نزدیک به دوسال قبل زمانی که بیانیه چهارده نفردر اعتراض به شخص خامنه ای و در خواست کنار رفتن وی منتشر شد نوشتم :" آن چه که بر این بیانیه ارزش و اعتبار میبخشد شهامت و جان بر سر دست نهادن وبه میدان آمدن کسانی است که استبداد حکومتی و شخص خامنهای رادر داخل به چالش گرفته و خواهان بر کناری او وتغیری بنیادین در قانون اساسی کشور گردیدهاند.
افرادی با گرایشهای فکری گوناگون که به گونهای تمامی نحلههای سیاسی را در بر میگیرد.
قهرمانان تاریخ پیوسته کسانی بودندکه با دستهای خالی و شهامتی بزرگ پای به میدان نهاده ودر مبارزه با استبداد از پای ننشستند. تاریخ این سرزمین مملو از آزادی خواهانی این چنین است که از جان خود درفشی به عظمت درفش کاویان بر افراشتند و سرودی بر آمده ازدل در فصای تیره وطن طنین انداز شدند! این سر زمین هرگز از وجود چنین جانها عزیزی خالی نبوده است.
در فصای سنگین وتیره استبداد مبارزه زمانی جدیت وشور مییابد که قلبهای انقلابی در جان وطن به تپند و خون در رگهای منجمد شده مردم از سرمای دیکتاتوری را به جریان اندازند. شوری نشات گرفته از عشق! نشات گرفته از ریشه هائی که از دل و اعماق جامعه سیراب می شود.
اینان حرارت سنجان جامعه هستند. کسانی که میدانند برای شکستن سکوت مرگ زای و دمسرد استبداد راهی جز شعله ور کردن خود و پرداختن بهای گزاف این شعله وری نیست. آن زمان که عقلهای خسته وعادت کرده به روال حقیر زندگی و دلخوش به تغیر دیکتاتورها فریاد میزنند "... شش جهت حد است و بیرون راه نیست! " این عاشقان از زبان عشق فریاد میدارند ".. راه هست و رفتهام من بارها "
تمامی مسئله در هم این کشاکش عاشقی است وعافبت طلبانی که راه برون رفتی جز سازش با رژیم نمی دانند وبراین عافیت طلبی نام عقلانیت مینهند! چرا که چهل سال حکومت تلخ و تلخ جمهوری اسلامی نشان داده که هیج راه عقلانی، منطقی و هیچ راه تغیر و عقب نشینی در این حکومت خود کامه قرون وسطائی تکیه داده بر نظامیان و فاسدان بی هویت غارتگر نیست. عقلانی ترین راه پای نهادن در میدان مبارزه رو در روست که عاشقی طلب میکند!
پای در میدان نهادن و ایستادن روی در روی حکومت و پیش بردن مبارزهای مدنی در چهار چوب اعتراض به خود کامگی خامنهای و نفی ولایت فقیه و بسیج مردم برای بر پائی نظامی مبتنی بر دموکراسی و سوکولاریسم که براساس انتخاباتی آزاد و مبتنی بر منافع وخواست اکثریت مردم شکل گرفته باشد. "
دو سال بر این نوشته می گذرد قهرمان مردی که رنج امضا بر پای این بیانبه را به قیمت فرسودن جسم خود در زندان داد ! از درون دیوار های بلند زندان ،از میان صفوف دژخیمان حلقه زده بر دورش بی هراس بسان بابک با چهره ای غرق در خون بر تازندگان حکومت اسلامی فریاد زد.من ببهای جان خواهم ایستاد! جنازه ام را بر سر شما خواهم کوبید .
حال او باقامتی تکیده ،چهره ای شکسته وپیر شده که نشان از پای سنگین گذر دژخیمان بر جسم او دارد، پیکر نحیف خود برعصای دستی حمایل کرده ودر مقابل در زندان ایستاده است.
اما! نوری زاد را با شمایل نمی توان توصیف کرد.او روح زنده و سلحشور یک ملت است .روحی بزرگ در قالب یک انسان . من در چهره تکیده او با آن آرامش ولبخند چیزی جز عظمت یک انسان در نبردی نا برابررا نمی بینم . مردی که جسم از روح تغذیه می کند ،حرفش با عمل و عملش با آنچه که می گوید دراتفاق است.
او و تمامی آزاد زنان وآزاد مردانی که در اوج استبداد قلم بر خون زده و امضا بر پای بیانیه چهارده نفره نهادند.حال در این ایستادن شکوهمند او بر در زندان حضوردارند.من در کنار او ولبخند پیروزمندانه اش صلابت نوید افکاری را که تا آخرین لحظه حیات پنجه در پنجه نامردمان حاکم افکند و با پیکری نیمه جان بپای چوبه دار برده شد را می بینم .
دراین دوساله بسیار حوادث و اتفاق ها بر این سرزمین گذشت.
بسیار جان های عزیزی که در راه آزادی قزبانی شدند.اما آنچه که در این دوساله اتفاق افتاد پیروزی صدائی بود که بدرستی می گفت هیچ امیدی بر تغیر این حکومت مستبد و حاکم دشمن آن خوی نیست.
"زابر یائسه جای سوال باران نیست!
در او ببین و بدان راز خشکسالی را."حسین منزوی
صدائی که درستی پیش بینی خود را در تجمیع تمامی جنایت کاران حکومتی در هر سه قوه مقننه ،اجرائیه و قضائیه برای سرکوب وتشدید استبداد نشان داد. نشان داد که ناکارائی، بی برنامگی حکومتی که خشک سالی ، تنگی معیشت ، بیکاری ،فقر ، بی آبی ، بی برقی ، بیداد کرونا وجولان بی مهارش در تمامی کشور،رخت بستن شادی، دامن گستر شدن ماتم واندوه، وسعت یافتن دامنه فحشا ،اعتیاد ،دزدی و فساد درذات این حکومت است.
اما این صدا ، این بیانیه پیام دیگری نیز داشت .آن پیام چیزی جز پیش بینی رسیدن مردم به شعار نه به جمهوری اسلامی و تحمیل اراده آزاد خود بر حاکمان در چالش روزانه نبود.
چالشی زیبا که ،با تحریم انتخابات که متجاوز از شصت در صد مردم به نمایندگان انتصابی حکومت رای ندادند وعملا آن را بنمایشی از همبستگی ملی در تقابل با حکومت بدل ساختند آغاز گردیده!
در این فاصله دوساله بزرگترین اعتصابات کارگری با درجه همبستگی قابل تحسین به وقوع پیوسته وادامه دارد .
دامنه اعتراضات مردم به بیکفایتی رژیم روز بروز گسترده تر شده ونفرت از حکومت و دست اندر کاران آن عمیق تر می گردد.
حکومت ابتر حاصل از تحجر ،تفکر منجمد قرون وسطائی آمیخته با لذت قدرت و فاسدی که آرزوی یک حکومت فراگیر حتی شده با یاری طالبان ،گروه های افراطی اسلامی در منطقه را دارد! خودعاملی گردیده که هیچ راهی در هیچ عرصه ای برای برون رفت ازاین جهنم حکومت ساخته نمی گذارد .
هیچ راهی جز رو در روئی بزرگ مردم با حکومت بشیوه هائی که روزانه شاهد گسترش آن هستیم !
درچنین وضعیتی مردی با عصائی بر دست استوار وگشاده رو در مقابل زندان ایستاده بی هراس از قول حافظ پیغام می دهد :
"قد خمیده ما سهلت نماید اما!
بر چشم دشمنان تیراز این کمان توان زد!"