سعدی ملامت نشنود
برخیز تا پندی دهیم این پیر پر اوهام را
خالی ز خونخواران کنیم این بیت بی آرام را
زین غارت بی انتها نوبت به ذلت میرسد
مجلس اگر شورا شود رسوا کند بد نام را
هر ساعت از نو فاسدی با اختلاسی میپرد
این روضه خوان حیله گر افسون کند هر خام را
از فرهت فرزانگان کشور شکوفا میشود
فرمانروای بی خرد خود سر کشد آن جام را
وجدان و عدل و معرفت یک سر برفت از کوی ما
هر جا که واعظ نعره زد عزت نماند عام را
جایی که صوت قاریان گوش فلک کر میکند
در روز نو خنیاگری شیرین کند هر کام را
غافل مباشای هموطن، با بانگ خود شوری فکن
باشد که آن رعد رسا لرزان کند هر بام را
مهران نصیحت نشنود، با سر درین ره میدود
همره تو کوتاهی مکن، محکم بزن آن گام را
ایران در حال نشست و سقوط، محمدرضا محبوب فر