بدون برخورد انتقادی برخود در عدم محکوم کردن اعدام وحشیانه هویدا و اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه نمیتوان به انصاف از روز شمار جنایت نوشت.
از روز شمار جنایت مینویسم بعقب برمیگردم دفترهای کهنه را میگشایم. اما هنوز بدان درجه از شهامت فکرو گفته نرسیدهام که بی هراس در چشم واقعیتهای به تاریخ پیوسته نگاه کنم وآنچه را که اتفاق افتاده نه در مقام داوری بل در مقام یک راوی ونویسنده بی طرف بازگو کنم.
هنوز لایههای سخت جان وتنیده شده از تعصبی دیرین و باورهای صلب شده درون ما وجود دارد که نمیتوانیم واقعیت وحقیقت را نه بر مبنای تعصب ومنافع گروهی بلکه بر اساس آنچه که درست وانسانیست باز گو کنیم. نهراسیم از حقیقتی که بخشی از پلشتی و وهمگامی مارا در مقطعی با چنین حکومتی نشان دهد. نهراسیم از نشان دادن تفکر وعملی که یاری رسان حکومت گران وجنایت کاران جمهوری اسلامی در پایه ریزی نظامی بود که اساسش برسرکوب، جنایت، برکشیدن وبکار گماردن جنایت کاران بر راس قدرت بودومیدان دادن به مشتی اراذل واوباش وغارتگران فاسدی که چنین سرنوشت تلخی را بر مردمان این سرزمین رقم زدند.
حاکمان نشسته برمسند امروز جانیان جوان دیروزند که برای سالها از حمایت ما گروههای سیاسی وسازمانهای به اصطلاح سیاسی وانقلابی در قالب حمایت از خط امام وافرادی که بدروغ رخت اصلاح طلبی و دفاع از حقوق ومنزلت انسان پوشیده بودند بر خور دار بودند.
ما هنوز با مبرا دانستن خود از هر شائبهای زیر عنوان انقلابی گری ومبارزه برای خلق و مقتضیات آن دوره از مبارزه هرگز به نقش خود در تداوم وحقانیت بخشیدن به جنایتهای رژیم وشخص خمینی بصورت بر خورد مشخص که ادامه آن به زندانها، شکنجه واعدامهای امروز برمیگردد نپرداختیم! به تداوم جنایت هائی که امروز هم در فیلمهای منتشر شده از طرف هکرهای زندان اوین شاهد آن هستیم.
ما هنوزعمیقا به شعار حقوق بشر وپابندی به حق انسان ولواین که در آن مقطع در هیاهوی مبارزه با امپریالیسم هنوز مطرح نبود! اما امروز مطرح است نپرداختیم و پای بند نیستیم!
هنوز هراس داریم از باز گوئی ودفاع از حق انسانی کسانی که در نخستین روزهای انقلاب توسط خلخالی بدستور خمینی بر بالای بام مدرسه رفاه قتل عام گردیدند. هنوز دفاع از حق انسانی هویدا برای برگزاری یک دادگاه عادلانه بر مبنای نرمهای انسانی و حقوقی هراس داریم! مبادا که متهم بدفاع از رژیم گذشته شویم.
براستی کدام نگاه؟ کدام مصلحت مانع از بازگوئی و محکوم کردن نگاهی میشود که پلشتی رخت وقبای آخوندی و نوع پوششی و حجابی را که بر مردمان این سرزمنین حقنه کردند را بر لباس تمیز و صورت تراشیده ومرتب هویدا وگل ارگیده زده بر سینه وپیپ او که در جلسه دادگاه خلخالی بدفعات به تمسخر گرفته میشد ترجیح دهیم؟
نگاهی که هنوز نتوانسته زیرعنوان خلقی بودن با سیمای زمان شاه برخوردی منصفانه ودرست حداقل در همین رابطه بسیار کوچک داشته باشد. ما بی آن که بخواهیم هنوز پوشش تحمیلی وعادی شده امروز توسط جمهوری اسلامی را مانوس تر به پوشش بانوان ومردان شیک پوش دیروزکه داشت بفرهنگ بدل میشد ترجیح میدهیم ونا خو آگاه پوشیدگی زن را نشانی از عفت عمومی تلقی میکنیم. زیبائی شناسی ما همخوان همان یقه سه سانتی پوشان حکومت اسلامی است. در همین چهار چوب اندگی فراخ تر از جمهوری اسلامی به نوع لباس وروابط اجتماعی فکر میکنیم ومعیار میگذاریم. براساس همین معیار گذاریها دوری ونزدیکی حس میکنیم.
دفاع از حقوق بشرعجین نشده با کاراکتر سیاسی امروز ما در جائی که به پشت بام مدرسه رفاه میرسد! به خلعتبری، خسروداد، فرخ روی پارسا، هویدا کمیتش لنگ میشودو قادر به محکوم کردن چنین جنایت وحشتناک ونقض حقوق بشر نمیگردد.
قادر نمیشود که در مورد جنبههای مثبت و منفی هویدا بنویسد از تحصیلات او، از جوانیش که تماما با کتاب گذشت با هنر، سیاست، ادبیات، از کسی که کتاب مینوشت، حشر ونشرش با هنرمندان ونویسندگان بود. تحمل شنیدن طنز، انتقاد ودیدن کاریکاتورهائی را داشت که در تمام مدت وزراتش هفته نامه توفیق نسبت به او ووزرایش مینوشت ومی کشید.
بی آن که شمشیر بر آن بکشد.
هرگز. منعکس نکردیم دادگاه بیست وپنج دقیقهای اووقتل دردناک مردی که با شقاوتی سخت از پشت توسط آخوند امروز اصلاح طلب شده غفاری بضرب طپانچه برگلویش کشته شد.
مردی که از دارای دنیا یک اتومبیل پیکان داشت ومادری پیر در یک خانه سه اطاقه که با او زندگی میکرد. چنان پاکدست نسبت به اموال عمومی که با وجود تلاش جمهوری اسلامی هرگز نه باغی، نه حساب خارجی، نه ویلای "لواسانی" جز یک کتاب خانه شحصی از او پیدا نکردند.
مردی که در جلسه محاکمه خود گفت "موقعی که سر کار میآمدم قیمت یک خود کار بیک پنج ریال بود وزمانی هم که ازوزارت رفتم همان پنج ریال من نرخ بسیاری کلاها وارزرا ثابت نگاه داشتم. "
کسی که میتوانست مادر خودرا که بعد مرگ پدر با تلاشی سخت دو پسر خود را به بهترین وجه تربیت کرد با سوادشان نمود و او عاشقانه دوستش میداتش بر دارد واز ایران خارج شود. اما او چنین نکرد چرا که اعتقاد داشت کاری بر خلاف منافع مردم نکرده است. او روشنفکری بود که سالها با محافل چپ از احسان طبری گرفته تا ایرج اسکندری، وروشنفکران دمکرات فرانسه، نویسندگان ایرانی حشر ونشرداشت. میخواست در همکاری با شاه تا حد امکان برنامههای اصلاحی وترقی خواهانه خود را پیش ببرد.
"هویدا همچنین نشریهای به نام کاوش تأسیس کرد که در آن، مقالاتی از روشنفکران مطرح زمانه را به چاپ میرساند. او خود نیز در کاوش مینوشت؛ مقالات هویدا در این نشریه دربارهٔ موضوعات مختلفی بودند که بعدها به زندگی سیاسیاش شکل دادند. او اصرار داشت که ایران باید از این "چرخه عقبماندگی" خارج شود و پیشنهاد کرد که متخصصانی تربیت شوند که جای غربیهای حاضر در ایران را بگیرند. تا این زمان، منصور نیز به تهران بازگشته بود. هویدا و منصور با کمک یکدیگر کانون مترقی را تأسیس کردند. هویدا در یادداشتی برای نخستین گردهماییهای کانون، نوشت و گفت: " که آنان باید با شاه وارد همکاری مشروط شوند که بر اساس آن، تحت بیرق محمدرضاشاه ایران به هدف مدنظر که همان تبدیلشدن به کشوری مدرن بود، دست پیدا کنند"
امروزحاضریم بمحض لب تر کردن اصلاح طلبان عافیت طلب که اصلاح طلبیشان از دایره نگاه داشتن قدرت بشرط بازی دادنشان در حکومت بیشتر نیست با کله بدویم حمایت کنیم، صغرا کبرا بچینیم تا توجیهشان کنیم! اما بعد این همه سال وروشن شدن بسیار مسائل حاضر نیستیم کلامی از هویدا از واقعیتهای آن روز که امروز مردم در تظاهرات خیابانی خود شعارش میدهند وحسرت آن روزها را میخورند بر زبان جاری کنیم.
بی رحمانه خود را نقد کنیم! به موضع سازمان چریکهای فدائی، حزب تود، جریانهای دیگر چپ، مجاهدین وفردی چون عزت الله سجابی که از او به نیکی یادش میکنیم حتی تلنگری بزنیم
.
"اینجا انقلاب است و انتقال مسالمتآمیز نیست. صددرصد تاکید دارم کارها منظم باشد، ولی نباید زیاد ناراحت شد. دولت از زود گرفتن و زود کشتن ناراحت است، درست. ولی طرف دیگر مردم هستند که کمیته دارند و این امری شیطانی نیست. در قرآن هم هست [که: ] «یَشفِ صُدورَ المُومِنین» یا «اِشفِ غَیضَ قُلوبنا» که در دعا آمده. اگر دولت و شورای انقلاب و دادگاه بخواهند محاکمات را عقب بیاندازند، مردم میریزند و کشتار میکنند. اگر دادگاه معطل کند و مجرمین را مجازات نکند، اگر هویدا و امثال او اعدام نشوند، مردم قیام میکنند. "عزت الله سحابی بحثهای شورای انقلاب
"امیر عباس هویدا نوکر گوشبهفرمان امپریالیسم و خدمتگزار کاسهلیس دستگاه شاه اعدام شد. این مزدور که ۱۳ سال یکی از گردانندگان دستگاه حکومت فاشیستی شاه و مجری جنایات بیشمار در حق خلق قهرمان ایران بوده است به سزای اعمال کثیف خود رسید. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران ضمن اظهار کمال خرسندی از این اقدام انقلابی، معتقد است پاسخ به ضرورت سرکوب و مجازات ضدانقلاب موضعی است..... برای اثبات جنایات امثال هویدا احتیاج به سند نداریم چرا که به قول کاملاً مستدل آیتالله خمینی «اینها متهم نیستند، اینها مجرم هستند. " این را ۳۷ میلیون مردم ایران نیز شهادت دادند. " بیانیه شازمان چریکهای فدائی خلق بمناست اعدام امیر عباس هویدا.
"آنان از این که دادگاههای انقلابی آییننامه تصویب شده ندارند، جریان دادگاهها علنی نیست، متهمین وکیل مدافع ندارند و غیره شکایت میکردند.... بگذار بانگ رسای جنبش انقلابی ایران صدای اربابان جنایتکار رژیم سابق را که از گلوی مدافعین دروغین حقوق بشر بیرون میآید خفه کند... اعلام میداریم که کار دادگاهها میبایست ادامه یابد و از انقلابیون مقتدری نظیر آیتالله خلخالی برای ادامه کار دادگاهها میبایست استفاده شود. سخنان وی دربارهی خاندان پهلوی و همدستان شاه مخلوع و حکم اعدام این تباهکاران مورد تأیید خلق بپاخاسته ایران است و نباید موجب نگرانی برخی از مسئولان اجرایی سیاستهای دولت شود. " موضع گیری حزب توده ایران در ارتباط با عمل کرد دادگاهها انقلاب و شخص خلحالی
"دادگاههای انقلاب که با چند اعدام انقلابی کارش را شروع کرد، از تأیید و حمایت گستردهترین اقشار خلق ما برخوردار بود. آنهم در شرایطی که همه امپریالیستها و محافل ارتجاعی جهان یک صدا زبان اعتراض علیه این دادگاهها گشوده بودند. و ظاهراً به خاطر نقض آنچه که خود "حقوق قانونی متهمین" و یا "محاکمه عادلانه" میخواندند، اعدامهای انقلابی این دادگاهها را محکوم مینمودند
این دادگاهها به جرائم کسانی رسیدگی میکرد که به قول امام نه متهم، بلکه مجرم بودند. جرائم و جنایاتشان برای همهی مردم روشن بود و آنها از مدتها پیش در پیشگاه خلق به جرم و جنایتهای بسیار به مرگ محکوم شده بودند. بنابر این صرف محرز شدن هویت آنان برای به جوخهی آتش سپردنشان کفایت میکرد. لازم بود به کیفر رساندن این جانیان با سرعت و قاطعیت تمام انجام گیرد، تا ضدانقلاب را، که هنوز امید خود را کاملاً از دست نداده بود، از خیره سری منصرف سازد و فرصت سربلند کردن به وی ندهد. " موضعگیری سازمان مجاهدین خلق در ارتباط با اعدامهای مدرسه رفاه وخلخالی.
ادامه این حمایتها وکشاندن صدها هزار جوان بدنبال خمینی آموزشی بود که ما در توجیه جنایت وزیر پا نهادن نخستین حقوق انسانی وشهروندی مردم میدادیم. حمایتی که امروزنتایج آن را میبینیم بی آن که شرمندگی خود را از اتخاذ چنین مواضعی ابراز کنیم.
نمیتوانیم! بعنوان جریان سیاسی وفرد سیاسی مورد وثوق مردم باشیم!
چرا که ما تا زمانی که خود را از قید پیش داوریها در مورد خود، باور قاطع به حقوق شهروندی واعتقاد راسخ به افشای جنایتهای حکومت اسلامی ونقشی که جریانهای سیاسی در این فاجعه داشتند به نقد جامع نکشیم نمیتوانیم سرمشقی برای جوانان امروز ونسلهای حاضز و آینده باشیم! تا آنها در سیمای ما راستی پرستی، حقیقت جوئی، نقد خویش برای اصلاح راه! واراده برای بیان حقیقت وهمگرائی برای یک مبارزه مشترک را ببینند. امیدوارازوجود چنین اپوزیسیون قابل اتکائی به نسل قبل نزدیک شوند! دامنه فعالیت ومبارزه خود را گسترش دهند.
"بازخوانی روزانه یک جنایت هولناک" مورد قبول واستقبال نخواهد بود مگر این که عملکرد روزانه ما نیز چه در گذشته وچه حال مورد نقد قرار گیرد.
ادامه دارد.
ابوالفضل محققی
در "کابُل ِ" دل، رضا مقصدی
پس اپوزیسیون کجاست؟ منوچهر تقوی بیات