زمانی که قصد سفر داریم، در ابتدا جایی برای اقامت در مقصد در نظر میگیریم و سپس بلیط و وسیله سفر را پیش بینی میکنیم و در نهایت بار سفر را میبندیم، اینروزها در گوشه و کنار صحبتهایی از دوران گذار از این و آن میشنویم که بسیار سوأل برانگیز است، البته ایندسته مانند کسانی هستند که قصد سفر دارند ولی حتا کوچکترین اقدامی هم برای سفر نکردهاند و خود را در رویای سواحل دریای نیلگون میبینند، آخر این مدیریت گذار را چه کسانی به آنها واگذار کرده؟ به نیابت از طرف چه کسانی خود را آلترناتیو بلامنازع رژیم میدانند؟ ۸۰ میلیون ایرانی در داخل سالهاست که از جان و مال و آزادی خود هزینه میکنند، آنوقت ما در اروپا و امریکا پارلمان انتخاب کرده و با خاطر جمعی منتظر رأی اعتماد آنها به دولت موقت مورد نظرمان میباشیم.
آخر ما چه طرحی را برای این مهم ارأیه دادهایم؟ در چند فضای تلویزیونی اینترنتی ما جایگزین رژیم را هم انتخاب کردهایم، قانون اساسی را هم که در حال تدوین آنیم، مانده فقط دعوت مردم به رأی گیری، آخر این مردم چه گناهی کردند که آلت دست ما اپوزیسیون بدون برنامه شدهاند؟ چرا ما با آنها نمیتوانیم رو راست باشیم و بگوییم که هموطنان، ما فقط توان آنرا داریم که صدای شما در خارج از ایران باشیم، در داخل خودتان هستید که در مقابل این رژیم میبایست به ایستید و تکلیفتان را با آن روشن کنید، چرا اینرا به آنها یکبار برای همیشه نمیگوییم؟ آیا نگرانی از دست دادن شخصیت پوپولیستی خودمان مهمتر از آینده مردم ایران و نهایتا ایران است؟
هدفم از این دلنوشته به زیر سوأل بردن زحمات این رفقای عزیز و مبارز و مخالف رژیم نیست، بلکه با همین وعدهها است که در حال دمیدن شیپور از دهانه گشادش میباشیم، آیا با دادن اینگونه امیدهای واهی به هموطنان درون ایران جلوی شتابشان را به سمت عبور از رژیم سد نمیکنیم؟ با گفتن واقعیت و اینکه ما نه قرار است رژیم ایران را به این زودیها کله پا نماییم و نه توان آنرا داریم کمک بزرگی به آنها نکردهایم؟
هر دم ازاین باغ بری میرسد تازه تر از تازه تری میرسد
مردم ایران شرافتمندتر و مهربانتر از آنند که در دام این رژیم ایران ستیز گرفتار بمانند.
پاینده باد ایران و مردم ایران
داود احمدلو
۱۱ سپتامبر: ریشهها و بازاندیشیها، علی میرفطروس