمت بگیرد.
این لیست بلند بالاتر از این است، اما به همین بسنده می کنیم. آن چه این موارد به ما یادآور می شوند این است که در ورای شکل و شمایل و شعار، با دو نظام سیاسی همگون، همسو و حتی همدست مواجه ایم. نیاز حیاتی هریک از این دو به دیگری آن قدر است که نبود یکی، به معنای پایان بساط دیگری است. در این میان می بینیم که آن چه به راستی در حال فدا و فنا شدن است، نه منافع این دو مافیای صهیونیست و اسلام گرا، بلکه چیزهای دیگری است.
قربانیان صهیونیسم و آخوندیسم:
قربانیان واقعی این همدستی چهاردهه ای صهیونیست ها در اسرائیل و آخوندها در ایران این موارد هستند:
- ملت اسرائیل از صلح و دمکراسی واقعی به معنای چرخش قدرت محروم شده است. دهه هاست قدرت در دست ژنرال های جنگ طلب کت و شلوار پوش است که به عنوان ماموران بازاریابی صنایع بزرگ تسلیحاتی جهان سرمایه داری دمکراسی اسرائیل را از محتوا خالی کرده اند. بن بست انتخاباتی سال های اخیر و تشکیل دولت در مجلس اسرائیل نمادی از تهی کردن سیستم انتخابات دمکراتیک اسرائیل از کارکرد مفید و موثر است. آنها هر عنصر مزاحمی را مانند اسحاق رابین با گلوله از سر راه بر می دارند.
- جامعه ی مدنی اسرائیل نتوانسته از فضای جنگ و هراس رهایی یافته و به موتور پویایی مدنی و رشد و توسعه ی مبتنی بر همکاری در منطقه تبدیل شود.
- ملت مظلوم فلسطین از خاک و سرزمین و حاکمیت ملی خویش محروم شده و تشکیل کشور مستقل فلسطینی نادیده گرفته شده است. صهیونیست زیر قرارداد اسلو زده، نخست وزیری را که آن را امضاء کرده بوده کشتند و رویای اخراج فلسطینی ها و تسخیر کل سرزمین آنها را در سر دارند.
- میلیون ها آواره ی فلسطینی در سوریه و لبنان و اردن فرصت و شانس بازگشت به سرزمین خویش و زندگی در یک فلسطین مستقل را از دست داده اند.
- رشد جریان های افراط گرای مورد حمایت ایران، مانند جهاد اسلامی و حماس، اجازه ی توسعه ی نیروهای دمکراتیک و مترقی فلسطینی را از بین برده است.
- ملت های منطقه مانند ملت سوریه، لبنان، عراق، اردن و... از دستیابی به صلح، که لازمه ی استقرار دمکراسی در کشورشان است، محروم شده اند و درگیر دخالت های مستقیم صهیونیسم و شبکه های آن و یا رژیم آخوندی و نیروی قدس و وابستگان به آن هستند.
- ملت ایران از حقوق مدنی، آزادی، دمکراسی و توسعه محروم شده و منابع آن توسط رژیم آخوندی برای به آشوب کشیدن منطقه مصرف شده است. آشوب آخوند ساخته که به ضرر مردم خاورمیانه و به نفع صهیونیست های اسرائیل است.
- ملت اسرائیل، ملت فلسطین و وملت های منطقه از زندگی توام با صلح و آرامش و همکاری متقابل محروم شده و شانس خاورمیانه برای تبدیل شدن به بزرگترین قطب اقتصادی جهان از میان رفته است. بخش عمده ی بودجه ی این کشورها مانند عربستان سعودی در سطح چند ده میلیارد دلاری سالانه، صرف خرید تجهیزات نظامی می شود.
- زندگی نسل های پیاپی مردم اسرائیل، فلسطین، عراق، سوریه، لبنان، اردن، ایران و سایر کشورهای منطقه در فضای ترس و نفرت و بی اعتمادی گذشته و بسیاری از نیروهای پیشرو یهودی، مسلمان، مسیحی و لائیک فرصت همکاری و همیاری را در این منطقه از دست داده و به این واسطه، شانس رشد و پیشرفت در شمال آفریقا و آسیای مرکزی نیز از دست رفته است.
این لیست هم بسیار مفصل تر از این حرف هاست.
در یک کلام می بینیم که همدستی شوم میان صهیونیسم اسرائیلی و آخوندیسم ایرانی چگونه خاورمیانه و بخش های عمده ای از جهان را از صلح و پیشرفت محروم کرده و در عوض، بازار کارخانه های تسلیحاتی مخرب و انسانکُش را در حد چند تریلیون دلاری در این چهل و دو سال گذشته تامین کرده است.
اینک وقت آن است که تمام نیروهای صلح طلب و مترقی، تمام ایرانیان، اسرائیلی ها، فلسطینی ها، عراقی ها، لبنانی ها، سوری ها، اردنی ها و ... که قدرت تشخیص درست منافع جمعی، یا همان «آگاهی»، را دارند همدیگر را بیابند و دست در دست هم برای پایان دادن به این دوگانه شوم و نکبت بار تلاش کنند. نیروهای پیشرو در اسرائیل، جهان عرب و ایران باید به جو تبلیغاتی منفی ساخته و پرداخته ی دولت صهیونیستی و دولت آخوندی بی اعتناء بوده و کانال های ارتباطی خویش را پدیده آورده و یا فعال سازند و بر اساس یک سری محورهای نظری و کاری مشترک، یک جبهه ی «صلح و پیشرفت» در مقابل «جبهه جنگ و تخریبِ» اتحاد صهیونیسم و آخوندیسم برپا کنند.
اما این محورهای مشترک میان نیروهای مترقی ایرانی و اسرائیلی و فلسطینی و سوری و ... چه می توانند باشند؟
نقاط مشترک «جبهه ی صلح و پیشرفت»:
موضوعاتی روشن و صریح:
- انسان مداری: ارزش جان و کرامت هر انسانی بالاترین ارزش هاست. جان فلسطینی و اسرائیلی و سوری و لبنانی و ایرانی به یک اندازه اهمیت و ارزش دارد. هیچ ارزشی، نه خدا، نه مذهب، نه کشور، نه قوم، نه زبان و نه هیچ چیز دیگر، برتر از ارزش جان و کرامت بشر نیست. انسان فلسطینی، انسان اسرائیلی، انسان ایرانی، انسان لبنانی، و ... هر یک نفر که کشته می شود، احترام به ارزش جان بشریت است که کشته می شود.
- حق زندگی: رعایت حق زندگی امن و مرفه برای همه. هیچ کس نباید از امنیت، رفاه، آسایش و یک حیات فردی و خانوادگی دارای آینده ی خوب و خوشایند محروم باشد. هر دلیلی که بتوان برای محروم نگه داشتن عده ای از داشتن سرزمین و کشور و زندگی یافت، باطل است. این، مصداق عدالت است. فلسطینی و اسرائیلی و لبنانی و سوری و ایرانی باید حق زندگی امن و مرفه در کنار هم داشته باشند. مقابله کردن با هر اندیشه ای که بخواهد این عدالت پایه ای را زیر سئوال برد وظیفه ی هر فرد آزادیخواهی است.
- دمکراسی: همه ملت ها باید برای تعیین سرنوشت خویش آزاد باشند. هیچ انسانی نباید در بند و حصر و استبداد زندگی کند. داشتن یک حیات جمعی دمکراتیک متشکل از آزادی های مختلف مانند آزادی سیاسی، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی مذهبی و آزادی های مذهبی در تمامی این کشورها باید در دستور کار این «جبهه ی صلح و پیشرفت» باشد.
- احترام لائیک به مذاهب: خاورمیانه مهد مذاهب است. هر فردی باید در هر کجا که زندگی می کند برای رعایت شعائر مذهبی خویش آزاد باشد. در عین حال، انجام این مراسم مذهبی نباید نافی آزادی باورمندان ادیان دیگر باشد. لائیسیته، با قانون مند کردن مذاهب در ورای یک مذهب خاص، بهترین روش برای این کار است. «جبهه ی صلح و پیشرفت» باید به طور عمیق و عملی به لائیسته پایبند باشد. راه دخالت مذهب در حکومت باید به طور قانونی و صلح آمیز، اما قاطع و روشن مسدود شود.
- صلح طلبی: صلح یعنی حل اختلاف ها به صورت غیر خشونت آمیز. تمامی مشکلات سرزمینی، تاریخی و قومی میان مردم و ملت های منطقه می توانند با مذاکره و حسن نیت حل و فصل شوند. حذف عنصر خشونت در این میان با اتکاء به باور نخست، یعنی برتری دهی بدون استثناء به ارزش جان و کرامت انسان بر هر چیزی دیگر، جزو ضروریات حتمی تلاش های «جبهه ی صلح و پیشرفت» می باشد. مردم اسرائیل، فلسطین، سوریه، لبنان، عراق، اردن، ایران و سایرکشورهای منطقه «حق» دارند که در صلح ماندگار و امنیت زندگی کنند.
- همکاری برای توسعه ی پایدار: منطقه ی خاورمیانه یکی از پرمسئله ترین بخش های جهان به عنوان قربانی تغییرات اقلیمی است. مشکل گرمای بیش از حد، بیابان زایی، خشکسالی و کمبود آب منشاء نزاع و جنگ در این منطقه بوده و خواهد بود. از همین حالا باید برای این موضوعات مهم راه حل های درازمدت و زیربنایی پیدا کرد تا بتوان در رفاه و آرامش زندگی کرد. برای این منظور، به جای هدر دادن منابع در زمینه ی تروریسم و جنگ و تخریب، باید به سازندگی و آبادانی در چارچوب الگوی توسعه ی پایدار دست زد. سطح بالای فن آوری در اسرائیل به همراه استعدادها و سرمایه های فراوان انسانی و مالی در کشورهای دیگر منطقه می تواند در این چارچوب به هم گره خورده و زمینه ساز رشد و پیشرفت باشد. توسعه پایدار مبتنی بر رعایت زیست بوم مردم خاورمیانه در قالب شوراهای همکاری میان ملل این منطقه در حوزه های مختلف.
این ها نیز تنها برخی از محورهای مشترک نظری و عملی برای کار میان تمام ملت های خاورمیانه و حتی فراتر است. رفتن به پای صلح و آشتی و همکاری و سازندگی قبل از هر چیز نیاز به افرادی دارد که به شدنی بودن چنین طرحی باور دارند. براساس «نظریه بینهایت گرایی» امکان ها برای ایجاد تغییر در هر شرایطی، هر چقدر هم که آن شرایط تباه، پیچیده، سخت و سیاه باشند، بی شمار است. ما می توانیم این راه های نامحدود را پیدا و پیاده کنیم. ترکیبِ بینهایت توان، اراده و خلاقیت انسان از یک سو، با بینهایت امکانات مادی، طبیعی، مالی و اجرایی از سوی دیگر، معادل بینهایت فرصت برای رشد و پیشرفت همه ی کشورهای کوچک و بزرگ و غنی و فقیر منطقه است.
دعوای صهیونیست و آخوند و نیاز متقابل این دو به جنگ افروزی یکدیگر، مسئله ی ما نیروهای انسان مدار، مردمگرا، صلح طلب و آزادیخواه نیست. این گره ی کور را آنها آفریده اند اما ما مردم باید آن را باز کنیم. از نیروهای جنگ طلب مستقر در تل آویو و تهران جز جنگ و تخریب و کشتار و تداوم این موقعیت وخامتبار بر نمی آید. هر دوی آنها اینک در یک بن بست ساختاری جدی گیر کرده اند و راهی جز بنزین ریختن روی آتش جنگ، به امید نجات از این وضعیت اسفبار، ندارند. جنگ و خونریزی و تروریسم ایدئولوژی و در واقع امر، تجارت و دکان آنهاست، تعطیلش نمی کنند، ما نیروهای صلح طلب باید این بساط مخرب را تعطیل کنیم.
بیایید از نزاع کنونی و تهدید ناشی از آن به عنوان یک فرصت برای بازاندیشی و بازتعریف رفتار و عمل خود بهره بریم. به جای دامن زدن به نفرت و جهل ساختگی، آگاهی، یا همان قدرت تشخیص درست منافع جمعی را، تقویت کرده و گسترش دهیم. منافع جمعی همه ی ما ایرانی ها، اسرائیلی ها، فلسطینی ها، عراقی ها، لبنانی ها، سوری ها، اردنی ها، ترک ها، عربستانی ها، کویتی ها، اماراتی ها، بحرینی ها، قطری ها، عمانی ها، یمنی ها، افغانستانی ها، پاکستانی ها، آذربایجانی ها، ارمنی ها، تاجیکستانی ها...در گرو صلح، آشتی، تفاهم متقابل، احترام به یکدیگر، سازندگی، همیاری، همکاری و سازندگی است. از طریق پراکندن خشم و نفرت و دشمنی به جایی جز نابودسازی متقابل یکدیگر نخواهیم رسید. کشتن همدیگر هیچ یک از ما را به امنیت و رفاه و آرامش نمی رساند، این همکاری هدفمند و همزیستی پایدار است که زندگی خوبی را سرشار از پیشرفت و خوشبختی برای همگان فراهم خواهد کرد.
تاریخِ پر از خطا و حرص و ستم این دشمنی کاذب نابودساز را به ما تحمیل کرده است، ولی ما می توانیم اراده ی آگاه و سازنده ی خود را به این روند منفی طولانی تحمیل کرده و صفحه ای نو در تاریخ بشر بنویسیم: صفحه دوستی، صلح، آبادانی، همکاری و ارتقاء دادن تمدن بشری به مرحله ای نوین، به مداری متعالی تر که شایسته ی مقام انسان باشد. مدار متعالی تر، جهانی است پر از صلح و آشتی و دوستی و همیاری که در آن، منابع بشری و طبیعی، به جای صرف شدن برای ساخت بمب اتم و موشک و خمپاره، صرف ساختن مزرعه و مدرسه و کارخانه می شود و بشر، با تکیه بر هم افزایی توان خویش، موفق به عبور از تمام مرزهای محدودیت و کمبود ها می شود. یک جهان غنی و رو به پیشرفت، سرشار از عدالت و آزادی. شدنی است، اگر باور داشته باشیم و بخواهیم.
آزادیخواهان، خردگرایان و انسان مداران ایرانی و اسرائیلی و فلسطینی و عرب! متحد شوید.#
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
مهندسی حضرت آقا علیه غول چراغ، فرهاد رجبعلی
ایران و تهدید امنیت غذایی و انسانی، محمدرضا محبوبفر