Sunday, Aug 8, 2021

صفحه نخست » رسوایی رییسی، مهران رفیعی

Mehran_Rafiei_2.jpg

چو جانان شود آن که جانی بود؟

چه سازد رییسی که رسوا بود؟

نه هر کس که فرمان برد خادم است

اطاعت ز ظالم ز بد بدتر است

همان کس که بوسید دستان او

هم اینک بود دشمن جان او

و آن ساده لوحی که خندید و رفت

به سوگ شجاعت به عزلت نشست

ندانم چه شد قصهِ زیرِ آب

از آن یارِ غار و زمانِ شباب

فراوان بود ناله و اشک و آه

به دستور حیدر، ز هر قتلگاه

نه دولت رساند به کس برق و آب

نه رهبر بگوید به مردم جواب

نگوید به مجلس کسی حرف حق

امیری بگیرد ز حقگو نسق

چه سختی که گوهر کشد هر زمان

که ستار او کشته شد در نهان

به نسرین و نرگس کنم افتخار

ز بابک بگویم در این شام تار

بدانم نپاید سرایِ ستم

و زهره برقصد بر این دشت غم

****************************

نه مانا بود آن که جانی بود

سقوط / شکست/ زوال رییسی چه/ که پیدا بود

بهار رییسی نه پایا بود / خزان رییسی به زندان بود / سقوط رییسی که پیدا بود/ گناه رییسی چه گویا بود / زبان رییسی نه گویا بود

نه هر کس که فرمان برد عاقل/ خادم است

بسی مرد زاهد که خود قاتل/ ظالم است

نه بر جا بماند آن که جان ها برد

رییسی نپاید چو جانی بود

سقوط/ خزان رییسی چه پیدا/ زیبا بود



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy