۱. پس از انتشار گسترده تصاویر دوربینهای امنیتی زندان اوین که حاوی تصاویر ناراحت کنندهای از نقض حقوق اولیه زندانیان بود احساسات عمومی به دو جهت جریحه دار شده است، یکی به دلیل نفس نقض حقوق زندانیانی که بی پناه و دست بسته هستند و دوم اینکه این تصاویر خلاف ادعاهای دراز دامنی بود که طی سالهای گذشته در باره وضعیت زندانها از طریق مراجع رسمی، رسانههای حکومتی و مقامات قضایی و انتظامی بیان شده است. اگرچه زندان نباید با خوابگاه دانشجویی، هتل یا مرکز تفریحی اشتباه گرفته شود اما اگر آن را مطابق قانون مکانی برای باز پروری افراد بزهکار یا خطا کار که از قوانین سر پیچی کردهاند بدانیم زندانهای کشور از این وضعیت فاصله بسیار زیادی دارند.
۲. بدون تردید زندان باید قدرت بازدارندگی خود را در هر سیستم سیاسی حفظ کند به همین دلیل وجود برخی تضیقات و محدودیتها جزء ذات زندان است که محدوده این مسائل را قانون مشخص میکند، اما ضرب و شتم زندانی، ایجاد فشار روحی و روانی و محروم کردنش از زندگی انسانی خلاف آئین نامه زندانها، دستورات اخلاقی و موازین حقوق بشری است. زندان که با مالیات شهروندان اداره میشود باید تجلی اراده مردم در جهت اصلاح بزهکاران باشد و اراده مردم ما به هیچ عنوان در جهت سرکوب انسانهای دست بسته نیست و برای یک حکومت دینی که ظلم ستیزی و گسترش عدالت را و ظیفه خود میداند انعکاس چنین تصاویری از زندانش باید مایه شرمساری باشد.
۳. آیا شکنجه، ضرب و شتم و نقض حقوق زندانیان در ایران امری همه روزه، معمول و سیستماتیک است؟ این سوال بدین معناست که آیا باهمه زندانیان فارغ از نوع جرم و اتهام به همین شیوههای نامتعارف و غیر انسانی برخورد میشود؟ پاسخ من به این سوال به عنوان روزنامه نگاری که حدود ۵۰ روز در انفرادی و دوسال را در بند عمومی زندان اوین سپری کرده است منفی است و باهمه زندانیان بدین شکل برخورد نمیشود اما فروکاست این برخوردها به موارد استثنایی و موردی قطعا درست نیست. به عبارت دیگر دست زندانبانان و ظابطان قضایی برای اعمال قدرت در مسیر مواجهه دلخواه با متهم یا محکوم بسته نیست و همان گونه که حاکمیت قانون در بسیاری از شئون اجتماعی وجود ندارد در این فقره مهم هم چنین است. تا جایی که میتوان گفت در پروندههای سیاسی و امنیتی نقش قاضی به شدت تحت الشعاع نقش ظابطان قضایی است یا به عبارت بهتر قاضی ماشین امضایی بیش نیست.
۴. واقعیت این است که زندانهای جمهوری اسلامی و همچنین سیستم امنیتی آن نسبت به دهه ۶۰ از وضعیت بهتری برخوردار است و دلیل آن هم به این موضوع بر میگردد که در آن دوران سیستم در حال تثبیت و حذف مخالفان خود بود اما اکنون تثبیت شده در تلاش برای مدیریت مخالفان است ضمن اینکه وضعیت فناوری اطلاعات و ارتباطات نیز پنهان کاری را سخت کرده است. در دهه ۶۰ اعدام درمانی راهی استراتژیک برای بقای نظام سیاسی و هم اکنون راهی تاکیتیکی برای حفظ ثبات و ایجاد بازدارندگی در مسیر کوشش برای شکل دهی به جنبشهای فراگیر و هدفمند برای مقابله با نظام سیاسی است. در کشورهای توسعه یافته و دموکراتیک نشان دادن صحنه برخورد نیرویهای ضد شورش در خیابان با معترضان نه تنها تابو نیست بلکه در جهت به تصویر کشیدن حقانیت پلیس برای حفظ نظم و ضرورت برخورد با کسانی است که از مسیر اعتراضات مسالمت آمیز خارج شدهاند اما در ایران نه تنها تصویر ماشینهای آب پاش، موتورهای ضد شورش و آرایش نظامی برای مواجهه با اعتراضات نمایش داده نمیشود بلکه خبرنگاران و عکاسان نیز حق انتشار هیچ گونه تصویر برداری از آرایش نظامی در مواجه با اعتراضات را ندارند چون آرایش نظامی در اینگونه مواقع نه برای حفظ نظم که برای امر دیگری صورت میگیرد.
۵. یکی از ویژگیهای آزار دهنده برای نگارنده این سطور در زندان، نحوه برخورد سیستم قضایی با شهروندان معترض و گمنام بود. در سالهای اخیر و با توجه به حرفهای شدن سیستم امنیتی آن جایی که سیستم احساس کند سوژه مورد نظر مورد توجه رسانه هاست تا حد امکان تلاش میکند از برخورد فیزیکی و ضرب و شتم زندانی خود داری و از راههای جایگزین مانند نگه داری بلند مدت فرد در انفرادی بدون باز جویی یا توام با آن استفاده کند در حالی که اگر قانون و جوانمردی حاکم باشد باید با نام داران و گم نامان به یکسان برخورد شود. نکته پایانی اینکه باید توجه کنیم تصاویری که از اوین منعکس شده تصاویر ویترین زندانهای ایران است. با این ویترین حدس زدن تصاویر پشت ویترین چندان دشوار نیست.